
جشنواره جشنوارهها
نسبت سینمای ایران با کن که همچنان مهمترین فستیوال سینمایی جهان است بیشتر با تک چهرهها معنا مییابد

سعید مروتی- روزنامهنگار
بعد از یک سال وقفه بهخاطر کرونا، کن دوباره پایتخت سینما شده است. مهمترین فستیوال سینمایی جهان که سالهاست با وجود رقبای قدری چون ونیز و برلین جایگاه خود را همچنان حفظ کرده است. شهر ساحلی کوچکی که هر سال این موقع میعادگاه عاشقان سینما، کارگردانها، بازیگران، منتقدان و روزنامهنگاران و عکاسان، بازاریابها، پخشکنندهها، تهیهکنندگان و دوستداران سینماست. کن سالهاست مسیر خود را در دوراهی هنر و تجارت پیدا کرده است. در هنگامه حضور ستارگان بر فرش قرمز و ژست گرفتنشان مقابل دوربین عکاسها و نمایش مهمترین فیلمهای هنری و رادیکالترین آثار سینمایی که برای نخستین بار در کن به نمایش درمیآیند. ستارههای هالیوود در کنار فیلمسازان آسیایی و آفریقایی و شمایلهای سینمای تجاری به همراه نمایندگان سینمای هنری. کن سالهاست کوشیده هم مصرف عام داشته باشد و هم مخاطب خاص را راضی نگهدارد. اینکه همچنان عنوان پایتخت سینما را در اختیار داشته باشد و هر فستیوال دیگری با هر میزان سابقه و قدمت و اعتبار همچنان در سایه اهمیت جشنواره فرانسویها قرار بگیرد. البته که کن فراز و نشیبهای بسیاری را در این سالها پشت سر گذاشته است. وقتی وقایع می ۱۹۶۸ پیش آمد، گدار و رفقا اجازه ندادند در هنگامه جنبش دانشجویی و اعتراضات کارگری، کن به کارش ادامه دهد. موج نوییها، جشنواره در حال برگزاری را متوقف کردند و با کنارهگیری 4عضو هیأت داوران، فستیوال بدون اینکه بتواند برگزیدگانش را انتخاب و معرفی کند، تعطیل شد. کن را با انتخابهای عجیب و غریبش به یاد میآوریم. با گرایش مدیرانش به کشف فیلمسازانی که بخشی از تصویر اگزوتیک (غریبنما)ی دلخواهشان را میساخت. از محمد لخدر حمینه الجزایری برای فیلم «خاطرات سالهای خاکستر» نخل طلا را گرفت و ژان مورو، رئیس هیأت داوران آن دوره (کن ۱۹۷۵) صراحتا گفت:«برای من میزان مهارت در ساختن فیلمها اهمیتی ندارد. ممکن است فیلمی بد ساخته شده باشد، اما در لحظاتی در آن نجواهایی بشنوید، آدمی حرفی دارد، صدایی، زمزمهای میشنود، کسی به کمک میطلبد، شاید حتی فریادی برخیزد...».
چند سال بعد فیلم «راه» یلماز گونی، فیلمساز معترض و چپگرای ترکیهای که به شکلی عجیب ساخته شده بود (یلماز گونی فیلمنامه را در زندان نوشت، دکوپاژ کرد و بهدست دستیارش رساند و بعد از فیلمبرداری موفق به فرار از زندان شد و آن را مونتاژ کرد) راهی کن شد و نخل طلا را برد؛ جایزهای که گویی نه پاداش کیفیت هنری که تجلیلی از فیلمسازی چریکی بود.
در ۱۹۸۷ وقتی نام فیلم «زیر آفتاب شیطان»(موریس پیالا) بهعنوان برنده نخل طلا اعلام شد، حاضران در اختتامیه جای تشویق، برنده جایزه را هو کردند. سالها بود فرانسویها برنده مهمترین جایزه جشنوارهای که خودشان برگزار میکردند نشده بودند ولی این توجیه مناسبی برای توجه به فیلم زیر متوسطی چون «زیر آفتاب سوزان» نبود.
اگر بخواهیم از سالهای اخیر مثال بزنیم میتوانیم به جایزهای که فیلم «آبی گرمترین رنگ است» عبدالطیف کشیش اشاره کنیم که نخل طلا را بهخاطر جو سیاسی اجتماعی فرانسه ۲۰۱۳ برد. کن خیلی وقتها سیاست، جنسیت، جو اجتماعی و پز روشنفکری (آن هم به اسنوبترین شکل ممکن) را در اولویت قرار داده و سینما بهانهای بیش نبوده است. با تمام خطاها و اشتباهات و جوگیریها، کن موفق شده اهمیت و جایگاه و اعتبارش را حفظ کند. اهمیت فستیوالی که همچنان خود را پایگاهی برای عرضه بهترین محصولات هنری سینمای کشورهای دور و نزدیک میداند و همچنان برای خود حق کشف فیلمسازان مطرح بسیاری را قائل است که نخستین بار در کن مطرح شدند. همین امسال و در دعوای مدیر کن با نتفلیکس، باز هم همین کشف فیلمها و فیلمسازان و چهرهها بهعنوان دستاوردی مهم به رخ کشیده شد. کن جایی است که با فیلم اکشن تام کروز و تازهترین جیمز باند افتتاح میشود و در نهایت جایزه اصلیاش را به یک کارگردان تا آن روز گمنام و ناشناخته ویتنامی میدهد. کن گرچه کاشف فروتنی نیست ولی کشف کردن را بسیار دوست دارد. حتی اینکه بسیاری از چهرههایی که رو کرده یا از همان ابتدا فیلمسازان قابل توجهی نبودند یا در سالهای بعد نشان دادند که فاقد قریحه و استعداد لازم هستند، هم تأثیری در این رویکرد کن ندارد.
این را هم نباید فراموش کنیم که کن بهترین و شاخصترین سینماگران را با گرایشهای متفاوت دور هم جمع میکند. این مهمانیای است که کمتر کارگردانی حاضر به از دست دادنش است. همچنان که ستارهها هم حضور در آن را مغتنم میدانند. هم آنتونیونی و هم برژیت باردو، هم گدار و هم شارون استون، هم کیارستمی و هم تام کروز. این رمز موفقیت کن است. البته بقیه فستیوالها هم بیکار ننشستهاند و تقریباً همین راه را میروند ولی همه آنها زیر سایه کن قرار دارند.
هرچه باشد کن جشنواره جشنوارههاست.
اما نسبت ما با کن. تا سالها سینمای ایران و فیلم ایرانی پدیدهای جدی برای کن نیست. جز یکی دو فیلم کوتاه و اعتبار شخصی یکی دو نفر (مهمترینش فرخ غفاری) فیلم ایرانی و سینماگر ایرانی راهی به کن ندارد تا دهه 70 میلادی و راه افتادن موج نوی سینمای ایران و ظهور چهرههای جدیدی که به مرور توجه فرنگیها را بهخود جلب میکنند و جوایزی هم میبرند و دیده میشوند. از اینجاست که بهتدریج پای فیلمهای ایرانی به بخشهای جنبی کن هم باز میشود ولی تا دودهه بعدش خبری از حضور در بخش اصلی و رقابتی نیست. در سالهای بعد از انقلاب با تأسیس بخش بینالملل بنیاد سینمایی فارابی، معرفی سینمای نوین ایران در محافل جهانی در دستور کار قرار میگیرد و موفقیتهایی هم حاصل میشود ولی در مورد کن نه تلاش تشکیلاتی که حضور فردی راه گشا است. بعد از «کلوزآپ»، سینمای عباس کیارستمی مورد توجه و بازخوانی مدیران کن قرار میگیرد که نتیجهاش توجهی ویژه به او و آثارش است. کن بهعنوان کاشف استعدادها، کیارستمی را کشف میکند و از دهه 90 میلادی و فیلم «زندگی و دیگر هیچ» و جایزه روبرتو روسلینی ماجرا شروع میشود و «زیر درختان زیتون» بهعنوان نخستین فیلم نامزد نخل طلا راهی کن میشود که سلیقه آمریکایی کلینت ایستوود، رئیس وقت هیأت داوران اجازه نمیدهد فیلم کیارستمی جایزه بگیرد و این اتفاق در نهایت با فیلم بعدی کیارستمی رخ میدهد. نخل طلای «طعم گیلاس» اوج توجه کن به فیلم و فیلمسازی ایرانی است و بعد از آن مسیر هموارتر میشود. در اوج ترکتازی فیلمسازان ایرانی در کن، فیلم 4 اپیزودی «قصههای کیش» به شرط حذف اپیزود بهرام بیضایی به فستیوال راه مییابد. اتفاقی مهم که نشان میدهد در معتبرترین جشنواره سینمایی جهان، نوع خاصی از سینما مورد توجه قرار دارد و اگر از سادگی و سبک واقعگرایانه و آنچه منتقدان سینمای آسان میخواندندش، فاصله گرفته شود، خط قرمز بر نام فیلم کشیده میشود، حتی اگر سازنده آن فیلم بیضایی باشد.
سینمای ساده و انسانی ایران، تصاویر اگزوتیک مطلوب فرنگیها را فراهم میکند و در مقطعی طیفی از فیلمسازان ایرانی آدرس مهمترین فستیوال دنیا را راحتتر از کن و سولقان پیدا میکنند. مورد خاص و اورژینال عباس کیارستمی، بیشتر فیلمسازانی که حتی در کن جایزه میگیرند بیشتر نان تصویر غریب و نمایش بدویت را میخورند. تصویر مطلوب فرنگیها از جهان سوم و در نتیجه هرچه بدویتر بهتر. اینگونه است که فیلمهای غیرقابل تحمل خانواده مخملباف در کن حاضر میشوند و بعد از ستایش گدار از فیلم «سیب» سمیرا مخملباف، فیلمهای «تخته سیاه» و «پنج عصر» در کن جایزه میگیرند. به مرور این جنس از سینما، جذابیت و تازگیاش را از دست میدهد و کن در ادامه کشف و شهودش سراغ فیلمسازان و فیلمهای کشورهای دیگری میرود. نتیجه اینکه حضور سینمای ایران در کن حاشیهای میشود. البته همچنان کن پاتوق فیلمسازان، دستاندرکاران و کارمندان فارابی است و در غیبت حضور جدی در بخشهای رقابتی، میشود به حضور تک چهرهها در هیأت داوران و بازار فیلم دلخوش بود. کیارستمی همچنان بهعنوان برند چه بهعنوان داور و چه با فیلمهایش در کن حاضر میشود؛ فیلمهایی که دیگر نسبتی با سینمای ایران ندارند. در یک دهه اخیر جوانهای ایرانی در بخشهای مختلف، ازجمله فیلم کوتاه، در کن حاضر بودهاند و سینمای ایران بعد از عباس کیارستمی، از تک چهره تازهای رونمایی کرد که بهعنوان فیلمساز اسکاری پا به کن گذاشته است. طبیعتاً موفقیتهای اصغر فرهادی، ازجمله درخشش فیلمهایش را بیشتر باید در راستای توفیقات شخصی ارزیابی کرد. حساب فرهادی هم مثل کیارستمی بعد از شهرت جهانی، از سینمای ایران جدا شد و نوشتن موفقیتهای فرهادی به نام سینمای ایران، مثل سهمی است که انجمن سینمای جوان بعد از اسکار «جدایی نادر از سیمین» برای خود قائل شد. جدای از این توجه کن به تعدادی از فیلمهای ایرانی بیشتر با انگیزههای سیاسی صورت گرفته تا ویژگیهای سینمایی. نمونه مثالزدنیاش توجه به فیلم «لرد» محمد رسولاف، بهعنوان یکی از ضعیفترین فیلمهایی است که پیام سیاسیاش را بهصورتی گل درشت فریاد میزند. چنین توجهی را هرگونه که بتوان تفسیر و تحلیلش کرد قطعا غرورآمیز نمیتوان خواندش.
حالا و در سالی که کن زیر سایه کرونا برگزار میشود و گرانی وحشتناک مانع از حضور ایرانیان در دورهمی دلخواهشان شده، «قهرمان» فرهادی، در بخش مسابقه اصلی جشنواره حاضر است. فرهادی برای سومین بار به کن آمده است. تکچهره واقعا جهانی سینمای ایران و پرافتخارترین کارگردان ایرانی، اگر موفق شود آن را دستاوردی برای سینمای ایران خواهیم دانست. اینکه او مثل کیارستمی، موردی خاص و غیرقابل تعمیم به کلیتی به نام سینمای ایران است، اهمیتی ندارد.
ما ایرانیها کن را دوست داریم و میخواهیم نسبتمان با جشنواره جشنوارهها برقرار بماند. اگر با فیلم فرهادی شد که چه بهتر اگر هم نشد بالاخره راهی برایش پیدا میکنیم که اگر مسیر سینما مسدود بود، جاده سیاست و اپوزیسیوننمایی همیشه باز است.