• دو شنبه 5 آذر 1403
  • الإثْنَيْن 23 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 25
یکشنبه 2 خرداد 1400
کد مطلب : 131326
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/PNEBy
+
-

دیدار با سیدفرید قاسمی، به بهانه انتشار کتاب جدیدش

شهرنشینان به کلیدواژه دلخوش‌اند

شهرنشینان به کلیدواژه دلخوش‌اند

فرشاد شیرزادی‌- روزنامه‌نگار

سید فرید قاسمی به‌عبارت سرراست، حافظه گویای مطبوعات ایران است. سال‌ها پژوهش و فعالیت او در حوزه مطبوعات، کتاب‌های گوناگونی را به قلم او حاصل آورده که آخرین کتاب با عنوان «شناسنامه 1600روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی» نگاهی کوتاه، فشرده و اجتماعی به‌عنوان و نوع فعالیت 1600روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی دارد که در قید حیات نیستند. این کتاب به‌طور مثال فعالیت‌های کسانی چون منوچهر آتشی و احمد شاملو را تا احمد بورقانی در برمی‌گیرد. البته چنان نام‌های متنوع و مختلفی در کتاب وجود دارد که به کمک اهل‌فن می‌آید و خواندنش مانند یک دایره‌المعارف، از هر جا که آن را باز کنیم، حلاوت خاصی دارد. گفت‌وگوی ما را با او که این کتاب را به تازگی از سوی انتشارات کمیسیون ملی یونسکو‌ ایران به چاپ رسانده، بخوانید.

برای به انجام رساندن این پژوهش با چه مشکلاتی روبه‌رو بوده‌اید؟
تحقیق تاریخی و به‌ویژه کندوکاوهایی که پیش‌زمینه ندارد، یعنی منبعی در آن زمینه قبلا نبوده، به‌ویژه در کشور ما که از کمبود و فقدان مدارک لازم و کافی رنج می‌بریم، با مشکلات متعدد روبه‌رو می‌شود. این کتاب هم مانند همه کارها بی‌مشکل نبود. محل تولد که در ایران مرسوم است و به‌عنوان زادگاه تلقی می‌کنند، یکی از مشکلات عمده در راه این پژوهش به‌شمار می‌رفت. سایر اطلاعات و ورود و خروج هر فرد، در این جهان هستی که از لحظه ورود آن روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعات اطلاعات خاصی می‌خواهد، استخراج‌شان با مشکلات متعدد مواجه بود.
می‌توانید دقیق‌تر از مشکلات پیش‌روی‌تان بگویید؟
مثلاً یک نشریه در عمر 10ساله خود، 15سردبیر داشت. شما برای اینکه سال‌های سردبیری هر یک را مشخص کنید، ناچارید دوره 10ساله نشریه را ببینید و در بیشتر سال‌ها در شناسنامه و هیچ‌جای نشریه نام سردبیر قید نشده یا در شناسنامه نشریه‌ای دیگر نوشته شده: مدیر: چشم گریان! سردبیر: دل بریان!
حالا باید گشت و دید که این چشم‌گریان و دل بریان چه کسانی بوده‌اند! یا فردی لقبش را در شناسنامه نشریه‌ای که انتشار یافته، معتمدالاسلام رشتی آورده. باید گشت و پیدا کرد و نام اصلی او را یافت، چون طبیعتا این لقب و اسم شهر طرف است. باید یافت که این شخص به فرض محمدحسین هدایت مستوفی گیلانی است و ده‌ها نکته دیگر که شاید بازگویی‌اش حوصله مخاطبان شما را سر‌ ببرد.
مجموع درگذشتگان مطبوعات ما تا امروز چند نفرند؟
مجموع درگذشتگان در رده مدیر مسئول و سردبیر بیش از 20هزار نفرند. اگر حدود 30هزار روزنامه‌نگار درگذشته را به این آمار اضافه کنیم، به بیش از 50هزار نفر می‌رسد. این آمار را براساس برگه‌هایی که خودم فراهم آورده‌ام و به مرور زمان هم به شمارشان افزوده می‌شود، خدمتتان عرض می‌کنم. این آمار طبعا متغیر است و در جست‌وجوهایم مدام به این تعداد افزوده می‌شود.
این پژوهش چقدر به‌کار روزنامه‌نگاران و مخاطبان مطبوعات می‌آید؟
این پژوهش از پایه‌های هویت روزنامه‌نگاری ایرانی است. نه‌تنها برای روزنامه‌نگاران بلکه برای پژوهشگران و به‌ویژه معاصرپژوهان به‌کار می‌آید و همه می‌توانند از آن استفاده کنند.
از 10سال پیش تا امروز که کتاب چاپ نشد، بنا به چه دلایل روشنی به محاق فراموشی رفت؟
اصل این کتاب سال1379 حروفچینی شد. تا سال1384 که مشغول نشریه «کتاب هفته» بودم و پس از آن هم ابزارهای جدید آمد، مدتی احساسم این بود که نشر این کتاب ضرورتی ندارد. بعد به قدری اشتباهات و غلط‌های فضای مجازی را می‌دیدم که سرریز می‌شود به مطبوعات و روزنامه‌ها و مجله‌ها، تصمیم گرفتم این کار را منتشر کنم. اما اصل کار، یعنی شناسنامه همین 1600روززنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی حدود 8جلد می‌شد. برای بعضی افراد بین 2تا 50صفحه مطلب نوشته بودم. حالا برای برخی چهره‌ها که سردبیری یک نشریه را بر عهده داشته‌اند، 2صفحه درباره‌شان نوشته بودم و یکی سردبیر 20نشریه را عهده‌دار بوده و این شخص متنش به 50صفحه می‌رسید. دیدم با این اوضاع نشر و وضع کاغذ و چاپ و اینکه ناشران بیشتر زیر بار کارهای حجیم نمی‌روند، تصمیم گرفتم کار را چکیده‌نویسی کنم. در این چکیده‌نویسی همان‌طور که در مقدمه نوشته‌ام، بر این باور بودم که شهرنشینان جهان امروز بیش از اینکه در پی جمله باشند، پی‌جوی کلمه‌اند و به کلیدواژه دلخوش‌اند. من هم بنابر اقتضای زمانه، شناسنامه 1600روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی را در 700صفحه وزیری آماده چاپ کردم.
با چه معیاری این 1600درگذشته را انتخاب کردید؟
در این شناسنامه‌ها، سرگذشت 1600نفری را که آورده‌ام، به این تک‌جلد ختم نمی‌شود. یعنی تک‌مجلد نیست. گاهی افرادی مانند عبدالله بوتیمار؛ بازیگر، جهانبخت توفیق؛ کشتی‌گیر، عباس نعلبندیان؛ تئاترورز، سال‌هایی از عمرشان را روززنامه‌فروش بودند. من مردد بودم که به این افراد در جای دیگر به‌طور تلویحی اشاره کنم یا نه. چون این 3نفر که به‌طور مثال نام بردم در حوزه سینما، ورزش و هنرهای نمایشی استاد شاخص‌ به‌حساب می‌آمدند و حالا سال‌هایی هم روزنامه‌فروشی کرده‌اند. از آوردن برخی نام‌ها تردید داشتم. افرادی هم خودبه‌خود به مجلد بعدی رسیدند. چند نفر از کسانی که در جلد بعدی می‌آیند برای شما نام می‌برم. برای جلد بعدی پرویز یاحقی و منوچهر سخایی را به‌عنوان خبرنگار خواهید دید یا علی حاتمی، سعدی سینمای ایران که در چاپخانه پدرش حروفچین و چاپکار شماری از نشریات ایران بوده یا سردار قاسم سلیمانی که مدیر نشریه بوده یا استاد محمدرضا شجریان که ناظر یا سردبیر نشریه بوده‌است. همه اینها گاه تکه‌تکه و قطعه قطعه منتشر می‌شود. آن هم با ناشران مختلف و با عناوین مختلف. گاهی می‌بینید، کتاب‌های تحلیلی من منتشر می‌شود و گاهی فهرست روزنامه‌ها و مجله‌ها و مطبوعات انتشار می‌یابد. گاهی تاریخ مطبوعات، شناسنامه مطبوعات و روززنامه‌نگاران منتشر می‌شود... این‌ها همه قطعاتی از یک کار بزرگ بوده که انجام داده‌ام و دوست داشته‌ام همه‌اش منسجم در یک کار واحد به چاپ برسد. حالا آن کار واحد را شما اسمش را دایره‌المعارف، دانشنامه یا هر چیز دیگر می‌گذارید، نامش مهم نیست بلکه وصفش اهمیت دارد. این است که نیت داشتم همه این‌ها تحت‌عنوان کار واحدی منتشر شود اما زمینه و زمانه‌ای نبود برای این کار و حالا براساس اقتضای زمانه و اینکه ناشری پیدا شود و از من کاری بخواهد، بخشی از این کارها را تهیه می‌کنم و تحت‌عنوان یک موضوع به چاپ می‌رسانم اما ایده‌آل و آرمانم این بود که جملگی منسجم و واحد در یک مجموعه به‌دست مخاطب برسد و آن مجموعه کتاب مرجع و دست‌نامه روزنامه‌نگاران و کارگزاران مطبوعاتی ایران باشد.
کتاب بعدی و جلد بعدی کی و چگونه منتشر می‌شود؟ چقدر از کار را انجام داده‌اید و شامل چند کارگزار و روزنامه‌نگار می‌شود؟
جهان مطبوعات ایرانی فراگیر است. آنچه در همین کتاب هم منتشر شده چکیده زندگی‌نامه‌هایی است از 1600روزنامه‌نگار، کارگزار مطبوعاتی، مؤسس، حامی، ناشر، مدیر (مسئول، اجرایی، داخلی و...) سردبیر، ویراستار، دبیر تحریریه، سرویس، گروه و پژوهشگر، نشریه‌پژوه، حروفچین، مصحح، نمونه‌خوان، طراح، صفحه‌آرا، نقاش، کاریکاتوریست، حروف‌آفرین، عکاس، ناشر چاپ، لیتوگراف، چاپکار، صحاف، پخشگر، موزع، روزنامه‌فروش و... تا مدیرهای سازمان‌های ناظر و مرتبط، حتی سانسورچی‌ها و به‌طور کلی افرادی که به هر شکل فراتر از جهان روزنامه‌نگاری با پهنه مطبوعات ایران در ارتباط بوده‌اند یک جورچین یا به قول شما پازلی از این اوضاع مطبوعاتی را روشن می‌کنند و باید در کتاب حضور داشته باشند اما همه‌‌چیز بستگی به ناشر دارد. یک موقع ناشر به من می‌گوید برای جلد بعدی 2هزار روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی می‌خواهم و من هم همان قدر آماده می‌کنم. در واقع همه‌‌چیز بستگی به ناشر دارد و اینکه تا چه حدی بتواند کار را منتشر کند. آن هم بر همین اساس و با چکیده نویسی. دیده‌اید که در این کار فعل زدایی کرده‌ام و همه این کار کلمه به کلمه‌اش قابل حذف نیست. یعنی همه کلمه‌هایی که در هر مدخل آورده‌ام، حذف نمی‌شود و آنچه قابل حذف بوده خودم حذف و فعل‌زدایی کرده‌ام. در واقع سعی‌ام بر این بوده که در کتاب، سراسر، اطلاعات مفید درج شود. به همین شیوه اگر ناشر پای کار باشد، کار را به هر میزان که بخواهد به‌دست او می‌رسانم. حقیقتش را بخواهید کارهای پژوهشی‌ام را انجام داده‌ام، فقط نشرش مانده و کار جدیدی نیست. سال‌هاست که من فقط به تنظیم و پاک‌نویس و چکیده‌نویسی و مرتب کردن کارهایم مشغولم. ناشر هر آنچه بخواهد آمادگی دارم که در اختیارشان بگذارم.

این خبر را به اشتراک بگذارید