عقبنشینیهای امارات در خاورمیانه جدید
دیوید هرست- روزنامه نگار و نویسنده انگلیسی
سقوط افغانستان بهدست طالبان، زلزله بزرگی در معادلات خلیجفارس بهپا کرده است. کشورهایی که تا چند سال پیش کوچکترین انعطافی در مواضع خصمانه خود نسبت به یکدیگر نداشتند حالا پس از سقوط کابل و زمزمه خروج کامل آمریکا از منطقه خاورمیانه، رفتار جدیدی را درپیش گرفتهاند. در این میان تغییرات ناگهانی سیاستهای امارات بیش از سایر کشورهای عربی تاملبرانگیز است؛ شیخ نشینی که تنها یک سال قبل حاضر نبود بهرغم فشارهای آمریکا به محاصره قطر پایان دهد اما حالا مذاکرات فشردهای را با دوحه و حتی آنکارا آغاز کرده است. براساس ادعای منابع آگاه، محمد بنزاید در مذاکره اخیر خود با رجب طیب اردوغان، پیشنهاد سرمایهگذاری 10میلیارد دلاری را در ترکیه مطرح کرده است. به فاصله کوتاهی پس از خبر مکالمه تلفنی این دو رهبر سیاسی، شرکت اماراتی ارامکس از برنامه خود برای خرید سهام یکی از بزرگترین شرکتهای حملونقل کالا در ترکیه پرده برداشت. این همان اماراتی است که طی سالهای گذشته بیش از 3میلیارد دلار برای تامین مالی رسانهها، مراکز پژوهشی و لابیهای ضدترکیه در آمریکا و سایر نقاط جهان هزینه کرده بود. آنچه ذکر شد نه بیانگر تغییرات بنیادین در سیاستهای امارات یا حتی مواضع شخصی رهبران این کشور نسبت به ترکیه، بلکه نشاندهنده «عملگرایی» حاکم بر دیپلماسی ابوظبی است. اما ریشه این تغییرات عملگرایانه چیست و چرا امارات، عقبنشینی از مواضع خود در بسیاری از پروندههای منطقهای را به نفع خود میداند؟
بازنگری استراتژیک در معادلات خاورمیانه
روشن است که رهبران امارات در حال بازتعریف برخی سیاستهای این کشور در منطقه هستند. ماجرا از آمریکا شروع میشود. امارات تاکنون دو پیام ثابت از سوی دولتهای ترامپ و بایدن دریافت کرده است: 1- تنشهای خاورمیانه باید متوقف شود. 2- سیاست خارجی آمریکا در حال تغییر است. وقتی ترامپ پس از حملات دریایی خلیجفارس و حادثه آرامکو، بهروشنی با حمله نظامی به ایران مخالفت کرد کشورهای عربی با لحظهای تاریخی روبهرو شدند؛ لحظهای که در آن روشن شد دیگر چتر نظامی آمریکا برای حمایت از امنیت این کشورها جمع شده است. از سوی دیگر هزینه نفوذ منطقهای امارات و نقشآفرینی این کشور در پروندههای متعدد، بار سنگینی را بر دوش اقتصاد این کشور تحمیل میکند. اگرچه سیاستهای ابوظبی عملا منجر به شکست اسلامگرایان اخوانی در کشورهایی نظیر مصر، یمن، تونس و تا حدی لیبی شده اما نمیتوان از هزینههای سنگین این پیروزی چشم پوشید. به این ترتیب میتوان گفت یکی از اولویتهای رهبران امارات برای بازتعریف استراتژیهای منطقهای این کشور در دوران جدید، عقبنشینی از نفوذ نظامی و تأکید بر همکاریها و نفوذ اقتصادی است.
