روزهای سختتری در پیش است؟
نگاهی به تجربههای شخصی بعضی از ما درباره تغییرات روانی پس از ابتلا به کرونا و گذراندن یک دوره بیماری
نگار حسینخانی ـ روزنامهنگار
معصومه را خوب میشناسم. همیشه دختر شاد و خوشرویی بوده. مدتی تصمیم داشت مستقل و در خانهای که به تازگی خریداری کرده، ساکن شود. اما گرفتار ویروس کرونا شد. او با اینکه دوره خیلی سختی در زمان بیماری نداشته، حالا پس از گذراندن این دوره دچار بیقراری شده است. تنهایی آزارش میدهد و میگوید یکجا بند نیست. کلافه است. خوابش نمیبرد و تپش قلب گرفته. او که به تازگی به روانپزشک و تراپیست مراجعه کرده، متوجه شده این عارضههای تازه، در دیگر بیماران بهبودیافته هم بیسابقه نبوده است. معصومه و دیگرانی چون او باعث شدند، این سؤال را برای بهبودیافتگان از بیماری کرونا مطرح کنیم که آیا آنها نیز عارضههای روانی پس از بیماری را تجربه کردهاند یا نه؟ و از آنها بخواهیم این تجربهها را با ما در میان بگذارند.
خواب و حافظه تعطیل!
حالا چند هفتهای از زمانی که تست کرونایش منفی شد، میگذرد و او میتواند به محل کار برود و همهچیز به روال سابق ادامه پیدا کند. اما انگار برای او دیگر هیچچیز مثل قبل نیست. لیلا میگوید مدام در خانه راه میرود؛ آنقدر که پاهایش درد بگیرد و سست شود. بعد حس میکند محیط خانه آزارش میدهد. همین باعث میشود برود در ماشین بنشیند یا قدمی در خیابان بزند. اما به محض بازگشت به خانه دوباره همهچیز آزارش میدهد. حتی دیگر از خوابیدن هم میترسد. حس میکند دیگر هیچچیز مثل قبل نیست. این تجربه در زهرا اما بهگونه دیگری است. او که این دوره را تجربه کرده میگوید: «تا چندماه حافظهام مختل شده بود. هنوز هم درگیر این عارضه هستم. بخش اسمها، حافظه تصویری، حافظه کوتاهمدت و ... همگی انگار در تصمیمی مشترک از ادامه انصراف داده بودند. مدتی کاغذ و قلم به دست، اسم اشیا و... را مینوشتم. البته خیلیها این امید را میدهند که این عارضه به مرور خوب میشود. حالا هم با گذشت چند ماه بهتر شدهام اما هنوز درگیر اختلالاتی هستم. واقعیت این است که میترسم که به دکتر بروم و بشنوم که این عارضه ماندگار است».
افسردگی در پی افسردگی
لیندا، چند ماهی است که توانسته از پس اثرات جسمانی این بیماری برآید. اما همچنان بیخوابی آزارش میدهد و میگوید احساساش این است که از گذشته افسردهتر شده است؛ «سعی میکنم مقابل این احساسهای منفی بایستم. هر چند پس از بهبودی فیزیکی، تازه عارضههای روانی خودشان را نشان میدهند.» این افسردگی موردی است که میثم هم از آن گلایه دارد؛ «پس از بیماری دچار افسردگی شدیدی شدم. انگار از عوارض این بیماری است. اما من هنوز هم افسردهام، آنقدر که توان درمان آن را ندارم. حس میکنم خونم غلیظتر شده، چون دائم حس کرختی میکنم و دست و پاهایم خواب میرود. میل به غذاخوردن را از دست دادهام و با اینکه یک سال از آن دوره بیماری گذشته، هنوز بعضی از مزهها را حس نمیکنم.» این صحبتهای میثم تجربه مشترک میان بسیاری از آنهایی است که درگیر ویروس کرونا شدهاند. نجفی که صاحب داروخانهای هم هست، میگوید که مصرف قرصهای آرامبخش و ضداسترس بدون نسخه در این دوران تا ۲۰۰درصد افزایش پیدا کرده و نسخههای ضدوسواس فکری بسیار زیاد شده است؛ «در کل جوانهایی که حالا درگیر استرساند در آینده با بیماریهایی روبهرو خواهند بود که منشا آنها همین استرس و فشارهای روانی است.»
کابوس و زندگی
در بعضیها اما این عوارض بسیار متفاوتتر بوده است. فاطمه میگوید: «وقتی دچار این بیماری شدم، فکر نمیکردم تا این اندازه ناتوان شوم و روزهای سختتری منتظرم باشد، چون همیشه به زندگی و حتی رویدادهای ناگوارش گذرا نگاه میکردم. اما هفته دوم بیماری وقتی درد زیاد امانم را بریده بود، خستگی و افسردگی همه وجودم را گرفت. نه میتوانستم بخوابم، نه حتی بنشینم. از ضعف زیاد نمیتوانستم راه بروم. به جایی رسیدم که یک روز به همسرم گفتم، زندگی برایم سخت شده. کاش زنده نباشم. همسرم کاملا تعجب کرده بود. فکر میکنم در این دوران دردهای زیادی را تجربه کردم؛ حسی شبیه پایان دنیا به من دست داده و بهشدت احساس تنهایی میکنم. این بیماری از سختترین لحظههای زندگیام بوده. از چیزهایی که در حالت عادی دوستشان داشتم، بدم میآید. از چیزی آنقدر لذت نمیبرم و حتی به خوشیهایی که در حالت معمول برایم دلنشین بود، بیتفاوت شدهام.» فاطمه البته حالا که روزهایی از دوران اتمام بیماریاش میگذرد، حالش بهتر شده است. اما روانشناسان معتقدند که رفع این عوارض نهتنها نیاز به گذشت زمان دارد، بلکه نیازمند مراجعه به روانپزشک و درمانگران دیگر است؛ متخصصانی که هر یک میتوانند مدت این بیماریهای روانی را کاهش دهند. نوید نیز مدتی است که زیرنظر متخصص، دارو مصرف میکند. او میگوید که پس از گذراندن دوره بیماری نهتنها افسردهتر شده بلکه نوع خوابهایش تغییر کرده است؛ «خوابیدن برایم سخت شده و بسیار کمخواب شدهام. نوع خوابهایم هم تغییر کرده است. انگار تغییر ماهیت داده باشند. نه اینکه فقط کابوس ببینم، این کابوس و خوابها شمایلشان عوض شده.»
اینکه بدانیم تأثیرات روانیای که همه ما در دوران قرنطینه و بیماری تجربه کردهایم منحصر به ما نیست، شاید خود راه گریزی از تنگناهای پیشآمده در مقابله با این بیماری باشد. تحقیقات نشان داده بسیاری از مردم جهان در اطلاعاتی که از عوارض روانی خود پس از گذراندن یک دوره بیماری ثبت کردهاند، به این نکته اشاره کردهاند که از عارضههای روانی پس از بیماری رنج میبرند. بخش بزرگی از مردم با توجه به نوع ناشناختهبودن بیماری، نبود داروی مناسب، بستریشدن و ناتوانی کادر درمان از معالجه، تنهایی و اضطراب شدیدی را تجربه کردهاند که ماندگاری بیشتری نسبت به عوارض روانی دیگر دارد؛ هرچند افسردگی پس از آن نیز بسیار وابسته به نوع تحمل بیماری و حمایت و مراقبتهای پس از آن دارد. اما شاید لازم باشد بسیاری از ما که این دوره را سپری کردهایم، از همان ابتدا مراقبتهای روانی را نیز از یاد نبریم.