• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
سه شنبه 20 مهر 1400
کد مطلب : 142648
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mZ4xR
+
-

هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

پیشنهاد چهره‌های سرشناس برای تجربه سفر به شهرهای مختلف با کلمات، داستان‌ها و سفرنامه‌ها

هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

مائده امینی - لیلا شریف- روزنامه‌نگار

آه مهدی اخوان ثالث هنوز به‌دنبالش است که «نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد» و شفیعی کدکنی به‌سان آرزویی می‌پنداردش: «همه آرزویم اما... چه کنم که بسته پایم؟» انگار جابه‌جایی از زادگاه یا محل سکونت به جغرافیایی دیگر برای هرکس جهان متفاوتی بسازد؛ مثل همه مفاهیم نسبی دیگر این جهان. با این‌همه، کمتر کسی اهل ساکن‌ماندن است. بیشتر افراد حرکت‌کردن، تجربه‌کردن و مشاهده را دوست دارند. اما روزگار در دو سال گذشته درس تازه‌ای به همه داد. گاهی جابه‌جایی به معنی سنتی کلمه هم می‌تواند ممنوع و غیرممکن شود. سفر می‌تواند از طریق گوش نه چشم، با قدرت تخیل تجربه شود، نه لزوما با پاهایی که عزم رفتن کرده‌اند. برعکس حالا، پیش از آنکه کرونا، تصور سفرکردن با کلمات سخت بود. امروز اما می‌توان بیشتر دل داد که به کلمات، قصه‌ها، سفرنامه‌ها و داستان‌هایی که تجربه دیگری است که به رشته تحریر درآمده. می‌توان سفر کرد اما جابه‌جا نشد، می‌توان تجربه کرد اما در اتاق نشست. اگر اهل خواندن این قسم کتاب‌ها باشید، احتمالا نظرسنجی امروز روزنامه‌ همشهری می‌تواند برایتان نقش یک راهنمای حرفه‌ای را ایفا کند. چهره‌های سرشناس حوزه‌های مختلف که خوره کتاب دارند و بسیار می‌خوانند این بار به این سؤال ما پاسخ داده‌اند: چه بخوانیم که سفر را با کلمات تجربه کنیم؟

از صفیر سیمرغ تا یادداشت‌های پکن
کامیار عابدی - پژوهشگر و منتقد


در 100سال اخیر سفرنامه‌های بسیاری نوشته شده است که بسیاری از آنها بسیار خواندنی و ارزشمند‌ند و انتخاب از میان آنها شاید چندان ساده نباشد. انتخاب من اما برای عصری که در آن زندگی می‌کنیم، ‌سفرنامه‌های دکتر محمد اسلامی‌ندوشن است؛ او که بسیار سفر کرده و شهرها و کشورهای مختلف را دیده است. از ژاپن و چین گرفته تا شوروی سابق تا آمریکا... .
بعضی از سفرنامه‌های دکتر ندوشن به شکل مقاله و بعضی‌هایش به‌صورت کتاب منتشر شده و به‌نظر من همه آنها خواندنی است. کتاب‌های «در کشور شوراها» یا «کارنامه سفر چین» و یا کتاب «صفیر سیمرغ» کتاب‌هایی است که من در این حوزه خواندن آنها را پیشنهاد می‌دهم. در واقع، دکتر ندوشن از هر سفر هرچند کوتاه یک سفرنامه از خودش به یادگار گذاشته و این وجه تمایز او با دیگر نویسندگان در ذهن من است.
همچنین تیزبینی او در نگاه به مسائل اجتماعی، فرهنگی و حاکم‌بودن یک نوع بی‌طرفی در تحلیل و روایت آنچه می‌بیند و می‌نویسد، بدون آنکه تعصبی داشته باشد، حائز ارزش است. دکتر ندوشن نه ستایشگر است و نه نکوهش‌کننده و همه اینها در کنار قلم روان، ‌گیرا و نثر شیرین ندوشن سفرنامه‌های او را جذاب و خواندنی می‌کند. دانستن این نکته هم خالی از لطف نیست که این سفرنامه‌ها مربوط به دهه 40 تا 70 هستند و روایت آنها از شهرهای ایران شروع می‌شود، به شهرهای اروپایی می‌رسد و درنهایت تجربه آمریکا هم به آنها اضافه می‌شود.
البته یکی از سفرنامه‌های خوبی که در چند سال اخیر منتشر شده، سفرنامه‌های محمد دهقانی است به نام «یادداشت‌های پکن». دهقانی که برای تدریس زبان فارسی به پکن سفر کرده بود به روایت همه آنچه در این سفر دیده، پرداخته است و محصول نهایی این فرایند، کتابی پر کشش شده که من خواندن آن را توصیه می‌کنم.

سفر حج با زنی از روزگار قاجار
حامد عسکری- شاعر

نشر اطراف مجموعه سفرنامه‌هایی در مورد شهرها منتشر کرده است که یکی از این سفرنامه‌ها در مورد سفر حج یکی از زنان قاجار است. «چادر کردیم رفتیم تماشا» سفرنامه عالیه خانم شیرازی است. این کتاب در زمان ناصرالدین‌شاه نوشته شده و در بخش اول، نویسنده به موضوع شروع سفرش از کرمان، رفتن به بمبئی و سختی‌ها و ماجراهای سفر حج و عتبات می‌پردازد.
سفرنامه زنانه در میان سفرنامه‌های ایرانی به‌ندرت دیده می‌شود و ما در این سفرنامه می‌بینیم که یک زن قاجار در آن فضای کاملا مردانه راهی حج می‌شود. این کتاب در نوع خود بسیار جذاب است و با تمام ویژگی‌های زنانه یک سفرنامه را رقم زده است.
دوره قاجار بیشتر دوره مذکری است و اسناد به‌جای مانده از آن دوران بیشتر با نگاه مردانه نوشته شده است و زمانی که چنین نگین‌هایی از آن دوران به‌دست می‌آید، حال خوشی را به‌جای می‌گذارد.

عبور از صحاری ایران با عبدالله
فرزاد مؤتمن - کارگردان و نویسنده


«در نیمه شب، وقتی در وین تماشاخانه‌ها بسته و اپراها و تئاترها خاموش می‌شوند؛ در نیمه شب در وین که مردم در خیابان‌ها و کافه‌ها پخش می‌شوند یا به خانه‌هایشان برمی‌گردند، من و الیزابت سوار قطاری می‌شویم که مقصد کرانه‌های دریای خزر به ‌سوی ایران است.» کتاب با این جملات شروع می‌شود تا تصاویر فیلم‌های ثابت آن دوره برایتان به روشنی تداعی شود.
 «عبور از صحاری ایران»، نوشته «آلفونس گبریل» یک سفرنامه بسیار خواندنی و هیجان‌انگیز است که من خواندن آن را شدیدا توصیه می‌کنم. این کتاب توسط یک پزشک و جهانگرد اتریشی که دوبار کویر ایران را طی کرده، نوشته شده است که بار دومش منجر به نوشتن این سفرنامه می‌شود که به لحاظ زمانی به نخستین روزهای صدارت رضاشاه برمی‌گردد. درواقع این پزشک از مسیر دشت کویر مرکزی به مرز افغانستان می‌رود و از ایران خارج می‌شود. این کتاب را من با ترجمه فرامرز نجد سمیعی خواندم و حظ فراوان بردم. نکته جالبی که در این کتاب وجود دارد حضور جوانی است که از میانه مسیر به آلفونس می‌پیوندد. این اتفاق در روستای محمدان که یک روستای کویری است اما به طرز عجیبی منابع آبی زیرزمینی دارد می‌افتد. وقتی آلفونس به این روستا می‌رسد و از شتر پیاده می‌شود می‌بیند که جوانی 16-15ساله با یک شاخه گل در دست از میان باغ گل‌های محمدی یک روستای کویری بیرون می‌آید و انگار مثل یک معجزه به او می‌رسد، شاخه گل را به او می‌دهد و تا مرز افغانستان دکتر را همراهی‌ می‌کند.
وجه تمایز این کتاب، تصویرهای نابی است که از گذشته که در ذهن شکل می‌بندد و به عقیده من مقایسه‌ای که خواننده می‌تواند از حدود 100سال پیش تا به امروز کند، بی‌نظیر است. نویسنده وقتی مسیر انزلی به رشت را توصیف می‌کند، ‌تصویری که به ذهن شما متبادر می‌شود یک جاده خاکی پر از گوسفند و گاو است که حالا همان مسیر تبدیل به جاده‌ای آسفالت و توریستی شده و درک همین تفاوت‌ها بسیار لذتبخش است.
این جوانی که در محمدان به آلفونس ملحق می‌شود نامش عبدالله بود. من در دهه70 عبدالله را پیدا کردم. زنده بود و به پارکینسون مبتلا شده بود اما خاطراتش با آلفونس گبریل را به‌خوبی در یاد داشت. حتی می‌دانست چه روزی چه غذایی با او خورده است.
می‌خواستم براساس این کتاب یک فیلم بسازم. قرار بود خسروشکیبایی نقش آلفونس گبریل را بازی کند و نیکی کریمی نقش الیزابت همسر او را. اما نشد که بشود. قرار بود این فیلم نخستین فیلم من باشد اما با تهیه‌کننده به مشکل خوردیم و کار به بن‌بست رسید، درحالی‌که فیلمنامه اولیه‌اش هم توسط محمد سجادی نوشته شده بود و من به‌خاطر ساخت این فیلم تمام مسیر دکتر را خودم طی کردم.
همه اینها را گفتم تا بگویم این سفرنامه برای من بسیار خواندنی و دلچسب بود و داستان بسیار پرکششی داشت.
شاید بهتر باشد که در پایان گریزی هم به معجزه شخصی خودم بزنم. وقتی برای بررسی و تحقیق به محمدان رسیدم و از لندرور پیاده شدم دیدم پیرمردی با شاخه گلی محمدی در دست به سمت من می‌آید تا انگار تصویری که آلفونس دیده دوباره در همان جغرافیا متولد شود.

سفر در اتاق تحریر*
علی مسعودی‌‌نیا- نویسنده، منتقد و پژوهشگر ادبی


کار سخت می‌شود وقتی خودت اهل سفر نبوده باشی و بخش عمده‌ای از تصاویری از اقلیم‌ها، کشورها و شهرهای ایران و جهان در ذهنت حاصل خوانده‌هایت باشد. سختی‌اش این است که چون تجربه زیست در آن مکان‌ها را نداری، همه به شکلی فانتزی در ذهنت باشکوه، زیبا و دوست‌داشتنی هستند و انتخاب از میان‌شان کار دشواری است. برای من چنین است. من اهل سفر نیستم. نه ایران‌دیده‌ام و نه دنیادیده. عوضش عاشق جغرافیا هستم. اگر جایش را داشتم کلکسیون نقشه، اطلس و کره‌های دکوری جمع می‌کردم. هنوز هم نام پایتخت اکثر کشورهای دنیا را حفظم و البته نقطه ضعفم پایتخت‌های نوظهور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
 این است که فکر می‌کنم برای آنها که، هم در مورد جاهای مختلف دنیا خوانده‌اند و هم آن‌ جاها را دیده‌اند ساده‌تر است که بگویند کجا را دوست دارند. خب، اما من ندیده و نرفته، براساس خوانده‌هایم شیفته فرانسه‌ام. فکر می‌کنم در میان نویسندگان متقدم، هیچ‌کس به اندازه بالزاک نتوانسته این شهر را درست و دقیق و زیبا توصیف کند. پاریس بالزاک را باید با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش در «بابا گوریو» سیاحت کرد؛ چون آنجا قصه ایجاب می‌کند که ماجراها فقط در خانه‌ها و محلات اعیانی و برج عاج‌های بورژوازی خلاصه نشود و زیستی زنده و جامع از وضعیت شهر، تفریح‌ها، پاتوق‌ها، آپارتمان‌های محلات فقیرتر، آداب و رسوم و پوشش مردم و حتی حال و هوای سیاسی و اتمسفر اجتماعی آن روزگار پیش چشم خواننده قرار گیرد؛ یک پاریس زنده، واقعی و مستند با ضعف‌ها و قوت‌‌ها و زشتی‌ها و زیبایی‌هاش. باز اما اگر قدری پیش‌تر بیایم و نویسندگان متاخر را مدنظر قرار دهم، باید از رومن گاری یاد کنم و دو اثر مهمش «زندگی در پیش رو» و «میعاد در سپیده‌دم».
 محلات بدنام و فقیرنشین و مهاجرنشین پاریس را در اولی می‌توان سیاحت کرد. به ‌نظرم اصلا صنعت توریسم به جماعت گردشگر خیانت می‌کند که فقط می‌بردشان جاهای شیک و اعیانی و ‌تر و تمیز و تاریخی. واقعیت زندگی مدنی را تنها در ادراک شهر با تمام تضادها و اختلاف‌های طبقاتی‌ محله‌هایش می‌توان فهمید. در دومی، یعنی میعاد در سپیده‌دم، می‌توان فضاهای دانشجویی و دانشگاهی، پاتوق‌های روشنفکری و کافه‌های باشکوه و زنده پاریس را تجربه کرد. خصوصا که در این کتاب، رومن گاری جویای نام و بی‌پول را می‌بینیم که از کشوری دیگر با سودای شهرت و موفقیت به پاریس می‌آید و از این رو، نگاهش همانند یک توریست تازه‌وارد، کاشف و جست‌وجوگر است و خواننده پا‌به‌پای او انگار به اکناف شهر می‌رود و زندگی می‌کند.
 پاریس‌‌های باشکوه دیگری هم در ادبیات جهان هست. مثلا در «سرخ و سیاه» استاندال، یا در «بینوایان» ویکتور هوگو و حتی این اواخر در رمان‌های درخشان پاتریک مودیانو که روزگار کنونی این شهر را به زیبایی به تصویر می‌کشد. ولی من هنوز که هنوز است فیل من که یاد پاریس می‌کند، می‌روم و چند ورقی از باباگوریو را مرور می‌کنم؛ خصوصا ابتدای داستان که به معرفی مقیمان آن پانسیون درب و داغان می‌پردازد. سیاحتی است برای خودش. ولو کنج اتاقت لم داده باشی!
* عنوان برگرفته از رمان پل آستر است.

