• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
دو شنبه 11 مرداد 1400
کد مطلب : 137114
+
-

جلال ستاری که بود و چرا فقدان او تا این اندازه عظیم است؟

پرده آخر؛ مرگِ جلال

پرده آخر؛ مرگِ جلال

مرتضی کاردر- روزنامه‌نگار

کارنامه جلال ستاری آنقدر پر برگ ‌و بار است که به سختی می‌توان همه آنها را فهرست کرد. شمار کتاب‌های او بنا به‌گفته‌ها، اعم از تألیف و ترجمه، بیش از 100جلد است. حتی فهرست‌کردن کتاب‌های او تمام صفحه روزنامه را پر می‌کند. انبوه مقاله‌ها و نوشته‌های پراکنده او از هزاران صفحه بیشتر است. کمتر کسی در تاریخ ایران امروز وجود دارد که به اندازه او توانسته باشد در حوزه‌های گوناگون مربوط به اسطوره، افسانه ، تئاتر و روانشناسی و.. پژوهش کرده باشد. هر کوششی برای به‌دست دادن تصویری از او ناکام است؛ چه حوزه تأثیر او در رشته‌های گوناگون آنقدر بوده است که شاید به‌درستی نتوان آنها را تصویر کرد و حقی که او در مقام معلم به گردن نسل امروز دارد آنقدر است که شاید کمتر کسی بتواند جای او را تا سال‌ها پر کند.

سعید برآبادی- روزنامه‌نگار

   مرگِ جلال ستاری باورپذیر نیست. گویی او در این 9دهه عمر، کاری با زندگی کرده که دیگر مرگ نمی‌تواند از ما جدایش کند. با این همه این مرگِ بزرگ و فقدانِ عظیم چندان در میانِ مردم بازتابی نداشت. آیا غمِ این روزها به حدی‌ است که مولف ده‌ها عنوان کتاب درباره تئاتر، اسطوره‌شناسی و فرهنگ معاصر ایران را نشناسیم یا به قول گلشیری آنقدر عزا بر سرمان ریخته‌اند که دیگر جایی برای سوگواری چنین عزایی نداریم؟ آن سوی این روزهای ناروشن، شاید درونگرایی و دوری گزینی این استاد اسطوره‌شناسی از فضاهای روشنفکری اخیر، توجیه ناآگاهی ما باشد بر چنین فقدانی. بنابراین آنچه در ادامه خواهید خواند، به دور از لفاظی‌های رایج، معرفی مردی‌‌ است که در مرداد 1310در حوالی رشت به دنیا آمد و تا نهمین روز از مرداد امسال، دست از پژوهش، نوشتن، ترجمه و خلق اثر برنداشت.

به مثابه یک اسطوره شناس
جلال ستاری به‌معنای واقعی کلمه یکی از اسطوره‌شناسان قرن اخیر ایران بوده است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید او پس از تحصیل در دارالفنون به سوئیس رفته و یکی از نخستین دانشجویان ایرانی علم روانشناسی بود که در کلاس‌های پیاژه بزرگ شرکت می‌کرد. در سال‌های تحصیل در خارج، امکان استفاده از دریای کتاب‌های محمدعلی جمال‌زاده را داشت و پدرش که زبان فرانسه را مثل بلبل حرف می‌زد از 19 سالگی شروع کرد به نوشتن نامه‌هایی به زبان فرانسه برای فرزندش. ستاری در طول تحصیل، آرام آرام با اسطوره‌شناسی آشنا و مطالعات خود را به این حوزه تغییر مسیر داد. اینکه امروز ما اسطوره‌هایی چون زلیخا، گیلگمش، اسکندر، شیخ صنعا و... را می‌شناسیم، حاصل ده‌ها عنوان کتابی‌ است که او در این زمینه نوشته یا ترجمه کرده است. راستی این را هم باید اضافه کرد که در این دوره بیش از 10 ساله، ستاری توانست دیداری با یونگ بزرگ و دوسوسور داشته باشد؛ اندیشمندانی که متأسفانه نام آنها لااقل از نام ستاری برایمان بیشتر آشناست.

