• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 6 خرداد 1400
کد مطلب : 131731
+
-

دور از سینمای غمگین

دیدگاه
دور از سینمای غمگین

علیرضا محمودی-دبیر  گروه ادب و هنر

برگزاری سی‌وهشتمین بخش بین‌المللی جشنواره فیلم فجر، رویدادی از چرخه روند اداری است تا چرخه حیات فرهنگی. مقصر بی‌ارتباطی سینمای ایران به این رویداد نیمه‌خارجی، نیمه‌داخلی مدیران امروز سینمای کشور نیستند. سابقه این بی‌ارتباطی در شناسنامه سینمای بعد از انقلاب مندرج است. صنعت سینمای ایران، محدوده تولید و عرضه و مصرف فیلم ایرانی برای مخاطب ایرانی با سیاست‌ورزی مدیران ایرانی است. این تولید و عرضه و مصرف در چارچوب افق‌هایی جان دارد که دولت‌ها باز و بسته می‌‌کنند. جشنواره بین‌المللی در این روند‌ها و رفتارها چیزی نبوده و نیست جز یک رویداد اداری.
سینمای گلخانه‌ای ایران بعد از انقلاب با 2 امر و نهی جان گرفت. امر به سینمای دور از مظاهر نامتناسب با فرهنگ اسلامی و نهی به سینمای غیرایرانی. برای اولی حمایت از تولید سینماگران جوان و برای دومی هدایت بازار به سمت مصرف سینمای بومی آغاز شد. در آسیب‌هایی که مدیران انقلابی برای سینمای ایران فهرست می‌کردند، در صدر فهرست عواقب نمایش فیلم‌ فرنگی می‌درخشید. سینمای ممالک محروسه در میانه دهه50 از خنجر واردات بی‌رویه فیلم ساخت اتازونی و یورپ خونین و مالین بود. تولید فیلم در برابر واردات فیلم صرفه نداشت و فقط فیلم‌های ایرانی رنگی بزرگ در گیشه‌ها آتش‌بازی به راه می‌انداختند. تولیدات رده ب و ج و تولیدات خارج از رده دخل و خرج هم نمی‌کردند. با چنین سابقه‌ نزدیکی از حضور فیلم خارجی، سینمای ایران در گلخانه‌ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مدیران انقلابی جوانه زد؛ بدون رقابت با فیلم خارجی و بدون ارتباط با بازار منطقه و البته جهانی. این ویژگی سینمای ایران شد که به دور از سینمای غریبه ببالد. تسخیر ساختمان آلومینیوم و تعطیلی بازار فیلم خارجی و انحصار واردات فیلم فرنگی به دولت، نخستین گام باغبان‌های دهه شصتی سینمای ایران بود تا سینمای تازه‌ای بپروانند.
نظریه‌پردازان جدید سینمای اداری - کارمندی که اهرم‌هایی چون وام و درجه‌بندی و ممیزی داشتند، دنبال پشتوانه خارجی تئوری‌های خود می‌گشتتند. هدف این بود که برای سیاست‌های بی‌مثال، مثال جهانی بیابند و برای مردمی که از تماشای فیلم خارجی نهی شده‌اند، فیلم مناسب دست و پا کنند. مدیران سینمایی، سفرای فرهنگی و آدم‌های مطمئن راهی جشنواره‌ها و بازارهای فیلم شدند تا با تعاریف تازه ممیزی، خوراک فرهنگی بیابند. آنها دنبال خوراکی بودند تا بخش بین‌الملل جشنواره فجر و اکران محدود دولتی فیلم خارجی را با آن پر کنند.
این جمله که در هیچ‌جای دنیا برای ما فیلم نمی‌سازند، نخستین‌بار از دهان همین سفیران شنیده شد. همه می‌دانستند که فیلم خارجی را برای رضایت ممیزان داخلی نمی‌سازند. اما جوینده، یابنده است. حاصل این جوریدن‌ها، فیلم‌های محجور و فیلمسازان ناشناسی شد که مهم‌ترین ویژگی فیلم‌هایشان سالم ماندن داستانشان بعد از مرحله ممیزی بود. سرگل همه این جست‌وجو‌ها را می‌شد در 10 روز جشنواره و در سالن‌های سینما عصرجدید و فرهنگ در قواره محصولات مس فیلم ساخته شادروانان آندره و سرگئی به شکل محدود به نمایش گذاشت.
بخش بین‌الملل فیلم فجر که در کارنامه‌اش جایزه به جک نیکلسن و ژان لوک گدار دارد و در سیاهه مهمان‌هایش میزبانی از رزی و گاوراس و تار و آنجلوپولوس، هیچ‌وقت در معادلات سینمای ایران از چرخ پنجم گاری و کوبیده اضافی فراتر نرفته. سیاست سینمای ایران دور از سینمای جهان بوده و هست. این سیاست در توفان دیجیتال و باز شدن درها به کمک دانلود و زیرنویس هم همچنان در دستور کار مدیران سینمایی است.  با چنین سابقه‌ای، ادعای مدیر جشنواره امسال که سخن از حضور جشنواره بین‌الملل در اکوسیستم سینمای ایران می‌زند، تنها تعارفی است برای روزگاری که یادآوری تعریف‌ها چندان مناسب نیست.
از این تعریف‌ها گذشته اکوسیستم سینمای ایران چیست؟ مدیران سینماها که برای جور کردن رقم قبض پول برق آب سرد کن و قهوه‌جوش و رد کردن لیست بیمه سالن‌هایی که رهگذران گرما خورده به بهانه نشستن در جای خنک و نوشیدن جرعه خنک‌تر وارد آنها نمی‌شوند، التماس دعای اجازه پخش مسابقات فوتبال ملی و سریال‌های فرا ملی و مناظرات فراجناحی را دارند و تهیه‌کنندگان و مالکان صدها فیلم اجتماعی و کمدی و تاریخی و انتقادی حاضرند فایل فیلم‌شان در هاردها به یادها بپیوندد و اثرشان کشته پشته آنلاین و پهن و پلای پلتفرم باشد و راهی اکران سینماها نشود. با چنین اکوسیستمی این جشنواره را با چه چرم و چرخی به تن سینمای امروز ایران و با چه سیم و سربی به تنه فرهنگ امروز ایرانی می‌توان نشاند و چسباند.

این خبر را به اشتراک بگذارید