سفر به دهه‌های 40 و 50 تهران و آبادان
علی خدایی - نویسنده

اگر بخواهم برای سفر به تهران کتابی را معرفی کنم باید بگویم که کتاب «خانه دوطبقه خیابان سنایی» نوشته روبرت صافاریان ما را با تهرانی متفاوت روبه‌رو می‌کند؛ محله‌هایی که ویژه ارامنه است و او به‌عنوان نویسنده در این فضا بزرگ شده است.
در واقع، این کتاب یک جغرافیای ارمنی از محدوده‌ای در دهه40 تهران را به مخاطبان نشان می‌دهد و خواننده با استفاده از تصویرسازی‌های این کتاب متوجه می‌شود که ارامنه در کدامیک از محله‌های تهران زندگی می‌کردند و علاوه بر سبک زندگی، نحوه کسب‌وکار و مراوده ارامنه با مسلمانان را نشان می‌دهد.
با خواندن این کتاب متوجه می‌شویم که تهران چطور گسترده شد. خیابان سنایی در بازه زمانی مورد اشاره نویسنده در کتاب ساخته شده و فضای تهران آن دوران را به‌خوبی توصیف می‌کند.
 با توجه به اینکه من در دورانی در تهران و محله‌های مورد اشاره کتاب زندگی کرده بودم، این توصیف‌ها و توضیح‌های کتاب در تهران‌شناسی من بسیار اثر گذاشت و گویا سفری دوباره به تهران آن زمان داشتم. درواقع آن جغرافیا را به شکل دیگری برای من زنده کرد.
در کتاب «شب هول» نوشته هرمز شهدادی که در سال 57 چاپ شد نیز ما با یک تهران و اصفهان جذاب روبه‌رو هستیم. این کتاب، تهران را با شلوغی‌ها و روشنفکری‌های خاص خودش توصیف می‌کند و در مورد جغرافیای اصفهان نیز نکات جذابی در روند داستان شرح داده می‌شود و ویژگی‌های یک شهر را در حال توسعه نشان می‌دهد.
کتاب «یوسف‌آباد، خیابان سی و سوم» نوشته سینا دادخواه نیز دست مخاطب را می‌گیرد و تهرانی جدید را به مخاطب معرفی می‌کند. این کتاب جنبه داستانی دارد و نویسنده در روند داستان، جغرافیای تهران را وصف می‌کند. درواقع دادخواه می‌خواهد نشان دهد که چطور تهران به‌عنوان یک شهر بر زندگی ساکنانش اثر دارد.
اگر بخواهیم به شهرهای جنوبی ایران سفری داشته باشیم، بدون شک کتاب‌های زویا پیرزاد بهترین انتخاب هستند، کتاب «چراغ‌ها را من خاموشم می‌کنم»، تصویری از آبادان دهه 40 را به مخاطب می‌دهد و خواننده می‌تواند با تکیه بر خیال خود، در خیابان‌های آبادان آن زمان قدم بزند و با مردمانش آشنا شود.
در این کتاب روند تغییرات شهر آبادان به‌واسطه نفت مشهود است. برای شناخت اهواز و آبادان باید به سراغ کتاب «زمستان 62» نوشته اسماعیل فصیح و «زمین سوخته» نوشته احمد محمود رفت. اگر افراد کتاب‌های نویسندگان جنوبی را خوانده باشند، با آبادان، خوزستان و اهوازی روبه‌رو می‌شوند که در روند تغییر قرار گرفته‌اند و متفاوت با شرایط فعلی شهرها هستند.
این کتاب‌هایی که معرفی شدند، ورای داستانی که برای ما معرفی می‌کنند، شکل‌های زندگی و تغییرات شهری را به ما نشان می‌دهند و جغرافیای خاص آن زمان را به تصویر می‌کشند و به خواننده یا همان مخاطب داستان اجازه می‌دهند که با تکیه بر کلمات و قلم نویسنده، سفری به شهرهای مختلف در دهه‌های قبل داشته باشد.

