ایوب میلکی - استادیار دانشگاه و وکیل دادگستری
این روزها شاهد تلاشهای گسترده برای جلب رضایت اولیای دم دختر جوانی به نام غزاله که بهدست پسری به نام آرمان به قتل رسیده هستیم و افکار عمومی با کنجکاوی این پرونده را دنبال میکند. صرفنظر از تحلیلهای حقوقی و کیفرشناسانهای که پیرامون قصاص نفس(نوع خاصی از اعدام) وجود دارد، پرسش اساسی این است که دلایل حساسیت مردم نسبت به اجرای این مجازات چیست و چرا واکنش شهروندان یک جامعه نسبت به قصاص نفس تا این اندازه متفاوت است؟ آیا ما حق داریم با ورود به این حوزه، از اولیای دم مقتول برای قاتل طلب عفو و بخشش کنیم؟
رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی امروزی به ابزاری تبدیل شدهاند که میتوانند به عمق ذهن انسانها و ژرفای قلب آنها نفوذ کرده و در ادامه احساسات و عواطف و حتی عقلانیت آنها را به سمت و سویی خاص هدایت و مدیریت کنند. در چنین فضایی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نمیتوانیم نسبت به سرنوشت همنوعان خود بیتفاوت بوده یا ابراز بیتفاوتی کنیم.
از منظر جامعهشناختی، مجازات آینه جامعه و در واقع وسیلهای برای شناخت فرهنگ جامعه و به تعبیر دورکیم، جامعهشناس معروف فرانسوی، بازتاب ارزشهای جمعی و تقویت انسجام اجتماعی است. در جوامعی که ارزشها خصیصه جمعی دارند، واکنشها نسبت به جرایم شدیدتر است؛ زیرا ارزشهایی که توسط بزهکار نقض شدهاند، دارای منزلت بیشتری بوده و بدینسان خشم و احساسات اجتماع را برای تقابل با آن شعلهور میسازد. درواقع، فاصله میان مجرم و ارزشی که نقض شده آنچنان زیاد است که باعث میشود هیچگونه همذاتپنداری نسبت به مجرم احساس نشود.
اما در نقطه مقابل، امروزه همذاتپنداری مردم تا حد زیادی نیز متاثر از شناخت و آگاهی از موقعیت اجتماعی و شخصی بزهکاران و شرایط آنان است. از نظر خیلی از مردم عدالت اقتضا دارد مجرم به سزای اعمالش برسد. با این حال یافتهها حاکی از آن است که هرچه دانش و اطلاع جامعه نسبت به پدیده مجرمانه بیشتر شود، رویکرد و نگرش آنها درخصوص نوع و ماهیت مجازاتها هم تغییر پیدا میکند. در واقع، با فرایند آگاهی مردم نسبت به وضعیت و خصیصههای بزهکاران است که حس ملاطفت و نوع دوستی و یا برعکس، حس انتقامگیری در وجود آنها شکل میگیرد. چنین نگرشی ترجمان پیشرفت فکری و تحول ذهنی جامعه است. با این اوصاف در جمعبندی باید اذعان داشت جامعه حق دارد نسبت به رویدادهایی که در متن آن اتفاق میافتد حساس بوده و مطالباتی را در این خصوص داشته باشد. اما پاسخ به اینکه کدامیک از این مطالبات اعم از موافقت یا مخالفت با اجرای مجازاتی مانند قصاص منطقیتر یا عادلانهتر بهنظر میرسد، نمیتواند یک پاسخ قطعی و یکجانبه باشد.
بهنظر میرسد در پروندههای قضایی مثل پرونده آرمان با موضوع قتل که جنبه شخصی و خصوصی دارد، نقش محوری و اصلی را بحث رضایت وگذشت اولیای دم ایفا میکند.
اولیای دم اجرای قصاص را عاملی برای ترمیم و تسکین آلام خویش میپندارند و به آنها باید این حق داده شود که نتوان ایشان را در موقعیتی قرار داد که برخلاف میل باطنی بخواهند اعلام رضایت کنند. از طرف دیگر در چنین پروندههایی چون حق قصاص یک حق خصوصی است، قوه قضاییه و مجموعه دادگستری در نهایت تابع منویات و اراده صاحبان حق قصاص هستند و بر فرض پیگیری افکار عمومی یا نخبگان و هنرمندان جامعه جهت جلب رضایت، خللی در روند اجرای عدالت یا خدشهای بر تصمیمات قضایی وارد نخواهد شد. به همان اندازه که عدهای از شهروندان بنا بر توجیهات مختلف اجرای مجازات را ضروری میشمارند، بسیاری از مردم نیز تحتتأثیر عوامل مختلف وقوع قتلهای شخصی را الزاما در همه موارد موجبی برای جریحهدار شدن افکار عمومی یا استحقاق اجرای مجازات قصاص نفس نمیپندارند. اما مخلص کلام آنکه، حق قصاص حقی است خصوصی و متعلق به صاحبان حق که باید با نهایت احترام با آن برخورد کرد. با وجود این، همه ما بهعنوان یک انسان مسئولیتهای اجتماعی مختلفی داریم و نخبگان جامعه نیز بیش از دیگران خود را موظف به ایفای این نقش میدانند و شاید به همینخاطر است که در چنین پروندههایی شاهد حضور پررنگتر آنها در جلب رضایت اولیای دم هستیم که البته این حضور هرگز نباید به مداخله و تحمیل نظر یا عقیده منجر شود. مضاف به اینکه فراموش نکنیم در شریعت مقدس اسلام همواره بر صلح و سازش و همزیستی مسالمتآمیز انسانها توصیه شده و در قرآن کریم از صلح بهعنوان یکی از نعمتهای بزرگ پروردگار یادشده است تا جایی که پیامبر اکرم(ص) نیز اصلاح و سازش بین مسلمانان را بالاترین احسان و صدقه میدانند. از اینرو در فرهنگ عمومی جامعه ما نیز دعوت به آشتی و اصلاح ذاتالبین از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و جای امیدواری است که این فرهنگ روزبهروز تقویت و نهادینهتر از قبل شود.
حد و مرز تلاش برای بخشش قاتل کجاست؟
در همینه زمینه :