مهدیا گلمحمدی
برای هر یک از ما ممکن است پیش آمده باشد که در حال رانندگی در بزرگراه برخلاف رانندگی معقول و محتاطانه راننده جلویی ناگهان با ترمز و انحراف به چپ یا راست او مواجه شویم. بیشتر اوقات بهخصوص شبهنگام و زیر تیرهای چراغهای خاموش برق علت این موضوع را متوجه نمیشویم. خبرنگار که باشیم حتی به سندرم هاوانا هم مشکوک میشویم. نکند امواج رادیویی مرموزی که در هاوانا دیپلماتهای آمریکایی را دچار آسیبهای مغزی کرده بود در جادههای ما هم ناگهان رانندهها را سردرگم کند، اما ماجرا غیراز این است. پای صحبت رانندهها و پلیس راهنمایی و رانندگی که بنشینیم آنها علت را اینطور بیان میکنند که در اغلب موارد علت، عبور معتادان متجاهر از عرض بزرگراه است؛ موردی که همین چند شب پیش یک خودروی بیامدبلیو را در محور شمال به جنوب بزرگراه مدرس از مسیر منحرف و دچار حریق کرد. همین حادثه تلخ بعد از اینکه منجر به فوت سرنشینان خودرو شد، باز هم بحث وجود کارتنخوابها و معتادان در رفیوژ میانی بزرگراهها را قوت بخشید. واقعیت این است که فرد کارتنخواب بسیاری از اوقات چیزی برای از دست دادن نداشته و فرد معتاد هم کنترل درست و درمانی برای درک میزان خطر ندارد؛ نتیجه آنکه عبور از یک بزرگراه با خودروهای عبوری پرسرعت هم منع آنچنانی برای آنها ندارد؛ بنابراین میماند رانندهای که اگر در رانندگی شوماخر زمان هم باشد، نمیتواند در کسری از ثانیه برای برخورد نکردن با عابر بزرگراه تصمیم درستی بگیرد. یک ترمز ناگهانی میتواند به ترکیدن لاستیک و انحراف به چپ و راست و حادثهای تلخ بدل شود که در مورد بیام دبلیوی چند شب پیش رخ داد. پلیس هم تلاش خود برای جمعآوری کارتنخوابها و معتادان را انجام داده است. هر از گاهی با نزدیک شدن اکیپهای پلیس به بزرگراههای بعثت و آزادگان شاهد آن هستیم که کارتنخوابها مثل اینکه دست در لانه زنبور برده باشی، مثل مور و ملخ بیرونزده و فرار میکنند. اما چاره کار بهطور حتم طرحی است که هم برای کارتنخوابها و معتادان مفید باشد و هم امنیت مردم و رانندهها را تامین کند. آنها وصله ناجور یا غدهای سرطانی نیستند که بخواهیم از بدنه جامعه با یک جراحی سخت جدایشان کنیم. کارتنخوابها و معتادان بهنوعی تاوان زندگی اجتماعی هستند که جامعه در قبال آنها وظایفی دارد. بهطور حتم هیچیک از آنها در زندگی فردی و غارنشینی به این شکل درنمیآمدند. واکاوی و روانشناسی بالینی آنها بهطور حتم ما را به نقطهای میرساند که اجتماع ضربهای جبرانناپذیر به روان آنها زده است؛ بنابراین برای پذیرش این بخش از جامعه و مهمتر از آن ساماندهی آنها یادمان باشد اگر آنها را پای میز آسیبشناسی دعوت کردیم، لایق یک فنجان چای هم بدانیمشان و به زندگیشان اهمیت بدهیم. جای آنها وسط بزرگراه نیست وگرنه نوک تیز این بومرنگ بعد از پرتاب به سر خودمان برخورد خواهد کرد.
شنبه 10 مهر 1400
کد مطلب :
142009
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rk476
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved