سعید کیائی
«نور از محل زخمها میآید.» این را ظاهرا شمس به مولانا گفته است. کجا این را گفته، نمیدانیم. شاید هم اصلا شمس تبریزی مدفون در «خوی» این را به مولانا نگفته باشد و طی سالیان، بهگفتههای او اضافه شده باشد! کسی نمیداند. اما یکچیز قطعا وجود دارد و آن اینکه التیام است برای مردم روزگار ما تا با ناملایمات، کنار بیاییم و بارها و بارها تکرار شدنش یعنی «ما»ی التیامخواه، بسیاریم.
التیام هم بودن، نوع عجیبی از مهربانی کردن بیحد و اندازه است. دوست داشتن و کنار هم بودن را اعلام میکند و این، اگر جنبه بیرونی داشته باشد، که باید داشته باشد تا مخاطبش متوجهش شود، منجر به همهگیری میشود. مثل ساعت. چرا مثل ساعت؟ به این علت که هر چرخ دنده، بهخودی خود، فقط یک چرخ دنده است، اما جمع چرخدندهها کنار هم و تنظیم درست و دقیق آنها، منجر به نظمی میشود که آرام آرام میتوانند سالها کنار هم باشند.
ما چرخدنده کدام اجتماع ساعتگونهایم که التیام هم باشیم سر جای خودمان؟ این درست مثل همان حرف ماسلوی فیلسوف است که میگوید: «یک موسیقیدان باید موسیقی بسازد، یک هنرمند باید نقاشی کند، یک شاعر باید شعر بگوید و بنویسد؛ اگر قرار است در نهایت به آرامشی با خودش برسد. آنچه یک انسان میتواند باشد، باید بشود.»
«نور التیامبخش خود اجتماعیمان باشیم. فقط با یک کار ساده؛ کاری که دوست داریم را درست انجام دهیم.» این را هم یک معلم ساده مدرسه ابتدایی در فریمان میگفت.
حرف زیاد است که همینطور میشود نقل قول کرد، از افراد سرشناس تا غیرسرشناس. اما یک چیز این چرخدندهها کم است انگار، و آن یک «پیچ» ساده است؛ پیچی که دقیق بیاید بنشیند در محلی که باید و چرخدندهها را سر جایشان بچرخاند. زندگی را تنظیم کند روی ساعت «سر جای خود بودن» تا درست و به قاعده، نورهایی باشیم برای تابیدن. از محل زخمها، یا هر حال بد و خوب دیگری. نور که باشی، راهت را پیدا خواهی کرد. زخم که همیشه هست!
یکشنبه 4 مهر 1400
کد مطلب :
141586
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/9rM9J
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved