آمارهایی که مسئولان را مسحور میکنند
کامران محمدی| رمان نویس و روزنامهنگار :
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، درست در اوج هیاهوی فیلتر شدن تلگرام یکبار دیگر در مصلی آغاز به کار کرد. این سیویکمین بار است که این نمایشگاه کارش را آغاز میکند و چندمین بار است که مجبور به اسبابکشی میشود. رسم نامبارک اسبابکشی نمایشگاه را محمود احمدینژاد مرسوم کرد. او 12سال پیش در سخنرانی افتتاحیه نمایشگاه نوزدهم، کم و بیش به مسئولان وقت دستور داد نمایشگاه سال بعد را هر طور که هست از محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی تهران منتقل کنند. اینطور شد که نمایشگاه بیستم، هر طور که بود در مصلای تهران برگزار شد. از همان موقع تا حالا، یعنی بیش از یک دهه است که مدام از جابهجایی نمایشگاه کتاب تهران سخن گفته میشود.
گاهی شهر آفتاب، گاهی باغ کتاب، گاهی مصلی و حتی گاهی ورزشگاه آزادی و جاهای دیگری مطرح میشوند و سرانجام امسال، بعد از تجربه شهر آفتاب، باز هم مصلی. معلوم نیست این رفتوبرگشت چند سال دیگر ادامه خواهد داشت و خلاصه کی و چطور قرار است محل مناسب و ثابتی برای بزرگترین رویداد فرهنگی کشور فراهم شود؛ رویدادی که با آمارهای درشت، ظاهری بهغایت اغواگرانه بهخود گرفته و هر مسئولی را مسحور میکند. مسئولان، عاشق آمار و ارقامند و میگذارند این مار پیتون خوش خطوخال، مثل 30سال گذشته، ظرف 10روز صنعت نشر کشور را ببلعد و 355روز دیگر را تنبلانه و بیتحرک، دراز بکشد و چرت بزند...
سال گذشته بیش از 82میلیارد تومان، بهصورت تکفروشی، ظرف 10روز نمایشگاه، کتاب فروخته شد، اما یک نگاه گذرا به نمایشگاههای بزرگ و موفق کتاب در دنیا نشان میدهد، نخستین کاری که در حوزه یک نمایشگاه کتاب بهمعنای واقعی نیست، همین فروش مستقیم کتاب است! نمایشگاه کتاب فرانکفورت آلمان، بهعنوان بزرگترین نمایشگاه کتاب دنیا، مدت آن فقط 5روز است که 3روز آن مخصوص متخصصان و اهالی صنعت نشر است. از این نمایشگاه سال گذشته درمجموع کمتر از 290هزار نفر بازدید کردند که این تعداد، حتی کمتر از تعداد بازدیدکنندگان یک روز نمایشگاه تهران است.
با این حال، نمایشگاه کتاب فرانکفورت، بزرگترین فرصت برای مبادله کپی رایت و فروش حق نشر کتاب است. در این نمایشگاه، ناشران بزرگ دنیا با حضور نویسندگان مطرحشان، با یکدیگر آشنا میشوند و قرارداد امضا میکنند. در طول 5روز، بیش از 4هزار برنامه فرهنگی برگزار میشود و جایزههای معتبری نظیر جایزه کتاب آلمان که همتراز بوکر انگلیسی و گنکور فرانسوی است، اهدا میشود. اما متأسفانه امضا نکردن پیمان جهانی حق نشر (معروف به قانون کپیرایت)، عملا همه فعالیتهای بینالمللی صنعت نشر ایران را غیرممکن کرده و به تبع آن، نمایشگاه ما را به حراجی بزرگ کتاب تبدیل کرده است؛ نمایشگاهی که به بازارهای عرضه مستقیم پوشاک در روزهای آخر سال بیشتر شبیه است و آنچه انجام میدهد، درواقع حذف فرایند توزیع کتاب است که خود بهمعنای مرگ تدریجی کتابفروشیهای مستقل است.
بیتوجهی به معاهدههای بینالمللی، گذشته از حذف مبادلههای تجاری صنعت نشر، عملا باعث شده است نویسندگان و سایر فعالان عرصه کتاب نیز به ایران نیایند. چطور میتوان بیاجازه کتابی را منتشر کرد و نویسنده یا سایر دستاندرکارانش را هم دعوت کرد؟ این موضوع سال گذشته مورد نقد صریح رئیس اتحادیه جهانی ناشران هم قرار گرفت. میشل کولن گفت: هر چند ایران عضو معاهده کپیرایت نیست اما نمیتواند به این بهانه کتابهای ناشران دنیا را بدون اجازه ترجمه کند؛ اما ما میتوانیم. این کار را میکنیم و به آمارهای درشت تکفروشی میبالیم، چرا که به هر حال آمارها مسئولان را مسحور میکنند.