• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 9 شهریور 1400
کد مطلب : 139177
+
-

وصیت‌نامه‌ای برای صفحه مجازی

ترجیح می‌دهید اگر روزی نبودید، چه اتفاقی برای صفحه شخصی‌تان بیفتد؟

وصیت‌نامه‌ای برای صفحه مجازی


نگار حسینخانی ـ روزنامه‌نگار

ما در این روزها بیش از هر زمان دیگری به مرگ فکر کرده‌ایم؛ به اینکه چه میراثی از ما برای آیندگان، دوستان و نزدیکان‌مان خواهد ماند. حالا اما بخشی از ما، قسمتی از تصویرها، نوشته‌ها، صدا و... از خودمان را در صفحات مجازی‌مان برای دیگران به یادگار خواهیم گذاشت. انگار آدم‌ها بروند، اما میراث دیجیتال آنها باقی بماند. روزی حساب مردگان در این شبکه‌ها بیش از زندگان خواهد بود؛ اتفاقی که تجربه‌ ما را از مرگ و فقدان نیز دگرگون خواهد کرد. مرگ دیگر امری خصوصی پشت درهای بسته‌ یک بیمارستان نیست، پدیده‌ای عمومی شده و منتشر یافته است. اما در اینجا ما از عده‌ای از حساب‌های کاربری در اینستاگرام که دوستان زیادی دارند و در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کنند خواسته‌ایم به این سؤال ما پاسخ دهند که ترجیح می‌دهند، اگر روزی نبودند، چه اتفاقی برای صفحه شخصی‌شان بیفتد؟ گاه می‌بینیم که فعالیت حساب‌های کاربری افراد درگذشته به‌دست دیگران ادامه می‌یابد. آیا آنها نیز دوست دارند اطرافیان‌شان صفحات‌شان در اینستاگرام را ادامه دهند. دوست دارند دوستان‌شان چه واکنشی به صفحات شخصی‌شان داشته باشند؟

هادی حیدری، کارتونیست
77هزار و 500دنبال‌کننده

همانطور که ما به این صفحات، صفحه‌های شخصی می‌گوییم و مربوط به نهاد و سازمانی نیست که دیگران بخواهند ادامه‌اش دهند، پس بهتر است بعد او نیز ادامه پیدا نکند. وقتی فرد دیگر حضور فیزیکی نداشته باشد، عملا تولید اثر متوقف خواهد شد و تنها میراث او به‌­جا خواهد ماند. بازماندگان می‌توانند میراث فرد را تکثیر کنند. اگر نویسنده‌ای زندگی‌اش را صرف نوشتن می‌کند یا هر انسان مؤثری، جدای از صفحه‌ آن فرد باید اثرش نشر شود. خط­ مشی‌هایی که تأثیرگذار بوده است. آدم‌ها در سال‌های مختلف زندگی تغییر می‌کنند و ممکن است دیدگاه‌شان کاملا نسبت به گذشته دگرگون شود. وقتی فردی می‌میرد، دیگر این تغییر و رشد متوقف خواهد شد. فردی که صفحه شخصی فرد متوفی را اداره می‌کند، نمی‌تواند کاملا به دیدگاه و نگاه او مجهز شود. زیرا هر یک از ما به‌خاطر بخشی از خصوصیات همدیگر، به یکدیگر نزدیک می‌شویم و به‌طور کلی نمی‌توانیم بازنمای اندیشه یکدیگر باشیم. بنابراین ترجیح می‌دهم وقتی عمر در نقطه‌ای زمانی متوقف می‌شود، آن صفحه شخصی دست‌نخورده باقی بماند و از آن پس افراد به ترویج میراث آن فرد در صفحات دیگری بپردازند.

