• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 4 مرداد 1400
کد مطلب : 136555
+
-

حل معضل بیکاری، کار می‌خواهد


اعظم آهنگر سله‌بنی ـ جامعه‌شناس

معضل بیکاری را باید از چند دیدگاه و چند جنبه مورد بررسی قرار داد که یکی از آنها بررسی این معضل از دید اقتصادی است. اقتصاد ایران بیمار است و تولید با دردسرهای فراوان انجام می‌شود و برای کسانی که تازه وارد کارهای تولیدی می‌شوند 60 تا 70درصد ریسک وجود دارد، لذا ممکن است بسیاری از این افراد در همان سال‌های آغازین تولید، ورشکست شوند. به‌عنوان مثال 80درصد رستوران‌ها، فست‌فودها و غذاپزی‌های تازه‌افتتاح شده در ایران در 2سال اول ورشکسته می‌شوند و مقدار باقیمانده، 60درصدشان در 5سال اول ورشکسته می‌شوند. درمجموع در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن شاید 10 تا 15درصد این مشاغل بتوانند به سودآوری برسند و تبدیل به کسب‌وکار پایدار شوند و بتوانند نیروهای انسانی فعال در این مراکز کمی احساس امنیت شغلی کنند تا بتوانند زندگی خود را اداره کنند. این فقط گوشه‌ای از وضعیت مشاغل خدماتی در کشور ماست که علی‌القاعده باید برد داشته باشد اما این‌طور نیست.
یکی از عوامل دیگری که به معضل بیکاری در کشور دامن می‌زند بالا‌بودن ریسک تولید است که به مشاغل خدماتی هم آسیب جدی زده است. با توجه به اینکه میزان سرمایه افراد جامعه، به‌ویژه کم‌درآمدها در این سال‌ها با میزان تورم افزایش نیافته است و ریسک تولید بالاست، افراد خیلی حاضر به سرمایه‌گذاری برای راه‌اندازی یک شغل نیستند و به‌دلیل نابودی سرمایه‌های مردم، ریسک‌پذیری به‌شدت کاهش یافته است. متأسفانه توزیع سرمایه به سمت سرمایه‌دارها رفته و قشر متوسط و فقیر جامعه فقیرتر شده‌اند. نوسانات اقتصادی و تورم در این دو سال موجب شده سرمایه‌های خرد این افراد با ریسک‌پذیری در معاملاتی مانند بورس، از دست برود.
یکی دیگر از عواملی که به معضل بیکاری دامن می‌زند فرهنگ غلط و تصوراتی است که بین خانواده‌ها از شغل وجود دارد. در کشور ما سالانه هزینه‌های زیادی برای عبور از کنکور می‌شود تا نوجوانان و جوانان ما وارد دانشگاه شوند. تعداد قابل توجهی وارد دانشگاه می‌شوند اما ایراد فرهنگی اینجاست که این افراد با هدف فراهم‌سازی‌ شغل‌های مدیریتی و پشت‌میزنشینی، مسیر تحصیلی را دنبال می‌کنند و ما کمتر رشته‌های فنی‌ای داریم که فارغ‌التحصیلانش به‌دنبال فعالیت‌های تولیدی باشند و بخواهند کارهای فنی انجام دهند. البته نواقص ساختار اقتصادی ما هم این اجازه را به افرادی که به‌دنبال استفاده فنی و تخصصی‌شان که در طول دوران تحصیل کسب کرده‌اند، نمی‌دهد. به‌عنوان مثال در بعضی شاخه‌ها از قبیل کشاورزی، مانند چند دهه قبل سرمایه‌ای مثل زمین در اختیار جوانان قرار ندارد که با کار تخصصی روی آن بتوانند درآمدزایی خوبی برای گذران امورات زندگی‌شان به‌دست آورند. از طرف دیگر هیچ تضمینی برای فروش محصولات تولیدشده وجود ندارد و همین مشکلات ریسک حضور تخصصی در بازار و اشتغال‌زایی را کاهش می‌دهد. از همین‌روست که بیشتر افراد برای اینکه ریسک نپذیرند وارد کارهای دلالی و واسطه‌گری شده‌اند که آن‌هم بسیار ناپایدار است؛ گاهی هست و گاهی نیست.
تجمع جمعیتی در کلانشهرها نیز به معضل بیکاری دامن زده است. شهرنشین‌ها خیلی به شغل‌های خدماتی رغبتی نشان نمی‌دهند و بیشتر به‌دنبال کارهای پشت‌میزنشینی هستند. از همین‌روست که بیشتر کارهای خدماتی به ‌دست اتباع خارجی در حال انجام است درحالی‌که اگر مهاجرت از روستاها به شهرها یا از شهرستان‌ها به کلانشهرها کاهش یابد، شاید به‌دلیل فرهنگ متفاوت حاکم بر روستاها و شهرهای کم‌جمعیت این همه به معضل بیکاری دامن زده نشود.
یکی از دیگر عواملی که در چند دهه اخیر شدت گرفته، کوچک‌تر‌شدن دولت و بستن قراردادهای پیمانی یک، دو و سه‌ماهه و نهایتا یکساله است که امنیت شغلی افراد را نشانه رفته است و بسیاری به همین دلیل مدام در حال ازدست‌دادن شغل هستند. ناپایداربودن مشاغل آسیب‌های جدی‌ای به خانواده و اقتصاد کشور هم زده است چراکه افراد به‌دلیل تغییر شغل مدام در یک دوره کوتاه‌مدت نمی‌توانند به شکل تخصصی کار و تجربه کسب کنند. لذا آسیب‌های مشاغل در سطح خرد واقعا زیاد است.
بخشی از معضلات بیکاری ناشی از به‌هم ریختگی در قوانین، نبود تامین اجتماعی عمومی، نبود امنیت شغلی و بالارفتن توقع جویندگان کار و نبود ریسک‌پذیری بالاست.
متأسفانه سامانه‌های کاریابی ما نیز خیلی کارآمد نیستند، لذا اگر به‌دنبال رفع معضل بیکاری هستیم باید همه اقدامات برای کارآمدتر‌شدن این سامانه انجام شود. از طرف دیگر  برای آموزش‌های فنی و تخصصی و استعدادیابی افراد برنامه‌ریزی‌ها باید از همان دوران کودکی انجام شود و دولت و آموزش‌وپرورش اقداماتی جدی در این زمینه انجام دهند. دانشگاه‌ها نیز باید به سمت تربیت نیروهای متخصص حرکت کنند و کارگاه‌های عملی، بیشتر و آموزش‌ها از حالت تئوری صرف خارج شود. زمان ارزشمندترین دارایی جوانان به‌عنوان نیروی کار است و نباید به‌راحتی در مسیر فرسایشی آموزش‌های کنونی آموزش‌وپرورش و آموزش عالی از دست برود. بنابراین باید روند آموزش بهینه شود تا بتواند دگرگونی عظیمی در اشتغال جوانان در کشور ایجاد کند. فرهنگسازی،‌ به‌ویژه در خانواده‌ها باید تغییر کند تا همه شغل‌ها محترم شمرده شوند و فرهنگ جامعه به این سمت برود که همه مشاغل شرافتمندانه هستند و اگر نباشند کمیت جامعه لنگ می‌زند. جوانان نباید بیکار بنشینند تا شغل‌های اداری و مدیریتی برایشان پیدا شود. فرهنگسازی‌ باید به‌نحوی تغییر کند که انجام هیچ کاری برای یک جوان عار نباشد. اتفاقا باید بیاموزند تولید و کاسبی شغل بسیار خوبی است و موجب پیشرفت و رشد اقتصادی می‌شود. متأسفانه در پیج‌های کارآفرینی موجود، تمرکز فقط روی فروش است نه تولید. به کسی یاد داده نمی‌شود تولید کند و در مرحله بعد به‌دنبال راهکارهایی برای فروش باشد. چنین تبلیغاتی فقط یک جامعه را تبدیل به مصرف‌کننده می‌کند نه تولید کننده. لذا باید چنین نگرش‌هایی در جامعه تغییر کند و ما به سمت یک جامعه تولیدکننده پیش برویم. اگر تولید جان بگیرد ما شاهد اشتغال‌زایی و حرکت به سمت درآمد پایدار و در‌نتیجه اشتغال‌زایی پایدار خواهیم بود. برای حل معضل بیکاری همه باید دست‌به‌دست هم دهند؛ هم جامعه و هم مسئولان. همه باید در این زمینه کار کنند و درگیر باشند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید