• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 9 آبان 1400
کد مطلب : 144203
+
-

منافع فردی، ارجح بر منافع جمعی است

کامل دلپسند- جامعه‌شناس

مدیریت ساعت‌های شلوغ در حوزه انرژی یا حتی تردد در سطح شهر به بخشی جدانشدنی از موضوعات مدیریتی تبدیل شده است اما با این حال ما شاهد هستیم که طرح‌ها و برنامه‌ها برای مدیریت در این حوزه به موفقیت ختم نشده‌اند. هر چند در حوزه انرژی، زمانی به‌عنوان پیک مصرف معرفی شده است و از مردم خواسته می‌شود تا کمترین میزان مصرف انرژی در آن زمان مشخص را داشته باشند یا اینکه در موضوع ترافیک شهری تلاش شده است با پیگیری برنامه‌های ترافیکی تا حدی از میزان شلوغی شهر کاسته شود اما همچنان خودروهای تک‌سرنشین و شلوغی‌های خیابان، مسئله اصلی زندگی شهرنشینی هستند. چنین روندی این سؤال را در ذهن ایجاد می‌کند که چرا طرح‌های مدیریت ساعات اوج مصرف انرژی و همچنین ساعات شلوغی خیابان‌های شهر، موفق نیستند؟
پاسخ به این سؤال در یک نگاه کلان‌تر به رابطه ملت و دولت یا رابطه مردم با کارگزاران دولتی بازمی‌گردد و این نکته مهم مطرح می‌شود که چرا پروژه‌هایی که می‌تواند بر رفتار اجتماعی شهروندان اثرگذار باشد، مردم را با خود همراه نمی‌کند.
باید در دو‌سطح ساختار عاملیت به این موضوع نگاه کنیم، واقعیت این است که نظام کارگزاری ما در نظام اجرا، مبتنی بر تجربه‌های موفق و اثرگذار نبوده است یا حداقل در خاطره‌جمعی ما نمونه‌های موفق طرح‌های کلان و اثرگذار بر رفتار شهروندان به‌ندرت پیدا می‌شود. نکته بعدی به عاملیت کنشگران اجتماعی بازمی‌گردد. مردم در جایی کنشگری می‌کنند که اعتماد اجتماعی وجود داشته باشد و مطمئن باشند، این پروژه‌های پیشنهادی مبتنی بر تحقیقات و اعتماد میان‌سازمانی باشد.
براساس این توضیحات باید گفت که ما می‌بینیم که اعتمادی که کنشگران باید به مجریان پروژه‌ها داشته باشند، وجود ندارد. تا زمانی که تجربه زیسته مردم موجب شکاف میان شهروندان و کارگزاران شود، این وضعیت ماندگار خواهد بود و تداوم خواهد داشت. در چنین شرایطی مردم به‌راحتی تن به طرح‌های مدیریتی نمی‌دهند مگر اینکه پشتوانه‌های قانونی و اجبار در برابر آنها قرار بگیرد. برای اجرای هر پروژه اجتماعی، نیازمند یک همراهی مشارکت‌آمیز مبتنی بر اعتماد شهروندان به کارگزاران دولتی و اجرایی هستیم.
اگر بخواهیم مسئله شلوغی شهر تهران را ارزیابی کنیم، باید بگوییم که تک‌سرنشینی به‌عنوان رفتاری است که شهروند خود را ذی‌نفع می‌داند و هر مدل دیگری را که امتحان می‌کند، به‌شدت در آن ضرر می‌کند؛ در واقع زیرساخت‌های زندگی شهری نمی‌تواند خواسته او را تأمین کند. اگر ساده‌تر بخواهیم بگوییم افراد با خود محاسبه می‌کنند که حضور در شهر با خودروی تک‌سرنشین برای او نفع بیشتر شخصی دارد تا استفاده از وسایل نقلیه‌عمومی. در واقع در دوراهی نفع فردی و جمعی، شهروندان کلانشهرها دست به انتخاب منفعت فردی می‌زنند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید