• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
سه شنبه 7 دی 1400
کد مطلب : 149379
+
-

فضای نفرت زده از دگردیسی تبلیغات

فضای نفرت زده از دگردیسی تبلیغات

ابراهیم افشار

آقا من راستش دیگر فوبیای تبلیغات گرفته‌ام این روزها. باور می‌کنید؟ یعنی با دریافت هر تبلیغات پیامکی مزخرف، استرس می‌گیرم و نمی‌دانم چقدر و چه‌جور فحش‌هایی باید بدهم به سبب‌سازش که دست از سرم بردارند اما می‌گویند رابطه یکطرفه است و فحش‌هایم به دست‌شان نمی‌رسد که دلم خنک شود. البته این کائناتی که من می‌شناسم، برمی‌گرداند طرف‌شان! حالا چه‌جوری؟ نمی‌دانم. آخر به من چه ربطی دارد اینهمه اس‌ام‌اس بی‌ربط جهنمی مسخره؟ بیا دندان‌هایت را ایمپلنت کنیم یک چیزی هم دستی بدهیم.  بیا مو بکاریم برایت در حد عروس هزارو‌یک شب. بیا توی نور و مهستان برایت کلی ویلای لاکچری مفت جور کنیم که دهنت آب بیفتد. فقط بیا پیش ما.  تبلیغاتی که تقریبا هیچ ربطی به سن و سال و دیوانگی و محتوای جیب من ندارد و هی مجبور به دیلیت‌شان می‌شوم که جلوی چشم‌ام نباشند و دایره واژگان فحاشی‌ام بیشتر از این پیشرفت نکند. هر چقدر هم فلان شماره را به فلان مرکز می‌فرستم منجر به قطعی‌اش نمی‌شود. پدرم درآمده از دست‌شان.
   
چنین است که به گمانم با دگردیسی تبلیغات در ایران، با فضای نفرت‌زده‌ای مواجهیم که اگر یک زمانی مردم توی صفحات آگهی‌ها وول می‌خوردند و ضمن سرگرمی، چیزی هم به معلومات‌شان اضافه می‌شد، امروزه به آگهی‌گریزی لجوجانه‌ای مبتلا شده‌اند که سر و ته ندارد. برای مقابله با همین فوبیای تبلیغات است که گاهی مجبور می‌شوم برای تعدیل روحیه هم که شده، به تفریحات روزنامه‌خوانان قهار قدیم رو بیاورم که چرخیدن در صفحات آگهی، از دلمشغولی‌هایشان بود؛ مثلا وقتی هوس شیرینی می‌کردند آگهی قنادی نادری را می‌خواندند و کامشان شیرین می‌شد؛«قنادی نادری امسال نیز طبق‌معمول هرساله، بهترین شیرینیجات ‌تر و خشک و انواع و اقسام شکلات‌های معروف خود را جهت پذیرایی نوروزی شما فراهم ساخته است». یا برای اطلاع از کنداکتور برنامه‌های نوروزی تلویزیون به روزنامه اطلاعات سر می‌زدند: برنامه‌هایی که از ساعت 5عصر با مسابقه تلاش آغاز، با پخش سریال ایرانی هردمبیل و موسیقی پاپ و اخبار   ادامه می‌یافت و از ساعت ده‌و‌نیم شب، نوبت به پخش مستقیم برنامه ویژه نوروزی با شرکت هنرمندان می‌رسید.
   
نمی‌دانی چقدر کیف داشت مرور آگهی کاروانسراها، چایخانه‌ها، چاپارخانه‌ها، گاری‌خانه‌ها و زوارخانه‌های قدیم طهران. کاروانچی باحالی‌ که از خوابیدن در طویله‌های گرم و نرم، کنار حیوان‌هایمان سخن می‌گوید یا تبلیغات رستوران دوزدوزانی که خورش خروس‌‌اش حرف نداشت و یا آگهی هتل فرانسه طهران که «مادام بارنا اوت» فرانسوی تاسیس‌اش کرده بود و نخستین بیفتک‌ها را می‌شد آنجا گاز ‌زد و یا تبلیغات کنسرت شبانه عارف قزوینی و میرزاده عشقی در گراندهتل لاله‌زار و یا نزاکت کافه لقانطه بهارستان با آن حیاط آراسته که لذت گشت شبانه‌ را تکمیل می‌کرد و یا تبلیغات دو‌سطری رستوران تهران مقابل بانک شاهی که سینی غذای حاوی سوپ و چلوکباب و دوغ و خیارشور و کمپوت و چای را با 5قران، سرو می‌کرد و یا آگهی‌های مهمانخانه فردوسی و هتل پارک‌ریتس‌پالاس که مسافرانش شب را با کمانچه خوشنوازخان و سنتور حسن سنتوری و نی نایب‌اسدالله و آوازهای شیخ محمود به صبح می‌رساندند و یا تعاریف تبلیغاتی بیف‌استروگانف‌ها و بیفتک‌های در حال جلز و ولز مسیوخاچیک در هتل نادری. حتی تبلیغات قرص‌های جاویدان در سرای رشتی، با عنوان‌ «بزرگ‌ترین اکتشافات دکتر فروید و به‌منظور تقویت اعصاب، تهییج قوای جسمانی، تبدیل پیری به جوانی» که از عصاره تازه مغز استخوان گاو ساخته شده بود و یا آگهی اُپرت خسرو و شیرین در مجمع تئاترال تهران و سیگارهای دوگربه خیابان ناصریه و فروش کراوات لویی‌شانزدهم در مغازه سیگارفروشی ری‌پور لاله‌زار. همچنین «سالن سلمانی مادموازل سیرانوش- مخصوص خواتین محترمه در لاله‌زار، کوچه برلن.» یا تبلیغات تیارت آقای نوشین که در آگهی‌اش می‌نوشت «تئاتر فردوسی باسن‌گردان» که بعدها فهمیدیم منظورشان سن گردان بود و یا آگهی عکاسی محمدجعفر خادم واقع در چهارراه سپه تهران. همچنین تبلیغات «ترنطاس» مسقف که فقط 3نفر در آن‌ جا می‌گرفت و 25زار کرایه‌اش بود و شامل سفری شاهانه به قم بود. ایستگاه اولش کهریزک بود و منزل دویّم حسن‌آباد، منزل سیّم قلعه محمدعلیخان، منزل چهارم کوشک‌نصرت، منزل پنجم منظریه واقع در دامنه جنوبی کوه پل دلاک و منزل ششم، اتراق در مهمانخانه شهر قم بود. سرعت دلیجان‌ها ساعتی یک‌فرسنگ‌و‌نیم بود که از این مهمانخانه تا آن مهانخانه 2ساعت زمان می‌برد؛«مگر فورقان که 2شب در راه خوابیده، به قم می‌رفت». کرایه منزل برای هر شب 2هزار‌ دینار بود و کرایه آخور برای مال و حیوان‌ یکصد دینار. همه قوانین سفر را هم در کتابچه حاوی مقررات سفر به قم نوشته بودند که دست از پا خطا نکنی.
   
این هم نمونه‌ای از اطلاعیه بلدیه تهران درباره ممنوعیت‌های نظافت شهری در سال1311 است که اعلام می‌کند مرتکبین‌اش تعقیب و مجازات خواهند شد: «شست‌وشوی البسه و فرش و ظروف در مجاری آب کوچه‌ها و خیابان‌ها یا قنوات داخل و خارج شهر قدغن است و نیز تکانیدن فرش و ریختن کثافات چاه مستراح در معابر عمومی. کوبیدن تنباکو، شکستن هیزم و سرند کردن زغال، بستن گوسفند و انداختن لاشه مرغ و گربه و سگ در معابرعمومی.» 
حتی تبلیغات برنامه‌های نوروزی سینماهای قدیمی تهران (مثلا سال51) هم از تبلیغات سینمایی امروز جذاب‌تر است. آگهی متعلق به گروه سینماهای رویال، گلدن‌سیتی، متروپل و سانترال تهران که درباره اکران نوروزی خود نوشته‌اند: «تکخال سینمایی عید امسال، شما را به اوج هیجان می‌برد: چارلز برونسون خشن‌ترین چهره سینمای عصر حاضر و محبوب‌ترین هنرپیشه روز در فیلم رنگی و پرحادثه «متخصص» شاهکار می‌زند، غوغا می‌کند، هیجان می‌آفریند». یاد صورت دفرمه چارلز می‌افتم که انگار 10تا تریلی 18چرخ از روی صورتش رد شده بود و نیش‌ترمز هم نزده بود.
   
گاهی در میان آگهی‌های روزنامه‌ای اعلان‌های نوروزی شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی قدیم هم خواندن دارد که در آن، مقامات کشوری و لشکری روز دقیق دید و بازدید عمومی برای رد و بدل کردن تبریکات نوروزی را اعلام می‌کردند. یکی می‌نوشت که امسال به‌خاطر سفر به خارج، سوگواری و یا ماموریت اداری، دارای معذوریت ‌است از دید و بازدید و پذیرایی نوروزی؛ مثل همین کادر آگهی حاج‌میرزا ثقه‌الاسلامی در اطلاعات اواخر اسفند سال51 که نوشته «به خاطر تصادف نوروز با ایام مصایب اهل‌بیت علیهم‌السلام از پذیرایی معذورم.» یا شیخ حسین لنکرانی که «باغ کرج را فروخته و در تهران آماده پذیرایی هستیم.» و یا دکتر مظفر بقایی که خاطرنشان کرده: «امسال هم از پذیرایی در ایام عید معذور است.» یا دکتر یدالله سحابی که اطلاعیه داده «برای پذیرایی از دوستان محترم، دوم فروردین در منزل خواهم بود.»

این خبر را به اشتراک بگذارید