سفر به شمال با نیما یوشیج
آذر منصوری - فعال سیاسی


«بی‌بی‌مریم بختیاری»، نوشته پریچهر سلطانی یکی از کتاب‌های تاریخی است که از دل آن می‌توان با تحولات تاریخی ایران آشنا شد و به ایران آن دوره سفر کرد.
بی‌بی‌مریم بختیاری مشهور به سردار مریم بختیاری، نویسنده ایرانی و از زنان فعال در انقلاب مشروطه بود. در این کتاب نقاطی از تهران و شرایط زندگی ایل بختیاری با جذابیت تمام توضیح داده شده است و به همین جهت می‌تواند خواننده را با جغرافیایی که بی‌بی‌مریم بختیاری در آن ساکن بود، آشنا کرد.
سفرنامه‌های نیما یوشیج نیز برای شناخت شهرهای شمالی ایران جذاب است. 2سفرنامه از نیما به‌جای مانده است، یکی «سفرنامه بارفروش» (بابل) و دیگری «سفرنامه رشت». این دو سفرنامه برآمده از 11ماه زندگی او و همسرش در سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ در این دو شهر است. سفرنامه بارفروش در ۲ دفتر و سفرنامه رشت در یک دفتر نگاشته شده و خود نیما بر آنها نام «سفرنامه» گذاشته است.
 از ایرج افشار نیز سفرنامه‌های خوبی منتشر شده که برای شناخت فرهنگ و جغرافیای ایران مفید است. «سواد و بیاض» مجموعه‌ای دوجلدی شامل مقالاتی از ایرج افشار است که در بخشی از کتاب، به یادداشت‌های افشار در مورد سفرهایش به کرمان، سیستان، ژاپن، هند و افغانستان اشاره شده است. کتاب «گلگشت در وطن» نوشته ایرج افشار نیز دستمایه سفرنامه دارد اما با نگاهی متفاوت.
او در توضیح این کتاب آورده بود: «در این سفرنامچه‌ها کوشیده‌ام مطلبی بیاورم که کمتر گفته شده باشد. از چهلستون، مسجد شاه، عالی‌قاپو و آثار درخشان دیگر اصفهان، از تخت جمشید و شاهچراغ فارس، از مسجد گوهرشاد و گورجای فردوسی و نادر در مشهد، از مسجد کبود و باغ شمال و مقبره‌الشعرای تبریز خبری اساسی در این اوراق نمی‌بینید. مخصوصاً کوشش من آن بوده که وصف درخت‌های کهنسال، پوشش گیاهی، رنگ بیابان‌ها، سنگ‌قبرهای پراکنده، کتابه‌های دورافتاده، ساختمان‌هایی که از آنها کم گفته شده در این نوشته‌ها بیاید.»
بین نویسندگان خارجی به ‌نظرم کتاب سفرنامه‌های ونیزیان در ایران اطلاعات خوبی به خواننده می‌دهد. این کتاب شامل 6سفرنامه است که 5سفرنامه را 4نفر از سفیران ونیز و یکی را بازرگانی گمنام اهل همان سرزمین نوشته است.
برای شناخت بناهای تاریخی نیز به‌طور مشخص باید سراغ نوشته‌های کاوشگران و مورخان ایران، نظیر یارشاطر و باستانی‌پاریزی رفت. برای شناخت بهتر تخت جمشید و آثار به‌جای مانده از دوران پادشاهی هخامنشیان که در شرق و جنوب شرقی ایران بیشتر متمرکز بوده است، می‌توان از کتاب خوب «تاریخ گریشمن» نیز استفاده کرد.
کتاب سفرنامه خسرو قبادیانی بلخی که گزارش سفر هفت‌ساله او در ایران است نیز می‌تواند برای شناخت فرهنگ و تاریخ ایران مفید باشد. در مجموع در مورد ایران به‌دلیل داشتن تاریخ و فرهنگ کهن خود، آثار و نوشته‌های متعدد و متنوعی وجود دارد که برای جویندگان آن همه قابل‌دسترس هستند.
همچنین تمام آثار نویسندگان ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام و هم نویسندگان و تاریخ‌نویسان غیرایرانی که عمدتا مشاهدات خود را ثبت کرده‌اند، می‌تواند بستری باشد برای سفر در تاریخ و جغرافیایی که دیگر در دسترس نیست.

بازمانده روز
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - فعال فرهنگی و مدیرمسئول نشریه خیمه

اولین کتابی که با پرسش شما در ذهن من نشست، رمان «بازمانده روز» ایشی گورو بود. نویسنده ژاپنی‌الاصل انگلستان که برای این کار که سومین کتابش بود، جایزه بوکر را دریافت کرد.
داستان، تجربه سفر یک سرپیشخدمت خانه یا کاخی اشرافی در اطراف لندن را روایت می‌کند که برای نخستین بار فرصت سفر پیدا می‌کند و در طول سفر خاطرات گذشته و حسرت‌های جوانی‌اش را به یاد می‌آورد. ترجمه شیرین و خوشخوان نجف دریابندری در کنار تصویرسازی‌های ماندگار نویسنده باعث شده تا تجربه‌ای شیرین از خواندنش داشته باشم. مخصوصا اینکه خودم این کتاب را در سفر به همراه برده و خوانده بودم.

کلیدر؛ راوی یک منطقه  از ایران
کاوه فرهادی - جامعه‌شناس


«کمره‌نامه» نوشته دکتر مرتضی فرهادی، استاد گروه پژوهشگری دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، یکی از کتاب‌های شایسته برای شناخت یک جغرافیا از ایران است. کار پژوهشی کمره‌نامه از نوروز ۱۳۴۷ با جدیت شروع شد و این کتاب بعد از دهه‌ها پژوهش به‌دست آمد.
 استاد فرهادی در این کتاب تلاش کرده است تا نمونه‌هایی از مناظر نادیده یا کمتر دیده‌شده فرهنگ مردم این ناحیه را برای نخستین بار و بادقت و وسواس «ریزمردم‌نگاری» با مردم‌نگاران و مردم‌شناسان و ایران‌شناسان به اشتراک بگذارد.
این کتاب در یک کار میدانی دست به روایت منطقه می‌زند و در این روایت از جغرافیا گرفته تا فرهنگ، معماری و تاریخ را در خود جای می‌دهد. این کتاب نزدیک به 30سال از عمر مولف را به‌خود اختصاص داده است و افراد با خواندن این کتاب نه‌تنها زمان حال و جغرافیای فعلی منطقه را فهم می‌کنند بلکه از گذشته این منطقه نیز اطلاعات خوبی به‌دست می‌آورند.
از میان کتاب‌های داستانی باید به کتاب «کلیدر» محمود دولت‌آبادی اشاره کرد. نویسنده در این کتاب با دقت هرچه‌تمام جغرافیای آن منطقه را توصیف کرده است.
در واقع کلیدر نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در خراسان است و در دنیای واقعی نیز وجود دارد. اگر در این روستا قدم بزنید، تمام نقاط مورد اشاره کتاب را به یاد خواهید آورد و کلیدر مصداق یک سفرنامه در رابطه با آن منطقه است.







 

این خبر را به اشتراک بگذارید