همراه با اتوبوسها از واقعیت تا انتزاع
نگاهی به دو نمایشگاه شبآباد و تجریدآباد نقاشیهای بیژن اخگر که در گالریهای امکان و آبانبار دایر است
مرتضی کاردر- روزنامه نگار
بیژن اخگر نقاش اتوبوسهاست و نزدیک دو دهه است که اتوبوسها را تصویر میکند؛ اتوبوسهایی که اغلب در گوشهای آرمیدهاند، پایانهای یا پارکینگی یا کنار جادهای. او نقاشی به نقاشی و نمایشگاه به نمایشگاه همراه اتوبوسها آمده است، از نماهای بزرگ و گسترده از اتوبوسها و پایانهها به جزئیات پیکره اتوبوسها رسیده است، بعد کمی فاصله گرفته و دورتر شده و نماهای کلیتر را تصویر کرده و بعدتر دوباره به جزئیات اتوبوسها پرداخته و کوشیده است در هر کدام زیباییشناسی ویژه خود را خلق کند.
بیژن اخگر از آغازگران گرایشی در نقاشی دو دهه اخیر است که به بازآفرینی متروکهها و مکانهای فراموششده میپردازند؛ نقاشانی مثل ایمان افسریان، جواد مدرسی و طاهر پورحیدری و دیگران که شمارشان در نقاشی سالهای اخیر رو به فزونی است. نقاشانی که بیشترشان در زمره نسل نو واقعگرایان قرار میگیرند و بهجز واقعگرایی، ویژگیهای مشترکی بر نقاشیهایشان حاکم است ازجمله استفاده از رنگهای سیر و گاه اغراقشده و تضادهای بسیار برای خلق فضاهای مکدر و... اما او برخلاف آنها نقاشی واقعگرا نیست. آنها کارهایشان به واقعگرایی عکسگونه پهلو میزند اما نوع تصویرپردازیهای بیژن اخگر خیلی وقتها شبیه نقاشان امپرسیونیستی است و گاهی وقتها به نوعی اکسپرسیونیسم و در نهایت در بعضی از نقاشیها به انتزاع نزدیک میشود.
زمینه نقاشیها در آثار بیژن اخگر همواره اهمیت بسیار داشته است، چه وقتهایی که صرفاً زمینه نقاشی بوده و جزئی از کلیت اثر را شکل داده است، چه وقتهایی که خود در مقام متن قرار گرفته و موضوعیت یافته است.
در نقاشیهای او همواره شاهد درهمتنیدگی و جابهجایی متن و زمینه و جزئیات و کلیت بودهایم. این روزها دو نمایشگاه همزمان از بیژن اخگر دایر شده است؛ اولی شبآباد نام دارد که در گالری آبانبار دایر است و دومی که تجریدآباد نام دارد در گالری امکان. نمایشگاه نخست باز هم حکایت اتوبوسهاست. او در شبآباد بار دیگر به اتوبوسها نزدیکتر شده و جزئیات و اجزای پیکره اتوبوسها دستمایه او برای خلق نقاشیها شدهاند، از دماغه و چراغ تا پردهها و بدنه داخلی مثل در که همواره آکنده از عکسهای گوناگون بوده است.
نمای نزدیک جزئیات اتوبوسها زیباییشناسی خود را یافتهاند؛ بهگونهای که گاهی بعضی از نقاشیها اگر خارج از نمایشگاه قرار بگیرند، معلوم نیست که نقاشی اجزای اتوبوسهایند.
اما نقاشیهای نمایشگاه تجریدآباد به انتزاع نزدیکتر است. نقاشیهایی که انگار طبیعت، خاستگاهشان بوده است و ربطی به نمایشگاههای سالهای اخیر بیژن اخگر ندارد. در عین حال بهنظر میرسد مهارت نقاشانه او در مقایسه با کارهای شبآباد در این نمایشگاه کمتر است و هنوز در این نقاشیها به کمال نرسیده است. آیا تجریدآباد قرار است آغازگر دورهای تازه در کارهای بیژن اخگر باشد و قرار است او پس از چند سال دوری، دوباره به نقاشیهای انتزاعی روی بیاورد؟
اتوبوس در مقام قهرمان
بیژن اخگر درباره نمایشگاه به همشهری میگوید: تجریدآباد گزیدهای از کارهای دهه70 من است. شروع نوعی سیر انتزاعی است که از سال1369 آغاز شد. میشود گفت نوعی انتزاع تغزلی است. البته نوعی گرایش اقلیمی در آنها دیده میشود که شاید در مقابل انتزاع باشد، اما کارهای انتزاعی من تا دهه80 ادامه داشتند و پیش رفتند.در کنار آنها من با نقش و نگارها و خالکوبیها کار میکردم که مسیر دیگری بود در نقاشی من و در نهایت از زمینههای بدن، خالکوبیها و خطها به خط نستعلیق رسیدم. این دو نیز به نوعی در تضاد با هم بودند؛ یعنی خط نستعلیق بهعنوان نوعی نماد فرهنگی رسمی در مقابل خالکوبی که نوعی نماد فرهنگ غیررسمی است و بینام و نشان. در کارکردن با خطوط هم به زمینههای بین خطوط رسیدم و بهنوعی به انتزاع نزدیک شدم. گرایشی که در سالهای اخیر در نقاشیهای من میبینید فیگور اتوبوسهای بنز قدیمی است که در حقیقت محصول خاطرههای سالهای دانشجویی من است؛ سالهایی که میان کرمانشاه و تهران در رفتوآمد بودم. سالهای پرتلاطم و پرجنبوجوشی که نسل ما از سر گذرانده. اتوبوسها و نورهای قرمزی که از آنها ساطع میشد و صدای موسیقی و پردهها و... که برای همه ما تداعیگر خاطرههای بسیاری است. اتوبوس به نوعی بهعنوان یک شخصیت، بهعنوان یک قهرمان در نقاشیهای من حاضر بوده است. خود اتوبوس بهعنوان یک شیء دلالتهای گوناگونی دارد. استعارهای است از بخشی از جامعه. روایت مردمی است که خودشان رسانه خودشان بودهاند.
اتوبوس خبرنگاران که افتاد تداعیها شروع شد
نمایشگاه نقاشیهای بیژن اخگر از اتوبوس با واژگونی اتوبوس خبرنگاران محیطزیست همزمان شده است. او درباره همزمانی این دو واقعه و تداعیها و معانی ضمنی این همزمانی میگوید: این ماجراها کم و بیش هست. دو سه سال قبل وقتی اتوبوسی در دانشگاه علوم و تحقیقات واژگون شد هم خیلیها نقاشی اتوبوسهای مرا گذاشته بودند. الان هم همینطور. من تا خبر اتوبوس خبرنگاران را شنیدهام بلافاصله انبوه دلالتها در ذهنم تداعی شد و نسبتی که نقاشیهای من از اتوبوسها و سردی و تیرگی فضای نقاشیها میتواند با چنین اتفاقی داشته باشد. اما این اتفاقها بهنظر میرسد تمامی نداشته باشد. متأسفانه هرچند وقت یکبار باید شاهد این اتفاقها باشیم. مسئله فراگیرتر از این حرفهاست.