• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 2 خرداد 1400
کد مطلب : 131315
+
-

تصمیم جمعی برای بایکوت خشونت

یادداشت
تصمیم جمعی برای بایکوت خشونت

سعید ارکان‌زاده یزدی- روزنامه‌نگار

هر روز جزئیات وحشتناکی از قتلی که هفته گذشته رخ داد و جامعه ایران را در بهت فرو برد منتشر می‌شود. گویی در فضای رسانه‌ای ایران رقابتی شکل گرفته برای اینکه هولناک‌ترین جزئیات حادثه را مستقیم و بی‌پروا توی صورت مخاطبان بزند و او را سکندری‌خوران در گوشه‌ای رها کند. اینکه جسد چطور و با چه وسیله‌ای مثله شد، اینکه جسد چگونه تا سطل زباله حمل شد و اینکه کدام‌یک از اعضای بدن مقتول همچنان مفقود است، چنان با صراحت حکایت می‌شود انگار که روزنامه‌نگار در حال روایت یک رویداد روزمره و معمولی است. وقتی هم به روزنامه‌نگاران اعتراض می‌شود که این‌همه جزئیات برای گزارش یک حادثه فجیع لازم نیست و مخاطبان و مخصوصاً افراد آسیب‌پذیر و کودکان را می‌آزارد، می‌گویند همه اینها در فضای مجازی بازگو خواهد شد و «اگر ما نگوییم، بقیه خواهند گفت». سنت دیرینه خبرخوردن و خبرزدن در روزنامه‌نگاری حوادث که دهه‌هاست جریان دارد برای توجیه حرفه‌ای پوشش این حادثه به کمک این روزنامه‌نگاران می‌آید و وضع را بدتر می‌کند. رسانه‌های رسمی و معتبر ایران چنان ضعیف نگه داشته شده‌اند که عملاً عرصه را به فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی باخته‌اند. در رسانه‌های اجتماعی نیز همه‌نوع حرف و سخن و تحلیل آبکی و بی‌ربط و فیلم و عکس بی‌ملاحظه و آسیب‌رسان منتشر می‌شود. شمار چشمگیری از کاربران رسانه‌های اجتماعی به‌عشق لایک و بازنشر محتواهایی که در حساب‌های کاربری‌شان می‌گذارند و به‌هوای دیده‌شدن، حاضرند خشن‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین تصاویر و متن‌ها را منتشر کنند. آنها تصور می‌کنند که هویت‌شان از همین لایک‌ها می‌آید و بنابراین بر آنها حرجی نیست که از این لایک‌ها به‌نفع اخلاق حضور و فعالیت در رسانه‌ها نگذرند. اما اتفاق متعجب‌کننده این است که گویی بخشی از روزنامه‌نگاران هم از فضای حاکم بر رسانه‌های اجتماعی متأثر شده‌اند و حالا که می‌بینند انعکاس کارشان در رسانه‌هایشان رنگ و جلایی ندارد، به حساب‌های کاربری شخصی خود متوسل می‌شوند تا کارشان بیشتر دیده شود. اما تجربه نشان داده است که در این بین، اخلاق حرفه‌ای هم فراموش می‌شود. در این چند روز که خبر قتل منتشر شده، چه بسیار روزنامه‌نگارانی که در حساب‌های کاربری خود انواع تحلیل‌های غیرضروری و شایعات و حتی شوخی با واقعه‌ای چنین دلخراش را منتشر کرده‌اند. جای تعجب است که در بیشتر موارد، حتی حوزه خبری آنها حوادث هم نبوده است. از سوی دیگر، شاهد هستیم که رقابت رسانه‌ای برای یافتن جزئیات ماجرا و تولید گزارش‌های توصیفی و میدانی  به راه افتاده و رسانه‌ها تلاش می‌کنند مخاطبی را ارضا کنند که به جزئیات و حاشیه‌ها و شایعه‌هایی معتاد شده است که در رسانه‌های اجتماعی می‌بیند.
ماجرای قتل اخیر می‌تواند درس عبرت و نقطه شروعی حرفه‌ای برای روزنامه‌نگاران باشد تا تصمیم بگیرند خشونت عریان و بی‌ضابطه و بی‌ملاحظه را کنار بگذارند. روزنامه‌نگاران حوادث می‌توانند کنار هم بنشینند و دوباره شیوه پوشش قتل را در رسانه‌های رسمی و رسانه‌های اجتماعی بازبینی کنند. آنها می‌توانند به اصولی حرفه‌ای برای پوشش قتل و حادثه‌های فجیع برسند و با صدور بیانیه یا میثاقی روشن و قابل استناد، بین خود و همکاران‌شان در سایر حوزه‌های خبری قول‌وقرار بگذارند که از این اصول پیروی کنند تا رسانه‌هایشان و حساب‌های کاربری‌شان به عرصه نمایش خشونت عریان و دنباله‌روی صرف از هوس‌ها و تمایلات مخاطبان رسانه‌های رسمی و کاربران رسانه‌های اجتماعی تبدیل نشود. آنها می‌توانند تصمیمی جمعی بگیرند که در حوادث مشابه آینده، گزارش خشونت را تا حد معین بی‌خطر و در عین حال آگاهی‌بخشی پیش ببرند و از خشونت بیشتر از آن حدپرهیز کنند و به همین ترتیب، همکارانی هم که آن قول‌وقرار جمعی حرفه‌ای را زیر پا می‌گذارند بایکوت شوند و صنف روزنامه‌نگاران افراد خاطی را با شماتت‌های حرفه‌ای خود تنبیه کند. از سوی دیگر، مدیران رسانه‌ها نیز توجیه شوند که اگر رسانه‌شان معیارهای حرفه‌ای را رعایت کرد اما مخاطب زیاده‌خواه از آن رویگردان شد، نگران نشوند و از این خرسند باشند که رسانه‌شان به ارضای هر میلی که مخاطب از آنها انتظار دارد تمکین نمی‌کند و در عوض، خیر همگانی جامعه را مدنظر قرار می‌دهد؛ یعنی همان کاری که هر جامعه سالمی از رسانه‌های خود انتظار دارد. به این ترتیب، شاید تکلیف پوشش حادثه‌های فجیع در رسانه‌های رسمی براساس یک رویه مشخص تاحدی روشن شود و ما کمتر شاهد اخبار و محتواهای رسانه‌ای ویرانگری باشیم که این روزها جلوی چشم‌مان رژه می‌رود و روان‌مان را می‌خراشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید