حلقه بسته بحران در بازارکار
علی خدایی- نماینده کارگران در شورایعالی کار
هماکنون دچار یک حلقه بسته بحران در بازارکار هستیم به این معنا که چالشهای مزد و معیشت، هم تولیدکننده و هم کارگران شاغل در واحدهای تولیدی را دچار بحران کرده است؛ زیرا با کاهش قدرت خرید، تولید هم دچار رکود شده و به تشکیل یک حلقه بسته بحران منجر میشود.
یکی از دلایل بروز این بحران اعمال نفوذ نمایندههای دولت در شورایعالی کار و سایر شوراها، برای تعیین دستمزد است که امکان افزایش دستمزد متناسب با شرایط اقتصادی را سلب کردهاند. افزایش نیافتن میزان دستمزد متناسب با شرایط واقعی اقتصاد به تداوم چرخه رکود و تورم منجر شده است. تا زمانی که ما به این نتیجه نرسیدهایم که باید دستمزدها را واقعی کنیم، قطعا در دور باطل این وضیعت رکود و تورم باقی خواهیم ماند.
شکاف بین مزد و معیشت کارگران بحث امروز و دیروز نیست؛ با این حال این شکاف از سال 1397به بعد بهدلیل افزایش فشارهای تورمی در حال افزایش است. از سال 1397هر زمان که مزدهای جدید برای کارگران تعیین میشود بلافاصله با گذشت 2ماه از سال بهدلیل رشد شدید تورم دستمزد کارگران قدرت خود را در مقابل هزینههای خانوار از دست میدهند و رشد دستمزد در ابتدای سال بیاثر میشود.
امسال هم این رویه تکرار شد؛بهطوری که در زمانی که دستمزدها تعیین شد، جمع دریافتی کارگران حداقل بگیر، که 80درصد جامعه ما را تشکیل میدهند، میتوانست 52درصد از هزینههای زندگی را پوشش بدهد، اما با رشد تورم در ابتدای سال اکنون کار به جایی رسیده است که دستمزدهای جدید کارگران فقط میتواند 35تا 40درصد هزینههای یک خانوار را پوشش بدهد و این بهدلیل رشد تورم اقلام ضروری خانوار است.
حال پرسش این است که با توجه به اینکه تورم درحال رشد است چه راهکاری برای کاهش شکاف بین مزد و معیشت کارگران وجود دارد؟
باید توجه کرد در شرایطی که بسیاری از شرکتهای تولیدی از وضعیت رکود اقتصادی و کاهش فروش گلایه میکنند، آنچه میتواند به کاهش آلام تولید منجر شود، افزایش قدرت خرید مصرفکننده است؛ زیرا همین دستمزدهای پرداختی به کارگران است که تولیدات نهایی شرکتها را خریداری میکند و دستمزدهای پرداختی تبدیل به قدرت خرید عامه مردم میشود؛ بنابراین در شرایط فعلی که تورم در حال رشد است حتما باید راهکارهای جبرانی به کارگرفت.
برای این کار، درکنار واقعی کردن دستمزدها در درجه نخست، باید راهکارهای دیگری مانند احیای تعاونیهای کارگری یا احیای تعاونی مسکن و مسائلی از این دست بهکار گرفته شود. با احیای تعاونیهای مصرف، این امکان فراهم میشود که با حذف واسطهها اقلام مصرفی به قیمت ارزانتر بهدست کارگران برسد یا با احیای تعاونیهای مسکن، شرایط برای احداث واحدهای مسکونی متناسب با ظرفیتهای قانونی فراهم میشود.
مباحثی مانند پرداخت سبد کالا که یک تا 2بار در سال به کارگران داده میشود از دید ما مطلوب نیست و ما باید به سمت احیای تعاونیها و همینطور پرداخت بن کارگری، حذف واسطهها و مسائلی از این دست حرکت کنیم. این راهکارها مواردی است که در ساختار تشکلهای کارگری و قانون کار نیز پیشبینی شده و امکان احیای آنها وجود دارد، اما متأسفانه با وجود آنکه طرح آن از سوی گروه کارگری در شورایعالی کار نیز مطرح شده با اقبال خوبی مواجه نشده و تاکنون به نتیجه نرسیده است.
البته همه این راهکارهای جبرانی باید در کنار واقعیسازی و افزایش سطح دستمزدها بهکار گرفته شود.
اینکه گفته میشود افزایش سطح دستمزد به رشد تورم منجر میشود، صحیح نیست. دلیل اینکه چنین نظراتی مطرح میشود، این است که این افراد از کتابهای 30سال قبل استفاده میکنند. هم محاسبات جدید و هم تجارب گذشته نشان میدهند که افزایش سطح دستمزدها عامل تورم نیست.
شاید در اوایل دهه 80این امکان وجود داشت که افزایش دستمزد بر نرخ تورم تأثیر بگذارد، اما در شرایط فعلی چنین امکانی وجود ندارد. در اوایل دهه 80تأثیر دستمزد در قیمت تمامشده کالا و خدمات رقمی حدود 17تا 20درصد بود و این یعنی اینکه افزایش دستمزد میتوانست قیمت کالا و خدمات را تا حدودی افزایش بدهد. از طرف دیگر با توجه به ثبات نسبی که در شرایط اقتصادی کشور در اوایل دهه 80وجود داشت، افزایش دستمزدها میتوانست نوعی اثر روانی بر تورم داشته باشد؛ زیرا این موضوع تنها عامل متغیری بود که در همه آن سالها در پایان سال اتفاق میافتاد و میتوانست روی نرخ تورم اثر روانی داشته باشد.
اما هماکنون میانگین سهم دستمزد در قیمت تمامشده کالا و خدمات به زیر 5درصد رسیده و افزایش دستمزد دیگر تأثیر مستقیمی بر قیمت کالا و خدمات ندارد؛ ضمن اینکه اثر روانی رشد قیمتها نیز به بازارهای طلا، ارز و مسکن یا بازار داراییها منتقل شده و این بازارها هستند که اثر روانی عمیقی بر تورم دارند.
با وجود این اطلاعات جدید، اما متأسفانه هنوز عدهای با اطلاعات کتابها و مقالات قدیمی که مربوط به 30سال پیش است مدعیاند که افزایش دستمزد به رشدتورم منجر میشود. به این دوستان توصیه میکنم مقداری از کتابهای 30سال پیش فاصله بگیرند و مقالات، آمارها و کتابهای جدید را مطالعه کنند.