• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
پنج شنبه 18 آذر 1400
کد مطلب : 147564
+
-

درون‌گرای هیبریدی

درون‌گرای هیبریدی

  سیدسروش طباطبایی‌پور
نام گروه ما «مافیا» است که از حرف‌های اول اسم‌هایمان متین‌روپایی، احمدپسته، فرزادکرگدن، یاورنردبون و اردلان‌خان،  یعنی خودم ساخته شده است.
  این یادداشت‌ها، روزنگاری‌های من است از ماجراهای من و گروه مافیا که در روزهای مدرسه‌های کرونازده در دفتر خاطراتم می‌نویسم؛  باشد که بماند به یادگار  برای آیندگان!


یک‌شنبه، 14 آذر
معلم ریاضی گاهی اواخر زنگ، وقتی که بچه‌ها حسابی زیر بار حل مسئله‌ها قد خم کرده‌اند، بحث کلاس را عوض می‌کند و از این‌در و  آن‌در می گوید. حرف امروز را با یک سؤال شروع کرد: «اونایی که شاخ شبکه‌های اجتماعی هستن، چه مدل پست‌هایی می‌ذارن؟»
بعد از همهمه‌ی اولیه و جواب‌های مربوط و نامربوط، یاور گفت:  «خب... یه عکس از میز صبحانه‌شون... و سؤالشون هم از طرفدارا اینه که خامه‌ی‌شکلاتی‌شون رو از راست به چپ روی نون تُست بمالن یا از چپ به راست!»
کلاس منفجر شد! آقای ریاضی اجازه داده بود بچه‌های آنلاینِ توی خانه هم، میکروفن‌هایشان را روشن و در بحث شرکت کنند. صدا به صدا نمی‌رسید. وقتی کلاس ساکت شد، متین از توی خانه، وسط‌های سخنرانی‌اش بود:  
«...همیشه می‌خندن، شادن، با دوست و رفقاشون هستن و از بودن در کنار هم لذت می‌برن. انگار  ملخ، تُخم غم رو توی دنیای اون‌ها خورده!»
و سعید، کسی که بالاترین دنبال‌کننده‌ را در کلاس دارد، ادامه داد: «خب آقا جواب می‌ده. منم دیروز یه پست خفن گذاشتم که تا سر صبح پنج‌هزارتا لایک گرفت؛  من و گربه‌ش... یه‌هویی! همراه با سلفی خودم و گربه‌ی همسایه. اما پریروز، یه جمله‌ی فلسفی از «شوپنهاور» نوشتم که «هم‌دردی، پایه‌ی اخلاق است». آقا، باورتون نمی‌شه، کسی محل نداد... فقط 100 تا لایک گرفتم!»
وقتی آقا حرف می‌زد، همه گوش شده بودند. شاید یکی از دلایلش این بود که تاحالا فقط از زبان او، توان و معادله و جذر شنیده بودند و حالا شنیدن حرف‌های فلسفی و اجتماعی برای بچه‌ها جذاب بود: «به این‌جور آدم‌ها می‌گن برون‌گرا؛ یعنی آدم‌هایی که همه‌ی انرژی‌شون رو از بیرون از خودشون می‌گیرن، از دیگران، از دوستان، از طبیعت، از خوراکی و حتی از گربه! این‌جور آدم‌ها بد نیستن،‌اتفاقاً خیلی اجتماعی هستن، اهل بگو بخند، خوش‌مشرب و شاد... اما بدی ماجرا اینه که دنیای امروز ما، به سمت برون‌گراها رفته و داره با استفاده از شبکه‌های اجتماعی، اون‌ها و منش اون‌ها رو تبلیغ می‌کنه. یعنی یه‌جورایی داره به ما القا می‌کنه که سعادت و خوش‌بختی، فقط در برون‌گراییه و خلاصه، دنیای امروز رو آدم‌های برون‌گرا تسخیر کردن و این آفته!»
دفترم! امروز من هم توی کلاس بودم. دستم را بلند کردم و گفتم: «خب... آقا این که بد نیست. دنیا دست آدم‌های شاد و شنگول بیفته!» و فرزاد ادامه داد: «حتماً در مقابلشون هم آدم‌های درون‌گرا هستن... که احتمالاً غمگین و بد لباس و افسرده‌‌ان.»
آقای ولی‌نژاد گفت: «نه اتفاقاً! آدم‌های درون‌گرا، کسایی هستن که بیش‌تر انرژی‌شون رو از درون خودشون می‌گیرن، در شرایط سخت، دوست دارن تنها باشن، اما نکته‌ی مهم اینه که پژوهش‌گرا گفتن که مهم‌ترین دستاورد‌های بشر در طول تاریخ، حاصل کار درون‌گراهای جهان بوده...»
قشنگ معلوم بود که بچه‌ها به فکر فرو رفتند. انگار آقا بدک هم نمی‌گفت. هرچه هنرمند، دانشمند و مخترع درست و حسابی می‌شناختیم، سر‌به‌زیر، متواضع و فروتن بودند. اما متأسفانه آدم‌های کم‌مایه هم داریم که دارند در این شبکه‌های اجتماعی خودشان را خفه می‌کنند و برای جمع‌کردن دنبال‌کننده‌های بیش‌تر، هرادایی که بگویی در می‌آورند.
دفترم! حالا از وقتی خانه آمده‌ام، ذهنم درگیر است که من درون‌گرا هستم یا برون‌گرا! شاید هم دوگانه‌سوز باشم، ترکیبی،‌ هیبریدی!اواخر شب، دیدم که سعید هم پُست گربه‌ای‌اش را پاک کرده.

این خبر را به اشتراک بگذارید