به مثابه یک تهران‌شناس
یکی از وجوه کمتر آشکارِ ستاری تلاش او برای شناخت تهران از منظرِ رمانِ فارسی بود؛ تلاشی که هنوز نمونه مشابه نداشته و بعید است کسی بتواند با تحلیل رمان‌های فارسی یک صد سال اخیر این چنین به تصویر روشنی از تهران و اسطوره تهران برسد: «تهران قهرمان هیچ رمانی نیست و رمان نویس‌ها تنها از دریچه بایدها و نبایدهای اخلاق به پایتخت نگاه کرده‌اند. حتی بسیار نادر هستند نویسندگانی که تهران را توصیف کرده باشند؛ فقط یک اسم از تهران می‌شنویم در این روایت‌ها و تمام. در این میان استثناهایی هم داریم، مثل غزاله علیزاده که زن هوشیاری بود و تهرانی بودنش هم کمک کرد تا شخصیت هایش در تهران زندگی کنند و بگذارند، تهران هم در رمان به حیات تازه‌ای دست پیدا کند. کیمیایی هم مثال دیگری است از این نوع نگاه به تهران. کتابی دارد با نام جسدهای شیشه‌ای که در آن تهران خوب توصیف شده است. در نمونه‌های جدیدتر هم فریبا وفی، نویسنده توانایی است که داستان هایش در تهران اتفاق می‌افتند بدون هیچ‌گونه حب و بغضی درباره این شهر.»

به‌مثابه یک حافظه همیشه زنده
در مصاحبه‌ای که سال‌ها پیش با او داشتم، وجه دیگری از زندگی جلال ستاری نمایان شد؛ او با اینکه در سال‌های پایانی عمر خود با مشکل حافظه دست و پنجه نرم می‌کرد، اما حافظه غیرقابل انکارِ سیاست‌های فرهنگی در دهه 50 ایران بود. او کسی بود که برای نخستین بار مکانیسم سانسور در دستگاه پهلوی را افشا کرد و همچنین به یمنِ حضورش در میان سیاستگذاران فرهنگی ایران، می‌توانست از سرنوشت نامعلوم برخی از آثار هنری و هنرمندان آن روزگار اطلاعات دستِ اولی بدهد. ستاری در کتاب اسطورگی و فرهیختگی به آنهایی که روزگارِ پهلوی را ندیده و لمس نکرده‌اند نشان می‌دهد که آن دستگاه عریض و طویل چگونه ذهن و روان و آثار هنری آن دوره را به انقیاد خود درآورده بود و سرنوشت سرپیچی از آن، چه شد.

همسرِ و همراه لاله تقیان
از حق نباید گذشت که جلال ستاری برعکس جلال آل‌‌احمد، سایه بلندی روی خانواده نداشت. او در طول این سال‌ها همراه و همکارِ لاله تقیان، همسرش بود و با آن همه رتبه و درجه علمی نگذاشت سایه‌اش بر زندگی هنری و حرفه‌ای همسرش بیفتد. تقیان که یکی از چهره‌های برجسته تئاترپژوهی در ایران است و تلاش‌های او برای ثبت هنرِ تعزیه ایرانی در یونسکو فراموش کردنی نیست تا روزهای آخر از همسرش که دچار انواع مشکلات جسمی و حافظه‌ای بود مراقبت کرد و احتمالا از امروز نه فقط سوگوار درگذشت همسرش، بلکه میراث‌دار آثار هنوز چاپ نشده او خواهد بود. شاید در فرصت دیگر، از علاقه و ستاری به تئاتر و جایگاه او در تئاتر معاصر ایران و دوستی عمیقش با اهالی تئاتر و به‌خصوص داوود رشیدی بیشتر گفتیم؛ اگر دوباره غمِ دیگری از غم‌هایمان سبقت نگیرد.

تداوم یک فرهنگ
یک عمر کارنامه پژوهشی جلال ستاری در گفت‌و‌گو با عباس جهانگیریان
فهیمه پناه‌آذر- روزنامه‌نگار


جلال ستاری، محقق، اسطوره‌شناس و اندیشمند از معدود چهره‌هایی است که سال‌ها در حوزه‌ اسطوره و اسطوره‌پژوهی نوشته و آثار زیادی ترجمه کرده است. ستاری نزدیک به ۹۰ جلد کتاب در زمینه‌های افسانه‌شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طول بیش از ۶۰ سال به رشته تحریر درآورده است. جلال ستاری بخش مهمی از فرهنگ و تاریخ فرهنگی ماست که به تداوم جریان فرهنگی ایران کمک می‌کند. این کتاب‌ها بیشتر از کتاب‌های مرجع و شاخص در زمینه‌های تخصصی خود هستند. یکی از این آثار مهم ستاری کتاب «هزار و یک شب» است. عباس جهانگیریان از پژوهشگران تئاتر می‌گوید: «ستاری، ابن‌مقفع دوران امروز ماست. گنجینه‌های ایران را حفظ و ترجمه کرده است. هر یک از آثار او یک مرجع برای پژوهش در شاخه‌های مختلف است.»
وی به آثار جلال ستاری اشاره می‌کند و به همشهری می‌گوید: «آثار ستاری یک دانشنامه بزرگ برای پژوهشگران تئاتر است و همه ما وقتی می‌خواهیم از اسطوره، تئاتر و افسانه بنویسیم به آثار او مراجعه می‌کنیم.» جهانگیریان  ادامه می‌دهد: «امیدوارم یک روز وزارت ارشاد یا فرهنگستان آثار این استاد بزرگ را طبقه‌بندی کند و در اختیار پژوهشگران قرار بگیرد؛ آثاری که خود یک مرجع بزرگ به‌حساب می‌آید.» جهانگیریان در ادامه به همراهی همسر آن مرحوم در این سال‌ها اشاره می‌کند: «حضور و وجود خانم لاله تقیان را نمی‌توان فراموش کرد؛ همسری که همیشه همراه و مشاور استاد ستاری بوده و در نوشته‌هایش او را دستیاری می‌کرده و در تمام عرصه‌ها کارهای اجرایی استاد را انجام می‌داده است.» این پژوهشگر در ادامه از بی‌توجهی‌ها می‌گوید و اینکه افرادی چون جلال ستاری وقتی از دنیا می‌روند، تازه سر زبان‌ها می‌افتند. وی اضافه می‌کند: «نام جلال ستاری مرا یاد ابن‌مقفع می‌اندازد؛ نویسنده و پژوهشگری که آثار بزرگ ایرانی را به عربی ترجمه و آن را به جهان معرفی کرد؛ فردی که برای از بین نرفتن ادبیات ایران و حفظ آن شروع به پژوهش و جمع‌آوری و ترجمه کرد. از میان این آثار می‌توان به «کلیله و دمنه» و «هزار افسون» اشاره کرد یا آثار بزرگ «خدای نامه‌ها» را که حذف کرد. جلال ستاری هم در روزگار ما از اسطوره‌ها و افسانه‌ها نوشت و گنجینه‌های بزرگ را حفظ کرد. وی بیش از 100کتاب نوشت که هر کدام یک مرجع به‌حساب می‌آید و از همه مهم‌تر آثاری بود که در مطبوعات نوشت و کسی به آنها توجه نکرد.»
نویسنده «فرهنگ تئاترها و نمایش‌های تلویزیونی از آغاز تا ۱۳۷۴» به نشان‌های شوالیه ستاری اشاره می‌کند و اینکه معمولا دولت‌ها قدردان بزرگانی هستند که فرهنگ‌ها را به دیگر کشورها می‌شناسانند. وی توضیح می‌دهد: «زمانی رئیس‌جمهور کشور ارمنستان نشانی به آندرانیک خچومیان داد. این نشان به این دلیل اهدا شد که وی ادبیات ارمنی را به ایران معرفی کرد. همین موضوع نشان توجه دولت‌هاست، اما جلال ستاری با وجود آثار متعددی که داشت از سوی دولتمردان ایرانی نشانی نگرفت. خوشبختانه جایزه جلال ستاری در زمان حیاتشان برگزار شد که امیدوارم با کمک دولت این جایزه بزرگ‌تر و پررنگ‌تر شود.» این پژوهشگر از متون جلال ستاری می‌گوید: «ستاری دیدگاه خود را داشت؛ دیدگاه‌هایی که همیشه قابل استفاده بوده و هست. او بهترین منبع برای پژوهش در حوزه تئاتر است. نمادشناسی، اسطوره‌شناسی و تعزیه‌شناسی در آثارش جزو بهترین‌هاست. امیدوارم آثارش بیش از همیشه در ایران برای پژوهشگران، نویسندگان و دانشجویان معرفی شود و در دسترس قرار بگیرد.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید