سراسر خاطره
گفتوگو با امید نجوان، کارگردان مستند «ساموئل خاچیکیان یک گفتوگو» که در پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد
ملیکا نصیری- روزنامهنگار
امید نجوان، نویسنده و فیلمسازی که پیش از این مستندهای «دلواره» (درباره فیلم «آژانس شیشهای»)، «مسیر سبز» (درباره پشت صحنه سریال «حلقه سبز») و «امپراتور و ما» (درباره آکیرا کوروساوا، فیلمساز شهیر ژاپنی) را در حوزه سینما کارگردانی کرده است، با فیلم «ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو» در بخش مسابقه ملی پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت حضور داشت؛ مستندی که چنان که از نامش هم برمیآید شامل گفتوگوی قدیمی خود او با ساموئل خاچیکیان است؛ یکی از مهمترین کارگردانهای نسل اول کارگردانان تاریخ سینمای ایران.
چرا ساموئل خاچیکیان؟
از حدود 30سال پیش که فعالیت مطبوعاتیام را در حوزه ادبیات سینمایی شروع کردم، بهدلیل علاقهای که به تاریخ سینمای ایران داشتم همواره اطلاعات مربوط به این موضوع را دنبال میکردم. سالها قبل 2عکس شگفتانگیز از بندآمدن خیابانهای تهران دیدم که مربوط به سالهای 1337و 1342بود و استقبال وصفناپذیر تماشاگران آن سالها از فیلمهای «توفان در شهر ما» و «ضربت» را نشان میداد؛ فیلمهایی که هردوی آنها ساخته ساموئل خاچیکیان بود و هنگام نمایش عمومی آنها یکبار خیابان لالهزار و بار دیگر خیابان شاهآباد آن زمان یا جمهوری فعلی کاملاً بسته شده بود.
بیاغراق آنقدر به این دو عکس و تصویر مردمی که در آن ثبت شده، خیره بودهام که بیاغراق با تعدادی از آنها همذاتپنداری کردهام؛ خصوصاً مردی که در سیل جمعیت مشتاق تماشای ضربت غرق شده و درحالیکه با حسرت به انتهای صف عریض و طویل این فیلم نگاه میکند، آه کشیده و لابد از سر استیصال (بابت ناتوانی در تهیه بلیت) با دست، محکم به سر خود کوبیده است!
همیشه دلم میخواست درباره این دو عکس و فضای هیجانانگیز و جالبی که در آنها به ثبت رسیده کاری انجام دهم. اما ایده اجراییاش را پیدا نمیکردم. تا اینکه آرامآرام ایده ساخت فیلمی بر مبنای صدای یک شخصیت مهم تاریخی در فکرم جوانه زد. بهنظرم رسید که میتوانم صدای نوار کاست نخستین و آخرین گفتوگویم با زندهیاد ساموئل خاچیکیان را به فایل دیجیتال تبدیل کنم و محتوای آن گفتوگو را به شکل تصویری بسازم. اینطوری، هم میتوانستم به تجربه غریبی (در ساخت فیلم از شخصیتی که در قید حیات نیست) دست بزنم و هم اینکه به آرزوی قدیمیام درباره آن دو عکس نزدیک میشدم؛ عکسهایی که البته در پایان فیلم با تمهیدهایی از آنها استفاده شده و نگاه دوباره به آنها بیشک برای همه علاقهمندان به تاریخ سینما و سالنهای خاطرهانگیز نمایش فیلم حسرتآلود خواهد بود.
همینجا باید اشاره کنم از این زاویه، ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو بیش از آنکه درباره یک شخصیت مهم تاریخ سینمای ایران به همین نام باشد، در ستایش عکسهایی (از صحنه و پشت صحنه فیلمها) است که بعضی از آنها به قصد یادگاری گرفته شده اما در گذرگاه تاریخ جلو آمدهاند و حالا در یک فیلم مستند زبان باز کردهاند؛ عکسهایی که فقط لحظههای خاصی از سینما را ثبت نکردهاند بلکه حال و هوا و حتی بوی جاری در محیط آنها را نیز در خود نگه داشتهاند.