بحران سعودی-اماراتی
سردی روابط ریاض و ابوظبی و بروز تنش میان این دو کشور عربی بر هیچکس پوشیده نیست؛ تنشهایی که محور اصلی آن به جنگ یمن و خروج یکجانبه امارات از این کشور بر میگردد. در مقابل، اقدامات عربستان برای تضعیف جایگاه امارات بسیار چشمگیر بوده است؛ انتقال دفاتر شبکههای بزرگی همچون العربیه و امبیسی از دوبی به ریاض، لغو معافیتهای مالیاتی برای کالاهای صادرشده از امارات، تلاش برای جذب شرکتهای بینالمللی که دوبی را بهعنوان پایگاه خود در خاورمیانه انتخاب کردهاند و... البته دایره تنش بین 2کشور به همینجا ختم نمیشود. برای مثال امارات که مهمترین متحد منطقهای عربستان شناخته شده و روابط اقتصادی بسیار گستردهای با این کشور داشته است هفته گذشته فهرست کشورهای مقصد سرمایهگذاری خود طی یکدهه آینده را منتشر کرد؛ فهرستی که در آن نام ترکیه، هند، اندونزی و حتی رژیم صهیونیستی دیده میشود اما خبری از نام عربستان سعودی و البته مصر نیست. بدون شک نقطه اوج این تنشها را نیز میتوان در تقابل علنی دو متحد عربی در مذاکرات اوپک مشاهده کرد؛ جایی که امارات بهعنوان تنها کشور مخالف پیشنهادهای عربستان برای کاهش تولید نفت ایستاده و درنهایت نیز به امتیازات مورد نظر خود دست یافته.
شکست توافقهای عادیسازی با اسرائیل
یکسال قبل امارات با پیشتازی در امضای توافقهای عادیسازی با رژیم اسرائیل به موقعیت ویژهای دست یافته بود. روابط سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی این کشور با رژیم صهیونیستی زیر سایه حمایت قاطع دولت ترامپ باسرعت پیش میرفت. اما با شکست ترامپ و رویکارآمدن دمکراتها بهنظر میرسد توافقهای عادیسازی ارزش خود را از دست داده و از دستور کار دیپلماسی واشنگتن خارج شدهاند. معضل اساسی این توافقها، نقشآفرینی ویژه رهبران سیاسی در طراحی آن بهجای دولتها بود. به این ترتیب با کناررفتن ترامپ و نتانیاهو از قدرت، همهچیز تا اطلاع ثانوی به حاشیه رفته است. بدون شک بیاثرشدن یکی از مهمترین کارتهایی که امارات برای دستیابی به آن، هزینههای بالایی پرداخت کرده بود در تغییر سیاستها و بازنگری در راهبردهای منطقهای این کشور نقش اساسی داشته است.
در آستانه آغاز عصر بدون نفت
نشانههای جهان پسانفت بهتدریج برای رهبران عربی خلیجفارس نمایان میشود. خروج تدریجی آمریکا از منطقه و کاهش چشمگیر حمایتهای این کشور از متحدان خود در خلیجفارس، ازجمله این نشانهها بهحساب میآیند. عربستان تاکنون نشان داده توانایی چندانی برای پذیرش سریع واقعیتها و تطبیق خود با شرایط جدید ندارد. برای مثال این کشور تاکنون بهآهستگی نسبت به تلاشهای متعدد ترکیه برای اصلاح روابط و گذر از بحرانهایی نظیر خاشقچی پاسخ داده است. در مقابل اما امارات رفتار بهکلی متفاوتی از خود نشان میدهد. این کشور بهرغم تمام خسارتهایی که در جنگ سیاسی، اقتصادی، نیابتی و مخصوصا رسانهای با قطر و ترکیه متحمل شده بهسرعت در مسیر اصلاح روابط با آنان، در حال حرکت است؛ امری که نشان میدهد منافع و عملگرایی سرلوحه سیاست خارجی ابوظبی است. امارات بهخوبی درک میکند که دوران سیاستهای توسعهطلبانهاش در منطقه به سر رسیده و اکنون چارهای جز تغییر مسیر پیشین ندارد. شکلگیری چنین درکی از سوی امارات و متعاقبا عقبنشینیهای این کشور در پروندههای مختلف، بخشی مهم از چهره خاورمیانه جدید خواهد بود.
منبع: Middle East Eye