تهران من/ تفرج تهرانی
سارا کریمان
از نمایانترین عوارض مدرنیته میتوان به تحول سیمای شهرها اشاره داشت. توفانی که در شاخهها وزید و بعضا ریشهها را هم لرزاند. سیمایی که تغییر مییابد، سیرت مستترش را هم رویهای تازه میخواهد. آداب نو، مجامع نوظهور و هر آنچه بسامد این نورسیده است در قامت مدرنیسم قد علم میکند. تکثر فضاهای عمومی در شهرها با کارکردی متفاوت از گذشته، اقدامی بود تا هر چه بیشتر شهرها را شبیه به مراجع و مظاهر این نواندیشی کند. فرنگیشدن مستلزم ایجاد و احداث مکانهایی بود که شهروندان با گونهای تازه از تفرجگاهها و پایگاههای عمومی خو بگیرند. نظام عمومیسازی در بسیاری موارد سیری از جایی ویژه خواص، تا گشایش به روی عموم را سپری میسازد؛ چنانچه باغهای اعیانی به پارکهای عمومی، کلکسیونهای شاهی به موزهها و «مجمعالوحوش ناصری» به باغوحش تبدیل شدند. اگرچه جرقههای نواندیشی و نوسازی در دوره قاجار پدید آمد، اما نتایج آن در دوره پهلوی به منصه ظهور نشست. ناصرالدین شاه باغوحش خود را به دوشان تپه منتقل ساخت، اما باز هم صورتی عمومی نیافت. در دهه30باغوحشی بهمعنای امروزی آن روبهروی پارک ملت دایر میشود، اما دیری نمیپاید که به دلایل زیستمحیطی فعالیت آن متوقف میشود. همچنین در جوار پارک ساعی نیز باغوحشی وسیع دایر بود که بعدتر به شکل کنونی آن محدود میشود. پارک خرم(پارکارم) در سال1353 احداث و در سال1369باتوجه به فاصله مناسب از شهر، در آن باغوحشی شامل 121گونه جانوری دایر شد. علاوه بر توسعه پارکها در دهه40، لوناپارکها (نام شرکت بینالمللی مؤسس) یا همان شهربازیها احداث میشدند. تجهیزاتی از رنگ و نور، جیغ و وحشت و قهقهه خُرد و جوان، شمایلی به غایت مدرن بهصورت شهر و شهروندان میبخشید. فانفار که بعدتر در سال1353 از میدان ونک به شهربازی اوین انتقال یافت، مجموعهای عظیم از ادوات بازی و سرگرمی بود. تجربه شبهای تابستان در شهربازی اوین حسی اصیل برای شهروندی است که داغی ظهر تیرماه را خوب حس کرده و میداند که شهر، خستگیهایش را مأوا میبخشد. شهربازی، سرزمین عجایب نبود. زیر نورماه نه فقط کودکان بلکه تمام اعضای خانواده لحظاتی شاد را تجربه میکردند. از اینروست که شهربازی را در دسته امکانات رفاهی طبقهبندی میکنند؛ رفاهی که امروز به قدر رسیدن از مبدا به مقصد و ایام را دوام آوردن، کوچک شده است.