هنگام ساخت این فیلم با چه چالشهایی دست و پنجه نرم کردید؟
مهمترین چالش هنگام ساخت این فیلم، کمبود مواد آرشیوی بود. مهمترین نکته در این زمینه، غیبت سازمان یا سازمانهایی است که به شکل متمرکز و دقیق، آرشیو اسناد و عکسهای مربوط به تاریخ سینمای ایران را برعهده داشته باشند. البته فیلمخانه ملی ایران در سالهای اخیر و در زمینه آرشیو، نگهداری و بازسازی تولیدات دهههای گذشته فعالیت خیرهکننده و چشمگیری داشته اما بهعنوان مثال در همین مرکز نمیتوان پوستر یا عکس فیلمهای قدیمی را پیدا کرد. در ساخت ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو مدیر این مرکز، سرکار خانم لادن طاهری بیشترین و بهترین همکاری را با بنده داشتند اما باید پذیرفت غیبت برخی مواد آرشیوی همچنان آزاردهنده است. بهعنوان مثال در این فیلم به ساخت آنونس «دختری از شیراز» بهعنوان نخستین تبلیغ تصویری تاریخ سینمای ایران توسط ساموئل خاچیکیان اشاره میشود اما آنونس مورد بحث گم شده و حتی محققان و نویسندگان پرسابقهای نظیر عباس بهارلو نیز از سرنوشت آن اطلاع ندارند. مدیران مراکز دیگری نظیر موزه سینمای ایران هم در ساخت این فیلم مستند خیلی همکاری داشتند اما طبق ضوابط، محدودیتهایی در ارائه تعداد مشخصی از اسناد وجود داشت که من بهعنوان مستندساز باید میپذیرفتم و به آنها احترام میگذاشتم. در مجموع میتوان گفت ساخت مستندهای آرشیوی و فیلمهای مرتبط با تاریخ شفاهی، از این زاویه با چالشهای کوچک و بزرگ فراوانی روبهرو است.
از هنگام تولید این فیلم چه خاطرهای دارید؟
ساخت فیلم مستند در شرایط دشوار فعلی سراسر خاطره است اما مهمترین رهاورد ساخت این فیلم مربوط به زمانی است که برای تکمیل پژوهش و تحقیقاتم درباره ساموئل خاچیکیان به منزل زندهیاد حسن شریفی رفته بودم؛ یار غار و رفیق قدیمی استاد خاچیکیان که یک سینه سخن برای گفتن داشت و هر بار خاطره و نکته جدیدی رو میکرد. او در یکی از دیدارهایمان یک نوار ویاچاس به من داد و گفت سالها قبل (اواخر دهه 1340) در سفری به شمال و متل قو، با یک دوربین هشت میلیمتری از خاچیکیان و همسرش (که آن وقتها تازه نامزد شده بودند) کمی فیلم گرفته است. آقای شریفی مطمئن بود فیلم مورد بحث را روی ویاچاس ضبط کرده اما حتی نمیدانست کجای آن نوار سهساعته است! خلاصه اینکه کل تصویری که او از آن یاد میکرد حدود یک دقیقه و چهل ثانیه بود و بخشهایی از آن هم از پشت سر خاچیکیان گرفته شده بود. اما در مجموع و ضمن رعایت حریم خصوصی خانواده آقای خاچیکیان، فقط چند ثانیه از آن تصویرها قابل استفاده بود که خوشبختانه برای نخستینبار در این فیلم مستند عرضه شده و تاکنون هیچکس حتی از وجود آن اطلاع نداشته است.
کمی درباره لوکیشنها، مدت زمان فیلم و جلسات فیلمبرداری این فیلم توضیح دهید.
این فیلم در تعداد جلسههای بسیار محدودی فیلمبرداری شده اما مدت زمان آن حدود 79دقیقه است. گفتوگو با دوست عزیزم هوشنگ گلمکانی و زندهیاد حسن شریفی در سالن نمایش خانه سینما انجام شد. گفتوگو با نظامالدین کیایی (از دستیاران خاچیکیان) در منزل ایشان و گفتوگو با مسعود کیمیایی هم در آموزشگاه سینمایی خود استاد انجام شد. یکی دو جلسه پراکنده برای فیلمبرداری از سینماهای سعدی و ایران، و یک جلسه هم برای فیلمبرداری از مزار زندهیاد خاچیکیان (در آرامستان ارامنه) تنظیم شده بود که در مجموع چیزی حدود 5جلسه را در بر میگرفت.
با توجه به مصالحی که در اختیار داشتید چگونه به ساختار فعلی رسیدید؟
در ساخت این فیلم، جدا از تکهفیلمها و عکسهایی از صحنه و پشت صحنه فیلمهای ساموئل خاچیکیان، از محتویات صوتی یک نوار کاست استفاده شده است. در حقیقت، این مستند، ساختاری آرشیوی و ترکیبی دارد اما همانطور که گفتم نقشه راه تولید آن، همان حرفهایی است که مرحوم ساموئل خاچیکیان در یک گفتوگوی قدیمی (مربوط به 22سال قبل) به زبان آورده است.
هنگام ساخت این فیلم به چه نکات جدیدی رسیدید؟
یکی از درسهایی که ساخت این فیلم برای خود من داشت، روبهروشدن با شخصیت برجستهای بود که بیش از نیمقرن در متن و بطن سینمای ایران فعالیت کرده بود اما به جرأت میتوان گفت هیچکس هیچ خاطره تلخ یا برخورد بدی از او به یاد نداشت. مردی که در سراسر ایران آنقدر مشهور و سرشناس بود که تماشاگران آن سالها، فیلمهایش را فقط بهخاطر نام بزرگ و معتبر او میدیدند (شاهد این مثال همان عکسهایی است که از تجمع گسترده مردم در مقابل سینماها به یادگار مانده) و البته آنقدر مناعت طبع داشت که وقتی تهیهکنندهها در یکی از فیلمهایش (به نام «نعره توفان») دست بردند و به خواست و اراده مرحوم فردین یکی دو آواز و ترانه در آن گنجاندند، قید خانه بزرگ و لوکسی که آنها در شمال شهر تهران برایش خریده بودند را زد و سند مالکیت آن خانه را به آنها برگرداند! کاری که با شرایط فعلی تولید در سینمای ایران اگر نگوییم غیرممکن است، باید گفت حتماً به سختی شدنی است.
چرا فیلم را در جشنواره سینماحقیقت به نمایش گذاشتید؟
سینماحقیقت، هماکنون مهمترین و معتبرترین جشنواره تخصصی سینمای مستند در ایران به شمار میرود؛ جشنوارهای که امسال پانزدهمین دوره آن برگزار میشود و از هر نظر بهترین مکان برای عرضه، نمایش و دریافت بازخورد از نمایش مستندهای کوتاه و بلند محسوب میشود. نمایش این فیلم در جشنواره سینماحقیقت میتوانست و میتواند سکوی پرش خیلی خوبی برای آغاز معرفی و توزیع رسمی این فیلم باشد و من هم از این موقعیت استفاده کردم.
ارزیابی شما از سینماحقیقت چیست و فکر میکنید تا چه حد میتواند باعث اعتلای سطح کیفی مستندها شود؟
شاید اگر در طول سال، جشنوارههای تخصصی دیگری هم در این زمینه برگزار میشد راحتتر میشد سینماحقیقت را با آنها مقایسه کرد و در اینباره اعلام نظر کرد. اما هماکنون و چنان که قبلاً هم گفتم این جشنواره مهمترین مرجع بررسی مستندها بهحساب میآید و از این نظر جایگاه مهم و قابل اعتنایی دارد. متأسفانه در کشور ما مدیریت جشنوارهها مثل مدیریت سازمانها و مراکز دولتی و البته خیلی چیزهای دیگر با آمدن دولتها تغییر میکند. درحالیکه چنین جشنوارهای نیازمند یک مدیریت طولانیمدت، متمرکز و تخصصی است؛ مدیریتی که در طول سال برای برگزاری وسیعتر، هدفمندتر و تأثیرگذارتر برنامهریزی داشته باشد و هیچ کار دیگری انجام ندهد.
چه برنامهای برای اکران یا حضور این فیلم در سایر جشنوارهها دارید؟
مهمترین تصمیم در این زمینه، تلاش برای عرضه ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو در گروه «هنر و تجربه» است. برای این کار قصد دارم یکی دو بخش خیلی کوتاه دیگر فیلمبرداری و بهکار اضافه کنم؛ بخشهایی که بیشتر شامل توضیح روند ساخت این مستند و پررنگشدن من بهعنوان گفتوگوکننده اصلی و راوی چنین فیلمی است و البته تا آن زمان هنوز خیلی وقت باقی است.
در ستایش عکسها
ساموئل خاچیکیان؛ یک گفتوگو بیش از آنکه درباره یک شخصیت مهم تاریخ سینمای ایران به همین نام باشد، در ستایش عکسهایی از صحنه و پشت صحنه فیلمها است که بعضی از آنها به قصد یادگاری گرفته شده اما در گذرگاه تاریخ جلو آمدهاند و حالا در یک فیلم مستند زبان باز کردهاند؛ عکسهایی که فقط لحظههای خاصی از سینما را ثبت نکردهاند بلکه حال و هوا و حتی بوی جاری در محیط آنها را نیز در خود نگه داشتهاند