• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 9 شهریور 1400
کد مطلب : 139170
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/PNkn2
+
-

مرگ خبر نمی‌کند

یادداشت یک
مرگ خبر نمی‌کند


سعید ارکان‌زاده‌یزدی ـ روزنامه‌نگار

در همین یک سال گذشته، چند دوست عزیز را از دست داده‌ام. گاهی به «چت»های این دوستان مراجعه می‌کنم یا «ویس»هایی را که برایم فرستاده‌اند می‌شنوم یا در پست‌های قدیمی رسانه‌های اجتماعی به کامنت‌های آنها برمی‌خورم. حساب‌های کاربری این عزیزان هنوز در توییتر و اینستاگرام موجود است و قاعدتاً همچنان به ایمیل‌هایشان نامه می‌رسد اما دست آنها از دنیا کوتاه شده؛ اینها میراث دیجیتالی است که از دوستانم باقی مانده. چه بلایی بر سر این میراث خواهد آمد؟ اگر گوشی‌ام را عوض کنم، ممکن است آخرین جمله‌هایی که در چت‌ها با هم ردوبدل کرده‌ایم یا صداهای که از آنها دارم از دست بروند. نگرانم که اینستاگرام و توییتر بعد از چند‌ماه غیرفعال بودن حساب‌های کاربری آ‌نها، حساب‌ها را ببندد و دیگر نتوانم به پست‌ها، نوشته‌ها و عکس‌های آنها دسترسی داشته باشم اما واقعاً اگر اینها میراث کسی است که از دست‌رفته، چرا نباید همسر یا والدین یا فرزندان او به آن دسترسی داشته باشند و بتوانند حفظش کنند؟ چرا وراثی که می‌توانند عکس‌های آلبوم متوفی را نگه دارند، نباید بتوانند به عکس‌های اینستاگرام او تا همیشه دسترسی داشته باشند؟ همه این حرف و حدیث‌ها دور مقوله‌ای می‌گردد که این روزها ما آن را میراث دیجیتال افراد می‌نامیم. شاید قبلاً، که دنیای مجازی، اپلیکیشن‌‌ها، شبکه‌ها و پیام‌رسان‌ها رونق زیادی در بین مردم نداشتند، میراث دیجیتال خیلی جدی گرفته نمی‌شد اما حالا، که فضای واقعی با فضای مجازی ممزوج شده، میراث دیجیتال شاید حتی گاهی از میراث واقعی هم جدی‌تر گرفته می‌شود.
وقتی که از میراث دیجیتال صحبت می‌کنیم، باید یک نکته ظریف را درباره آن درنظر داشته باشیم. در واقع، ما 2نوع میراث دیجیتال داریم؛ نوع اول میراث دیجیتال میراثی است که همچون میراث فرهنگی فیزیکی و مادی برای کشورها و جوامع عمل می‌کند. طبق تعریف یونسکو، هر نوع منبع فرهنگی، آموزشی، علمی، فنی، حقوقی، پزشکی و ... که به‌شکل دیجیتال باشد و بخواهیم برای نسل‌های آینده از آنها نگهداری کنیم، میراث دیجیتال محسوب می‌شود اما در این پرونده، منظور ما از میراث دیجیتال نه لزوماً یک میراث جمعی بلکه ماترک دیجیتال شخصی افراد برای بازماندگان آنهاست.
میراث دیجیتال اشخاص از دورانی مهم‌تر شد که وب ۲.۰ وارد جامعه شد و در میان تعداد قابل‌توجهی از کاربران نفوذ کرد. وب ۲.۰ شکل تعاملی به فعالیت‌های اینترنتی بخشید و سبب شد میزان تعامل کاربران با هم و تعامل آنها با محتواهای وب‌سایت‌های جریان اصلی افزایش پیدا کند. از سال۲۰۰۴ که فیسبوک آمد و از سال ۲۰۰۶ که توییتر وارد عرصه شد و مخصوصاً از سال ۲۰۰۷ که تلفن هوشمند وارد بازار شد، فضای وب به‌حدی دگرگون شد که می‌توان گفت کاربران نقش‌های بسیار پررنگ‌تری پیدا کردند و به‌جای مصرف‌کننده خودشان به تولیدکنندگان خرد تبدیل شدند. نتیجه همه این تعامل‌ها حالا به اینجا انجامیده که هر کاربر ردپای پررنگی در فضای مجازی داشته باشد. این ردپا انبوهی از لایک‌ها، کامنت‌ها، متن‌ها، عکس‌ها و ویدئوهاست که در فضای وب از خود باقی گذاشته است. جالب اینجاست که آن‌قدر این ردپا و اثر پررنگ است که حقی به نام «حق فراموش‌شدن» برای کاربران درنظر گرفته شده است. گاهی ممکن است که کاربران عمیقاً تغییر کنند و از گذشته خود پشیمان شوند یا اصلاً دوست نداشته باشند که گذشته آنها مدام در معرض دید دیگران باشد. آنها ناراحت می‌شوند که محتواهایی که در گذشته در فضای وب گذاشته‌اند در موتورهای جست‌وجو در دسترس دیگران باشد و قضاوتی را برای آنها رقم بزند که نمی‌خواهند. این مسئله برای فرد متوفی هم که دیگر دستش به جایی بند نیست ممکن است پیش بیاید. گاهی شاید «اسکرین‌شات»هایی بعد از فوت از فرد منتشر شود که وجهه و اعتبار او را مخدوش کند و ضربه‌ای به شهرت او و روان بازماندگان بزند که جبران‌پذیر نباشد. این است که حق فراموش‌شدن در فضای وب برای کاربران مطرح می‌شود و آن را به یکی از شاخه‌های مبحث حریم خصوصی در فضای مجازی تبدیل کرده است اما از آن سو، گاهی نیز دیده شده که افراد تلاش می‌کنند هویت دیجیتال درگذشتگان خود را حفظ کنند؛ برای نمونه، روی سنگ قبر درگذشتگان خود آدرس حساب کاربری شخص را بگذارند یا اینکه با روبات تلاش کنند حسابش را فعال نگه دارند.
گذشته از مسائل حریم خصوصی، باید گفت که گاهی میراث دیجیتال افراد یک سرمایه است که متوفی از آن درآمد داشته و ممکن است که بازماندگان مشتاق باشند به آنها به ارث برسد. می‌توان یک صفحه اینستاگرامی یا یک کانال در یوتیوب را فرض کرد که بازدیدکننده فراوانی داشته و متوفی از آن درآمد کسب می‌کرده است. حالا این سرمایه دیجیتال باید به وراث برسد و اینجاست که بحث‌های حقوقی درباره ارث پیش می‌آید. به‌تدریج دادگاه‌ها درگیر این مسائل و هزار و یک مسئله مربوط به میراث دیجیتال خواهند شد و رویه‌های تازه قضایی در این زمینه‌ها شکل خواهند گرفت. گاهی هم مشکلات فنی است؛ رمز عبور ایمیل و حساب‌های کاربری متوفی را کسی جز خود او نمی‌دانسته و حالا هیچ‌کس نمی‌تواند به آن دسترسی داشته باشد. اینکه اصلاً کسی باید به ایمیل فرد فوت‌شده دسترسی پیدا کند یا نه، جای بحث دارد اما اگر آن را مشابه با صندوق پستی یا دفتر خاطرات درنظر بگیریم که وراث قدیم می‌توانستند به آن دست پیدا کنند، این حق را می‌توانیم برای بازماندگان در حوزه‌های دیجیتال هم تاحدی قائل باشیم. گاهی کسی که فوت می‌شود هنوز به سن قانونی نرسیده و والدین او از نظر قانونی حق دارند که به حساب‌های کاربری‌اش دسترسی داشته باشند. گاهی در این بین، مسئله پیچ می‌خورد و مشکلاتی هم در محیط‌های کاری به‌وجود می‌آید؛ مثلاً فرد در محل کار خود ادمین یک گروه تلگرامی بوده و بعد از اینکه فوت کرده، دیگر نمی‌توان به آن گروه کسی را اضافه کرد و از سویی هم به‌دلیل بایگانی اسناد و مکالمات، نمی‌شود گروه را کنار گذاشت.
طبیعتاً هر شرکت ارائه‌دهنده خدمات دیجیتال برای حل‌وفصل مسائل مربوط به فوت کاربران خود و میراث دیجیتال آنها روش‌هایی را درنظر گرفته است اما آنچه توصیه شده این است که فرد از قبل برای خود مشخص کند که کدام‌یک از میراث و هویت‌های دیجیتال خود را می‌خواهد به دیگران بسپارد. بهتر است یک وکیل یا فرد معتمد مشخص کند که اطلاعات دسترسی و میزان دسترسی به میراث دیجیتالش پیش او امانت باشد. به هر حال مرگ خبر نمی‌کند و در این دنیای پیچیده و مملو از واقعیت‌های تودرتو، بهتر است افراد خودشان از قبل تکلیف میراث دیجیتال‌شان را روشن کنند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید