• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
پنج شنبه 20 آبان 1400
کد مطلب : 145279
+
-

مهرجویی و کتاب‌هایش در «جهان رها شده»

یادداشت
مهرجویی و کتاب‌هایش در «جهان رها شده»

عیسی محمدی؛ روزنامه‌نگار

مهرجویی می‌گوید که هر نویسنده بزرگی در واقع دارد از خودش مایه می‌گذارد. به تعبیر دقیق‌تر، از تجربه زیسته خودش مایه می‌گذارد تا بتواند داستان و کتاب و رمانی را بنویسد. در واقع یک نویسنده قهار، حتی اگر با زاویه‌دید دوم‌شخص یا سوم‌شخص هم بنویسد، بخشی از خودش را داخل کتاب‌هایش جا می‌گذارد یا اینکه بر آنها تحمیل می‌کند. اگر این نکته را مدنظر داشته باشیم، پس طبیعی است که بخشی از داریوش مهرجویی را باید در کتاب‌ها و فیلم‌هایش جست‌وجو کنیم؛ بخشی که چه بخواهد و چه نخواهد، سایه‌اش را بر این مخلوقات هنری و فکری‌اش می‌افکند. پس به این تعبیر، بیراه نیست اگر بگوییم که مهرجویی، کارگردانی است که به‌دنبال تفسیر و معنایی از پیچیدگی‌های جهان در فیلم‌هایش می‌گردد و وقتی که مدیوم سینما را در این زمینه محدود و ضعیف می‌یابد، به دنیای رمان‌ها و ترجمه‌هایش پناه می‌برد؛ جایی که دستش بازتر است و جایی که بهتر می‌تواند با واژه‌ها فکر کند.
اینکه کارگردانی در سینمای ایران، این‌چنین با نوشتن و کتاب، همسایه و همنشین باشد، مزیت بزرگی است که می‌توان برای یک فیلمساز درنظر گرفت. شاید با تعجب بپرسید و بگویید که مگر یک فیلمساز یا هنرمند و... می‌تواند از مطالعه دور باشد؟ بله؛ چراکه نمی‌تواند؟ تنها کافی است نیم‌نگاهی به مخلوقات هنری و حتی بیان ظاهری بخش اعظمی از فیلمسازان و سینماپیشگان ما بیندازید تا درک کنید چه می‌گوییم... در اثنای تولید پرونده روز هفتم این شماره بود که با یکی از منتقدان معروف این روزها تماس گرفتیم که البته حاضر به گفت‌وگو نشد. وقتی درباره موضوع مطالعه در بین سینماگران و بازیگران ایرانی پرسیدیم، لبخندی تحویل داد و پرسید واقعا به این مسئله امیدوارید؟ در چنین وضعیتی، مشخص است که کارگردان مولفی چون مهرجویی، می‌تواند یک مزیت بزرگ و مثال‌زدنی برای سینمای ایران باشد.
اولین‌بار شاید با کتاب جهان هولوگرافیک بود که با قلم و نگاه و دغدغه‌های مهرجویی در حوزه ترجمه و نوشتن آشنا شدم. یعنی در اصل، نمی‌دانستم چنین کتابی را او نگاشته است و سال‌ها پیش، که جوان‌تر از امروز بودم، این کتاب را گرفتم و خواندم. قبل از خواندن هم نگاهی به صفحه اولش انداختم و با دیدن نام مهرجویی به‌عنوان مترجم، میخکوب شدم. در اصل این کتاب را به‌دلیل موضوعی که داشت و برایم مهم بود چشم‌بسته خریدم، بدون اینکه بدانم به قلم این کارگردان شهیر ترجمه شده است. و البته نکته جالب‌تر این بود که برای بحث در یکی از کلاس‌های یکی از همکاران جامعه‌شناس‌مان نیز، ناچار شدم نسخه‌ای دیگر از آن را بخرم؛ هر چند که در کتابخانه‌ام وقتی جست‌وجو کردم دیدم که نسخه اول آن را داشتم و در جایی پنهان از چشم مانده بود.
به‌واقع این دغدغه‌های جدی مهرجویی، در رمان‌های او نیز دنبال شده است؛ البته به زبانی ساده‌تر و داستاتی‌تر. انگار کنید که فردی را دارید می‌بینید که می‌خواهد از طریق شخصیت‌های خودساخته‌اش، به تصویری روشن‌تر از هستی برسد؛ دغدغه‌ای که با توجه به مطالعات فلسفی او، دور از ذهن هم نبوده و نیست.
این دغدغه مهرجویی، شاید چندان بی‌شباهت به کتاب کوچک «جهان رها شده» آنتونی گیدنز نباشد که کتابی رسا و خواندنی درباره مدرنیته و جهانی‌سازی و دردسرهای ناشی از آن است. در واقع و در کلام آخر، اشاره کنیم که بخشی از خاص‌بودن داریوش مهرجویی در سینماگری و ماندگاری او را، باید به غور و تعمیقش در کتاب‌ها و آثار نویسندگان بزرگ و رمان‌های بزرگ نسبت بدهیم؛ اتفاقی که در سینمای امروز ایران کمتر می‌افتد و به همین دلیل است که شاید آثار تأثیرگذار تولیدشده در این سینما را کمتر ببینیم.
حالا که در آستانه هفته کتاب و کتابخوانی هستیم، ‌ای کاش که فعالان حوزه سینما و هنر و...، کمی بیشتر به دنیای کتاب‌ها می‌رفتند تا با آورده‌ها و دستاوردهای بیشتری از این دنیای بی‌پایان و چشم‌نواز بازمی‌گشتند؛ دستاوردهایی که می‌توانستیم آنها را در قالب تصویرها و نماها و... ببینیم و لذت ببریم؛ اتفاقی که سال‌هاست از آن محرومیم و حسرتش را می‌خوریم....

این خبر را به اشتراک بگذارید