ترانه ­یلدا، معمار و شهرساز
3هزار و 31دنبال‌کننده

به‌نظر می‌رسد بهتر آن است که میراث دیجیتال حفظ شود، خصوصا درباره آدم‌هایی که در صفحات خود، فعالیت‌های مهم و ماندگار و گسترده‌ای داشته‌اند. اما من شخصا علاقه‌ای به این کار ندارم که صفحه شخصی‌ام را پس از من دیگری ادامه دهد. از آنجا که وسواسی هستم و اگر قرار باشد جای من دیگری بنویسد، حاضر به چنین کاری نیستم. اما اینکه این نوشته‌ها و... حفظ شود، به نام آدم‌ها آرشیو شود، اما نه اینکه کس دیگری آن را اداره کند. البته این منهای گروه‌هایی است که ایجاد کرده‌ام و هزاران نفر حالا پس از سال‌ها در آن فعالیت می‌کنند. اگرچه من آن را ساخته‌ام، اما حالا دیگر حقی عمومی است و می‌تواند بدون حضور سازنده‌اش نیز به حیاتش ادامه دهد.

احسان پیربرناش، طنزنویس
61هزار و 300دنبال‌کننده

حقیقتا مدتی است با این سؤال زندگی می‌کنم که در این روزها که مرگ خیلی به ما نزدیک شده است، اگر در این روزهای کرونازده مردم، این متن‌ها چه می‌شود؟ خیلی از استوری‌ها از بین می‌رود، هرچند خیلی‌ها اسکرین‌­شات از آن می‌گیرند و نگه­‌اش می‌دارند. اما اگر مردم دوست دارم چه اتفاقی برای همه اینها بیفتد؟
گاهی متن‌های بامزه‌ای می‌نویسم و پیش خودم می‌گویم، این حیف است که از بین برود... اما در نهایت به این نتیجه رسیده‌ام چه خوب که صفحه بسته شود. مدتی پیش دیدم این اتفاق برای یک چهره رخ داد و اینستاگرام صفحه را بست و اجازه اضافه و حذف به دیگران نداد. فکر می‌کنم ما به‌صورت لحظه‌ای چیزهایی می‌نویسیم، اما مثلا خودم وقتی پست‌ها را مرور می‌کنم، حس می‌کنم دیگر آن نوشته‌ها بامزه نیست یا نظرم تغییر کرده است. 
مثلا دوره‌ای تصویر فرزندم را می‌گذاشتم، اما پس از آن فکر کردم که نباید چنین کاری می‌کردم تا زمانی که خود او تشخیص دهد و صفحه‌ای به نام خودش ایجاد کند. با همه این تفاسیر فکر می‌کنم، پس از من این صفحه هم باید فریز شود. شاید این سؤال پیش بیاید که میراث ماندگار ما چه خواهد بود؟ به‌نظرم فضای مجازی میراث ماندگاری نباید باشد. چون براساس ارتباطات لحظه‌ای کوتاه‌مدت و سرگرمی شکل گرفته است. فکر می‌کنم اگر بخواهیم میراث ماندگاری داشته باشیم باید به نوشتن کتاب و... فکر کنیم.

مهرشاد مرتضوی، طنزنویس
9هزار دنبال‌کننده

مرگ و اهمیت آن در سده‌های اخیر اهمیت بیشتری پیدا کرده است. انسان‌ها در قرن‌های گذشته جوامع کوچکی را تشکیل می‌دادند و مرگ نیز برای آنها بخشی از زندگی محسوب می‌شد. به‌صورتی که مردگان خود را در نزدیک‌ترین موقعیت به‌خود به خاک می‌سپردند تا نزدیک خانواده باشد. اما با پیشرفت تکنولوژی مرگ پدیده‌ای شد که از زندگی روزمره فاصله گرفت. حالا نیز با وجود فاصله‌های فیزیکی زیاد بین آدم‌ها و انتشار اخبار مرگ از طریق شبکه‌های اجتماعی و رابطه‌های دورا دور، مرگ دوباره بخشی از زندگی شده است. با این تفاسیر مرگ دیگر مجزا از زندگی نیست. اما آنچه اهمیت پیدا می‌کند این است که آدم‌ها در طول زندگی‌شان چه اتفاق خاصی را رقم زده‌اند یا باعث چه تغییری در جهان پیرامونی خود بوده‌اند. اینکه بعضی‌ها صفحات شخصی‌شان پس از مرگ توسط نزدیکان‌شان اداره می‌شود، شاید به این دلیل است آن افراد زمان طولانی‌تری در ذهن اطرافیان زنده نگه­داشته شوند. اما به چه قیمتی؟ به‌نظرم وقتی باید این زیست ادامه‌دار شود که فرد به اندازه‌ای مؤثر بوده که در محیط پیرامونی خود و جهان تأثیر شگرفی گذاشته باشد. در واقع شبکه‌های اجتماعی پس از مرگ فرد باید محتوایی را تولید کنند که برآمده از ذهن و نگرش و قلم فرد درگذشته باشد. یعنی فرد در زندگی‌اش آنقدر محتوا ایجاد کرده باشد که در نتیجه پس از مرگ نیز چیزهایی برای گفتن داشته باشد. مثلا نویسنده‌ای بزرگ باشد یا موسیقی‌دانی بنام یا کارگردانی صاحب سبک که اثر ماندگاری در جهان ایجاد کرده و صفحه شخصی او پس از مرگ نیز منابعی برای انتشار و ارائه داشته باشد. در شرایط معمولی اما زنده ‌نگه­داشتن کسانی‌که تأثیرشان به‌خود، خانواده و اطرافیان بازمی‌گردد، فاقد هدف و اثرگذاری است و به‌عبارتی اصلا حیاتی نیست. او در زندگی وجودش در ارتباط با همان نزدیکان خلاصه می‌شده و صفحه او نیز مانند خودش کم‌کم به فراموشی سپرده خواهد شد. بنابراین این شعاع اثرگذاری در جامعه است که مانایی او را در میراث مجازی‌اش نیز مهم می‌کند.

حمید ابراهیمی
دبیر ورزش 3و سردبیر بخش ورزشی ایلنا
12هزار و 200دنبال کننده

مشخصا خیلی دوست داشتم که به‌طور اتوماتیک و حداقل بعد از یک هفته فیسبوک تمام حساب‌های کاربری مربوط به واتساپ، اینستاگرام و... را مسدود کند. خودم به شخصه حس خوبی نسبت به دیدن حساب افرادی که دیگر کنارمان نیستند ندارم. مسلما مرور خاطرات شاید اتفاق جالبی باشد، اما غمی سنگین را به همراه خودش دارد که به همین دلیل دلم می‌خواهد که حسابم مسدود باشد تا حداقل باعث آزرده شدن کسی نشوم.

 محمدرضا زائری، مدرس و روزنامه‌نگار
241هزار دنبال‌کننده

من این روزها غیراز آنچه در مطبوعات می‌نویسم یا کارهایی که در قالب تألیف و ترجمه برای کتاب می‌کنم، در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی نیز فعال هستم. در صفحه اینستاگرام عکس منتشر می‌کنم و در کانال تلگرام یا فیسبوک و... پست می‌گذارم. برای بعد از مرگم فکری نکرده‌ام و ایده‌های خلاق و هنرمندانه و فانتزی هم ندارم و مثلا برنامه‌ریزی نکرده‌ام که وقتی از دنیا رفتم یک فایل صوتی از من منتشر بشود یا اعلامیه ختم خودم را از قبل طراحی کرده باشم. 
ترجیح می‌دهم هر زمانی که بمیرم همه‌‌چیز در همان حالی‌که هست فریز شود و همانطور باقی بماند. حتی دوست ندارم همسر یا فرزندانم توی صفحه من پست جدیدی بگذارند و خبر مرگ مرا اعلام کنند. فکر می‌کنم این طوری بهتر است که موضوع را به تقدیر واگذار کنم و حتی توی وصیت­نامه‌ام نوشته‌ام که هر وقت و هر جا مُردم من را در نخستین مکانی که همه جنازه‌های مردم را دفن می‌کنند، به خاک بسپارند و راضی نیستم که برای پیدا کردن جایی خاص پیگیری و هماهنگی با کسی انجام بدهند.
 فقط چون برای سنگ قبر برخی دوستانم شعرهایی گفته بودم، یک شعری را هم سال‌ها پیش برای سنگ قبرم سروده‌ام که الآن نمی‌دانم کجاست و فکر هم نمی‌کنم کسی پیدایش کند و روی سنگ قبرم بنویسد! اولش را یادم هست که این بود: جسم ناآرام من در خاک سرد آرام یافت/ وین جوان از گرمی لب­های گورش کام یافت...
خلاصه همانطور که ترجیح می‌دهم خودم و بدنم بی‌حاشیه و معطلی برود زیر خاک، ترجیح می‌دهم چیزهایی که نوشته‌ام و عکس‌هایی که گرفته و منتشر کرده‌ام در فضای دیجیتال هم بدون دستکاری بماند. اگر هم کسی سری زد و جست‌وجویی کرد دلم می‌خواهد آنها را همانطور که بوده‌اند و در شرایط خاص و موقعیت خاصی منتشر شده‌اند ببیند و بخواند!

مرجان حاجی‌رحیمی
خبرنگار حوزه میراث فرهنگی
17هزار و 500دنبال‌کننده

چند سال پیش گوگل امکانی داشت که براساس آن می‌توانستیم، به آینده ای‌میل بزنیم و مثلا 5سال بعد آن را تحویل بگیریم. به‌نظر بد نبود اینستاگرام نیز چنین امکانی داشت تا هر فرد نامه‌ یا نوشته‌ای را به‌عنوان آخرین حرف‌هایش بفرستند و وقتی درگذشت یا پس از چند سال دیگر خبری از او نشد، آن را برای دوستانش به‌عنوان آخرین پیغام او منتشر کند. حالا که چنین امکانی وجود ندارد. من نیز دوست ندارم صفحه شخصی‌ام بعد از من توسط دیگران اداره شود، زیرا من با دوستانم ارتباط دارم و آنها به‌دلیل نوع نگاه و اندیشه من است که این صفحه را دنبال می‌کنند.
خیلی عجیب است، رفتار آن دسته که پس از مرگ فرد برای او و زیر پُست‌هایش کامنت و جملات محبت‌آمیز می‌نویسند یا از دلتنگی‌هایشان به او می‌گویند. این فرد دیگر وجود ندارد که حتی آن جمله‌ها را بخواند، اما دوستانش از روی احترام، ادای دین و... برای او می‌نویسند. اما برای ادامه صفحه شخصی حاضر نیستم دیگری حتی نزدیک‌ترین کسانم این صفحه را ادامه‌ دهند. ما تغییر می‌کنیم و گاه دیگر حتی دیدگاه‌های چند سال گذشته خود را نداریم. این تعامل در این صفحات است که اهمیت دارد و پس از مرگ دیگر این تعامل وجود نخواهد داشت.

صدرا محقق، روزنامه‌نگار
36هزار و 500دنبال‌کننده

شبکه‌های اجتماعی آنقدر به همه ابعاد زندگی مسلط و با همه‌‌چیزمــــان در هم‌تنیده شده که حتی یادمان نمی‌آید روزگارمان پیش از آن چطور سر می‌شد و دوستی‌ها و گپ و گفت‌های خانوادگی و ارتباطات کاری‌ پیش­‌ترها اصلا چه شکلی بود. اما با همه اینها یادمان نرود که این رابطه‌های بی‌نهایت گسترده آنلاین که به لطف شبکه‌های اجتماعی مهیا شده برای همه ما - چه در ایران و چه خارج از ایران - موضوعی همچنان تازه و جدید است.
 اکثریت مطلق کاربران وب هم هنوز جوان هستند و این یعنی مرگ برای آنها اتفاقی معمول نیست (هرچند کرونا همه نامعمول‌ها را روال کرده) و تصور می‌کنم کمی جلوتر که برویم و کسان بیشتری با مرگ از این دنیای آفلاین و آنلاین بروند، همه با هم به تجربه می‌فهمیم که نیاز به تصمیمی اساسی‌تر و قوانینی جدی‌تر برای میراث آنلاین مردگان داریم.
القصه، فعلا و تا هنوز که چنین تصمیم و قوانین وضع نشده، برای خودم و آنچه در جهان آنلاین دارم بی‌میل نیستم روزگاری که نبودم این صفحات و نوشته‌ها و عکس­‌ها و فیلم‌ها مثل موزه‌ای آنلاین باقی بماند و چیزی از/به آنها کم یا زیاد نشود، تا اگر احیانا کسی روزی خواست ببیند فلانی کی یا چی بود، صاف و بی‌واسطه بیاید و خودش بخواند و ببیند و... بی‌نیاز به خاطره و تعریف و روایت دیگران.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید