دلتنگ مدرسهها
سال تحصیلی برای دومین بار بدون بازگشایی بیشتر مدارس و با همان شیوه آموزش مجازی آغاز خواهد شد و تنها دانشآموزان برخی مدارس و مناطق و روستاها اجازه حضور در مدرسه را خواهند داشت
سر جهازی نخستین روز شروع پاییز، مدرسه است. اصلا درس و کلاس سنجاق شده روی پر چارقد زرد و نارنجی مهر. همیشه پاییز اینطور شروع میشود که 7صبح یکم مهرماه به جز صدای جیغجیغ گنجشکها و کلاغهای سحرخیز و خشخش برگهای زردی که از شاخه درختان دل کنده و تن به باد میسپارند، از پشت پنجره خانهها صدای شادی و خنده و غرغر دخترکان و پسرکانی که راهی مدرسهاند، در خیابان و کوچهها بپیچد و پر کند گوش شهر و روستا را که آهای خوابآلودگان بیدار شوید، پاییز از راه رسیده است.
اما حالا نه هوا، هوای پاییز است و نه اول مهر بوی عطر مدرسه میدهد. بچهها برای سال تحصیلی جدید هم باید از دل خانه وصل شوند به دنیای بزرگ درس و کلاس و به جای اینکه پشت نیمکتهای چوبی کنار هم بنشینند، از پشت تبلتها، لپتاپها و موبایلها دست دوستی به سمت هم دراز کنند.
البته حالا که این گزارش را میخوانید، زنگ نمادین جشن شکوفهها در مدارس ابتدایی زده شده و آن کلاس اولیهایی که ترس پدر و مادرشان از کرونا ریخته، اجازه دادهاند که کودکانشان برای یک روز هم که شده به مدرسه بروند تا از نزدیک با معلم و همکلاسیشان آشنا شوند، اما این حضور آنها هم موقت است و از شنبه مثل بقیه دانشآموزان مینشینند پای سیستم کامپیوتر و نخستین سال تحصیلیشان را مجازی شروع میکنند. حتی آنها که طبق اعلام وزارت آموزش و پرورش، باید در مدارس زیر 50نفر شهر و روستایی در سال تحصیلی جدید به مدرسه بروند، حضورشان به واسطه موذیگری کرونا آنقدر شکننده و نامطمئن است که هیچکس نمیداند تا کجا دوام میآورد.
این تصویر مبهم و شکننده مهار کرونا ترس انداخته به جان پدرها و مادرها که بچههای ما تا کی و کجا به واسطه این بیماری واگیردار باید محروم باشند از پیدا کردن دوست، بازی در حیاط مدرسه، دیدن معلم و آموزش درست و اصولی درسها؟ اغلب واهمه دارند از اینکه فرزندانشان پشت این سیستمها در انزوا بزرگ شوند و یادشان برود زندگی در دنیای واقعی چگونه است؟ خود بچهها هم اغلب دلتنگ مدرسه و دوستانشان شدهاند و حتی گروه بزرگی از معلمان نیز از تدریس مجازی خسته و کلافهاند.
چرا بچههایمان نیمهحضوری آموزش نبینند؟
محبوبه رضایی یکی از آنهاست؛ پسرش مبین و دخترش هلیا هر دو دانشآموزند؛ یکی کلاس نهم و دیگری کلاس سوم. میگوید همیشه این موقع سال ذوق خرید کیف و کفش و لوازم التحریر داشتند، ذوق دیدن همکلاسیهایشان، اما حالا 2سال است که بیانگیزه و بی حوصله سال تحصیلی را شروع میکنند. «درست است که اغلب والدین از بازگشایی مدارس واهمه دارند، اما تقریبا کسی نیست که از این شکل آموزش مجازی رضایت داشته باشد و بخواهد که فرزندش تا همیشه اینطور درس بخواند. خود بچهها هم خستهاند، بالاخره همه مدرسه رفتن مسئولیت دانشآموزی نبود، گروههای دوستی داشتند، اردو میرفتند، در مسابقات ورزشی و علمی و هنری شرکت میکردند، مراسمهای ملی و مذهبی را جشن میگرفتند. مشارکت اجتماعی در حوادث داشتند.»
او مانند اغلب والدین منتظر است که واکسن دانشآموزی به ثمر بنشیند و بچهها برای حضور در مدرسه ایمن شوند. «حتی نسبت به شرایط بعد از واکسیناسیون هم خیلی از پدر و مادران را مردد میبینم، چون ستاد مبارزه با کرونا درباره آن با اطمینان صحبت نمیکند و معلوم نیست که سطح پیشگیری پس از واکسیناسیون در مدارس چقدر باشد. اما حداقل اگر مدارس ما قوی و کارآمد بودند و میتوانستند که آموزش مجازی و حضوری را با هم پیش ببرند و حضور 3روز بچهها در مدرسه را با جمعیت استاندارد فراهم کنند، نگرانی والدین کمتر میشد و نسبت به رفتن فرزندشان به مدرسه راغبتر بودند. اما یک سال گذشته و مدیران وزارتخانه به صراحت میگویند که آماده نیستیم. واقعا چرا؟»
دلتنگ مدرسه و دانشآموزان
دغدغه معلمان نیز کمتر از والدین دانشآموزان نیست؛ گروه بزرگی از آنها، از تدریس مجازی و ناکارآمدی آن کلافهاند. معضل آنها همان هایی است که در کل سال تحصیلی گذشته داشتند و حل نشده باقی ماند. اینترنت کم سرعت، سیستم ناکافی و پرایراد شاد و ترافیک شدید در آن، بیتوجهی آموزش و پرورش نسبت به یاددهی روشهای مؤثر در تدریس مجازی به معلمان، کلاسهای شلوغ و غیرقابل کنترل در این نحوه آموزش، نداشتن ابزار کافی برای این شیوه تدریس و.... حسین فیاضبخش که در 2دبیرستان رباطکریم آموزگار ریاضیات است، از معلمانی میگوید که حتی پول خرید گوشیهای هوشمند خوب برای تدریس مجازی ندارند. «تقریبا همه معلمان نه قبل از کرونا و نه در دوره کرونا درباره شیوه آموزش مجازی هیچ دورهای ندیده و حتی برای امسال هم آمادگی در این زمینه ندارند. چه بسیار معلمانی که حتی پی دی اف کردن یک فایل یا زیپ کردن آن یا ویدئو ساختن را بلد نبوده و با آزمون و خطا تدریس مجازی را شروع کردند. آموزش و پرورش هم دوره ضمن خدمتی برای شیوه جدید آموزشی به ما ارائه نداد. سختی کنترل کلاسهای شلوغ بالای 30نفر در آموزش مجازی و نظارت بر یادگیری تک تک دانشآموزان بماند که تقریبا کاری است نشدنی. امسال هم اوضاع همین است و زیرساختها برای این شیوه آموزشی آماده نیست. امیدمان باید این باشد که با واکسیناسیون از شدت کرونا کاسته شود تا حداقل آموزش نیمه حضوری جان بگیرد.»
او میگوید: «ما هم دلمان برای مدرسه، برای همکارانمان و برای دیدن دانشآموزانمان تنگ شده. همه ما دوست داریم نتیجه زحماتی را که در تدریس میکشیم به چشم خود ببینیم. الان خستگی کار بعد از تمام شدن کلاس روی تنمان میماند، چون دقیق نمیدانیم که چه تعداد دانشآموز و با چه کیفیتی حواسشان در کلاس است و چه میزان درسها را یاد میگیرند. ابزار سنجش درستی هم نیست که اینها را بسنجد چون امتحانات هم در این روش استاندارد نیست. حتی این را بگویم که بسیاری از همکاران در خانه افسرده شدهاند و دوست دارند که زودتر به مدرسه برگردند، اما فعلا که ترس از کرونا بر زندگی همه سایه انداخته است.»
خسته از طعنهها و تنهاییها
حرفهای دهه هشتادیها و نودیها هم نشان میدهد، گروهی از آنها نسبت به مدرسه مجازی دل خوشی ندارند و ترجیح میدهند ساعاتی از روز را در مدرسه باشند تا داخل خانه. مثل سهیل و همکلاسیهای پایه نهماش که همگی 2 روز پیش واکسن زدهاند تا به قول خودشان از شر در خانه ماندن نجات پیدا کنند. « کمتر کسی بین ما هست که در این مدت استقلال داشته باشد، دائم از طرف پدر و مادر چک میشویم که آنلاین شدیم، سر کلاس هستیم، جواب معلم را میدهیم، بعد هم که دائم این طعنه را از همه بشنویم که ای بابا شما که درس نمیخوانید، در امتحانها تقلب کردید، نسلتان بیسواد، تنبل و متقلب است، سرتان همیشه در گوشی است و... مدرسه که باز شود حداقل از دست این حرفها و کنایهها راحت میشویم.»
برگشتن به گروه دوستی و فعالیتهای دسته جمعی آرزوی مشترک اغلب آنهاست. « دلتنگ کلکلهای فوتبالی، موسیقی دستهجمعی، اردوی بیرون از شهر، مسابقات بین مدرسهای، زنگ ناهار و حتی بحث کردن در کلاس سر یک موضوع هستیم. اگر مدارس حتی نصفه و نیمه باز شوند و بچهها گروهگروه هم بیایند، خوب است.»
این مهر هم از راه رسید و شنبه که سال تحصیلی رسما آغاز شود، باز هم صدای دانشآموزان و معلمان در کلاسها، راهروها و حیاطهای اکثر مدارس نخواهد پیچید. اهالی درس و مدرسه به جز آنها که در شهرها و روستاهای کوچک زندگی میکنند باید منتظر بمانند تا آبان از راه برسد، شاید آن وقت بوی ماه مدرسه در کشور پیچید و صدای دانشآموزان، موسیقی اصلی کوچهها و خیابانها شد.