لیلا شریف ـ روزنامهنگار
بعضی از مترجمان ایرانی با طنازی و خیالپردازی خاص خود در دنیای ترجمه قدم زدهاند و در این میان میتوان به افرادی همچون نجف دریابندری، ذبیحالله منصوری و محمد صالحعلاء اشاره کرد؛ افرادی که برای نوشتن طنازانه یا خیالپردازیهای خود تصمیم گرفتند تا نام خود را بهعنوان مترجم ثبت کنند. در این میان نیز میتوان به چهرهای مانند حمیدرضا ابک اشاره کرد که اشعار خود را از سر شوخی بهنام یک شاعر خیالی، بهعنوان ترجمه منتشر کرد و در نهایت آن شخصیت خیالی از خود شاعر مشهورتر شد.
چنین کنند بزرگان
نجف دریابندری، زاده آبادان بود و مانند هر جنوب زادهای طنازی آن جغرافیا در ذهنش جای گرفته بود و در مواقع لزوم رگههای این طنازی ظهور میکرد مانند زمانی که ترجمه کتابی با عنوان «چنین کنند بزرگان» را روانه بازار کرد. این کتاب که با درونمایه طنز بخشهایی از تاریخ جهان را روایت میکند در زمان انتشار- سال1351- اما و اگرهای بسیاری را رقم زد. ویل کاپی جزو نویسندههایی بود که در ایران کمتر کسی اسم او را شنیده بود، همین اتفاق موجب شد تا بسیاری از همان ابتدا این حدس و گمان را مطرح کنند که کتاب چنین کنند بزرگان از قلم نویسندهای جز نجف دریابندری برنمیآید و نام مترجم نیز تلاشی است برای مخفی شدن در سایه نام یک نویسنده آمریکایی.
آنطور که از گفتوگوی نجف دریابندری در سال87 با خردنامه همشهری بهدست میآید باید گفت که دریابندری نقش اصلی را در ایجاد این شایعه داشت چرا که در ورودی آن گفتوگو که با حضور اسدالله امرایی، مترجم و نویسنده انجام شده است، امرایی خطاب به دریابندری میپرسد: «خودتان شایع کرده بودید که شخصی به نام ویل کاپی وجود ندارد. درست است؟» سؤالی که با جواب بدون تعارف دریابندری روبهرو میشود.
او در اینباره میگوید:«شاید. دلیلش این است که طنز متعلق به فرهنگهای مختلف است؛ یعنی فرهنگ ایرانی طبعا طنز ایرانی میخواهد. طنز آمریکایی چیز دیگری است. گفتم؛ مطلبی که من قبلا ترجمه کردم به درد نمیخورد و بعد دوباره آن را ویرایش کردم که کتاب خیلی تغییر کرد. غالبا خوانندگان فکر میکنند که نویسنده هم شوخی است». هر چند امروز با جستوجو در اینترنت میتوان به این نتیجه رسید که کتاب ویل کاپی، نویسنده آمریکایی در دنیا واقعی وجود داشته است و کتاب او با نام اصلی «انحطاط و سقوط تقریبا همه» بهعنوان یک کتاب طنز آمریکایی چاپ شده بود، اما دخل و تصرف دریابندری در این کتاب و جای دادن نوشته خود در بخش آخر کتاب این اجازه را میدهد تا اقدام او را در قامت تلاش یک مترجم برای پنهان شدن در پشت نام نویسنده دیگر مثال زد. دریابندری در همان گفتوگو به این نکته اشاره میکند و میگوید:«یک قطعه در آخر آن وجود دارد که خودم نوشتهام و بهعنوان ویل کاپی آنجا گذاشتهام. آن کشیش ایتالیایی کیست؟...این را من بعدا اضافه کردم به آخر کتاب. گفتم این کار ویل کاپی است ولی در واقع کار خودم بود».
شاعری مکزیکی یا ایرانی؟
«ما مردمان خاورمیانهایم/ بعضیهایمان در جنگ کشته میشویم/ بعضی در زندان/ بعضیهایمان در جاده میمیریم/ بعضی در دریا/ حتی بلندترین کوهها هم انتقام تنهاییشان را از ما میگیرند/ چرا که شغلمان«مُردن» است.» بدون شک در سالهای اخیر و در موقعیتهای مختلف این شعر را در استوریهای اینستاگرام، نوشتههای توییتری، تلگرام و هر روزنهای که از طریق شبکههای اجتماعی رویت میشود، خواندهاید، شعری که با نام نشاط حمدان در ایران و بهعنوان اشعار ترجمه شده شناخته میشود، اما واقعیت این نیست. این اشعار نوشته حمیدرضا ابک، نویسنده و روزنامهنگار شناخته شده است که براساس گفته ابک، «یک بازی بینمک» بود و نشاط حمدان نیز هیچ وقت شعری نسروده است تا ابک در ایران دست به ترجمه آنها بزند. حمیدرضا ابک در سال1396 با انتشار یک پست اینستاگرامی از سایه نام نشاط حمدان خارج شد و دلیل این انتخاب را چنین گفت:«دو سه سال پیش... امضایم را پای متنهای کوچکی که با /هایی شبیه شعر میشدند نمیگذاشتم.یکی دو اسم و رسم فرضی ساخته بودم و میگفتم این اشعار را از آثار آنها ترجمه کردهام. معروفترینشان هم شخصیتی خیالی بود به نام نشاط حمدان. این بازی بینمک، ناخواسته تبدیل شد به اتفاقی جالب. جز یکی دو نفری که ماجرا را حدس زدند، بقیه در بهترین شرایط از خودم درباره نشاط میپرسیدند. فکر کنم گوگل هنوز اختراع نشده بود. جایی اما دیدم دو سهنفر اصرار غریبی دارند که مالک این متنها باشند. اسم نشاط را سرچ کرده بودند و فهمیده بودند یارو معروف نیست و یا علی از تو مدد. یکبار هم دیدم دو نفر در فیسبوک مختصر یقهای از هم دریدهاند. سر این قضیه برداشتم متنی نوشتم و آنجا اعلام کردم نشاط حمدان زاییده ذهن من است و دلیل این کارم فلان بود و بهمان تا موضوع جمع شود برود پی کارش؛ بماند که عدهای مسخره کردند و باور نکردند چون نشاط از من مشهورتر شده بود».
تمامی آنچه مردان در مورد زنان میدانند
محمد صالحعلاء با آن سبک و سیاق خاص خود در دسته مترجمانی قرار گرفته است که با طنازی دست به ترجمه خیالی زدهاند. کتاب 110صفحهای «تمام آنچه مردان در مورد زنان میدانند» نوشته یک نویسنده خیالی به نام «عبدال اسمیت» است و صالحعلاء نام خود را بهعنوان مترجم بر جلد این کتاب قرارداده است. تمام صفحات این کتاب که مورد اقبال عمومی قرار گرفت، سفید است و صالحعلاء در این رابطه توضیح داده بود:«من اصلا به این موضوع فکر نکردم. یکی از دغدغههای من در حوزه تجسمی آثار مفهومی بوده است. این کتاب هم مثل یک مجسمه است که بیشتر در حوزه زیباییشناسی و مفهومی مورد نظرم بود. در واقع نمیخواستم اثر مکتوب دانشی باشد و بیشتر مقصودم اثری شکلی و تجسمی بود». در واقع صالحعلاء برای انتشار این کتاب تلاش کرد تا با درج اسم خود بهعنوان مترجم، اثری خاص و ماندگار با تکیه بر نام یک نویسنده خیالی خلق کند؛ اتفاقی که دفعات انتشار کتاب مهر تأییدی بر اثربخش بودن تلاش او دارد.
تاریخ با طعم خیال
ذبیحالله منصوری یکی از مشهورترین مترجمانی که در دخل و تصرف متون ید طولایی داشت و بسیاری معتقدند که آثار ترجمه شده از جانب منصوری، حاصل پر و بال دادن خیال او به یک نوشتار کوتاه بود. به این ترتیب باید گفت که منصوری بنابر دلایل نامعلوم نام خود را بهعنوان نویسنده آثارش ثبت نمیکرد و ترجیح میداد که مترجم باقی بماند. شهرت منصوری به این کار چنان عیان بود که حسینقلی مستعان، مترجم رمان «بینوایان» ویکتور هوگو نیز در این رابطه گفته بود: «همه ما میدانیم که نیمی از آنچه ذبیحالله منصوری به اسم ترجمه مینوشت، نوشته خود او بود».
سه شنبه 8 تیر 1400
کد مطلب :
134438
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/5yoEx
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved