مادر مقتول نذر کرد اگر خواهرزادهاش از قصاص نجات پیدا کند، او هم قاتل فرزندش را ببخشد
بخشش دلیل بخشش
الهه فراهانی- روزنامهنگار
«تنها پسرم کشته شد و دلم فقط با قصاص قاتلش آرام میگرفت تا اینکه خواهرزادهام در جریان یک درگیری مرتکب قتل شد و نذر کردم اگر اولیای دم، خواهرزادهام را ببخشند، من هم به قاتل پسرم زندگی ببخشم.»
این چکیده صحبتهای یک مادر است که بعد از 14سال به قاتل پسرش زندگی بخشید و شرط گذاشت تا قاتل جهیزیه 5عروس و هزینه مراسم جشن آنها را تهیه کند. قاتل نیز با کمک خانواده و خیرین شرط مادر مقتول را اجرا کرد و بعد از گذشت 14سال از زندان آزاد شد و به آغوش خانوادهاش بازگشت، اما این پرونده چه بود و چطور شکل گرفت؟
به گزارش همشهری، شروع این پرونده به یکی از روزهای اردیبهشت سال 89 برمیگردد. آن روز گزارش درگیری خونینی به پلیس یکی از شهرهای شمالی کشور مخابره شد. فردی که در درگیری زخمی شده بود جوانی 23ساله به نام آریا بود. بررسیها حکایت از این داشت که درگیری ابتدا میان 2کودک رخ داده و بعد دعوا به پدرهای آنها کشیده شده است. آریا که در درگیری زخمی شده بود برای میانجیگری وارد دعوا شده بود تا به درگیری 2پدر خاتمه بدهد، اما یکی از پدرها با چوب ضربهای به سر آریا زده بود.
مرگ جوان میانجی
آریا چند روز در بیمارستان بستری بود، اما شدت ضربه به حدی بود که به کما رفت و در نهایت جانش را از دست داد. در این شرایط تحقیقات برای دستگیری قاتل آغاز شد، اما او فرار کرده بود. با این حال مدتی بعد مخفیگاهش در یک کلبه جنگلی در شمال کشور شناسایی و او دستگیر شد.
مرد 29ساله در حالی که اظهار ندامت میکرد، مدعی شد که هرگز قصد قتل نداشته است. او گفت: روز حادثه در حیاط خانه نشسته بودم و پسرم داخل کوچه سرگرم بازی با دوستانش بود. ناگهان صدای گریههای او را شنیدم و سراسیمه از خانه خارج شدم. پسرم سینهاش را گرفته بود و گریه میکرد. میگفت پسر همسایه با توپ به سینهاش کوبیده است. من که بهشدت ناراحت بودم به پسر همسایه تذکر دادم و در همان لحظه بود که پدر آن کودک از خانهاش خارج شد. او در همسایگی ما زندگی میکرد و با لحن تندی جوابم را داد و همین کافی بود تا درگیری میان ما شکل بگیرد. او مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و من که بهشدت عصبانی بودم، یک چوب از روی زمین برداشتم تا از خودم دفاع کنم. در همان لحظه پسری جوان که بهصورت اتفاقی از آنجا عبور میکرد برای میانجیگری وارد دعوا شد و اصلا نفهمیدم چه شد که با چوب ضربهای به سر او زدم و جانش را گرفتم.
فرصت زندگی
متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و حکم به تأیید قضات دیوانعالی کشور رسید. پس از قطعی شدن رای، شمارش معکوس برای قصاص قاتل شروع شد. او چند سال قبل، پای چوبه دار رفت و با التماس از مادر مقتول خواست تا او را ببخشد. طناب دار بر گردن قاتل قرار گرفت و او همچنان گریه میکرد تا اینکه مادر مقتول در واپسین لحظات دلش به رحم آمد و حکم قصاص را اجرا نکرد. او به قاتل پسرش مهلت داد و گفت در وقت بعدی وکیلش را میفرستد تا حکم را اجرا کند، اما در این مدت ورق برگشت و اتفاق عجیبی رخ داد که موجب شد مادر مقتول از قصاص گذشت کند و با بخشش قاتل، باعث شود که او پس از تحمل 14سال زندان، آزاد شود.
مکث
چرا بخشیدم؟
مادر مقتول درباره انگیزهاش از بخشش قاتل پسرش میگوید: من خواهرزادهای به اسم کامران دارم. از بچگی به او شیر داده و بزرگش کردهام و مثل بچه خودم است. خواهرم چند سال قبل بر اثر بیماری جانش را از دست داد. بعد از مرگ خواهرم، کامران بیشتر وقتها با ما بود. وقتی پسرم آریا به قتل رسید، کامران خیلی بیتابی میکرد. وی ادامه داد: پسرم بی گناه به قتل رسید و من از قاتلش بهشدت کینه داشتم؛ از اینکه بیدلیل جان پسرم را که هیچ تقصیری در ماجرا نداشت، گرفته بود. فقط با قصاص او آرام میگرفتم، اما روزی که برای اجرا رفتم، نتوانستم حکم را اجرا کنم. قاتل آنقدر گریه و التماس کرد که دلم به حالش سوخت. من همچنان قصد داشتم حکم قصاص را اجرا کنم تا اینکه اتفاق دیگری رخ داد. مادر مقتول توضیح داد: خواهرزادهام کامران که جای خالی پسرم را برایم پر کرده بود، در جریان یک درگیری پیش پاافتاده، جان پسری جوان را گرفت. آنطور که میگفتند دعوا بهخاطر نگاه چپ بود و کامران با ضربات چاقو، دست به جنایت زده بود. اینبار در جایگاه خانواده قاتل قرار گرفته بودم و وقتی حکم قصاص کامران تأیید شد، تازه فهمیدم همهچیز جدی است. اولیای دم میخواستند حکم را اجرا کنند و من به تکاپو افتادم تا از آنها رضایت بگیرم. تمام فکرم شده بود نجات زندگی خواهرزادهام. نذر کردم که اگر کامران را ببخشند و رضایت بدهند، من هم قاتل پسرم را ببخشم. این زن گفت: تلاش بیوقفهام، پایان خوشی داشت و اولیای دم سرانجام خواهرزادهام را بخشیدند. هرچند روزهای خیلی سختی را گذراندم. شبهایی که فکر نمیکردم صبح شود، اما گذشت و پاسخ تلاشم را گرفتم. آنها دیه خواستند تا مبلغ دیه را صرف ایتام و کودکان بیسرپرست کنند. هرچه داشتم فروختم و به اولیای دم دادم تا کامران نجات پیدا کند. حالا نوبت ادای نذر خودم بود. من هم قاتل پسرم را بخشیدم به این شرط که 5زوجی را که تحت پوشش بهزیستی یا کمیته امداد هستند یا در شیرخوارگاه بزرگ شدهاند شناسایی و خرج جهیزیه و مراسم جشن عروسی آنها را تامین کنند. خانواده قاتل با کمک خیرین این شرط را اجرا کرده و قاتل پسرم بعد از 14سال از زندان آزاد شد. من هم احساس آرامش دارم و فکر میکنم روح پسرم هم در آرامش است؛ چرا که او نمیخواست قاتلش قصاص شود. او باید نزد فرزند و خانوادهاش برمیگشت و خوشحالم که این اتفاق شیرین برای خواهرزادهام و قاتل پسرم رخ داد.