جامعه، ظرفیت اندوه جدید را ندارد
چرا برنامهماه عسل و برنامههای شبیه آن جذابیتشان را بین مخاطبان از دست دادند؟
اردشیر گراوند ـ پژوهشگر مسائل اجتماعی
سوای مسائل حاشیهای مربوط به اسپانسر برنامه ماه عسل، یکی از عوامل اثرگذار در تعطیلی این برنامه، ریزش مخاطبان بود. از همان زمان شروع این برنامه، از آنجا که بر پایه یاریگری از مردم همراه با شفقت و رقت قرار داشت، قابل پیشبینی بود که ادامهدار نخواهد بود. برای درک بهتر موضوع، تصور کنید که من 4بار با گریه و زاری برای کمکگرفتن به شما رجوع میکنم، اگر برای مرتبه پنجم با همان حالت به شما مراجعه کنم، شما دیگر حاضر به کمک و یاری به من از سر رغبت و حالتی خوشایند نخواهید بود. درواقع، پایه تقاضایی که بر شادمانی باشد، ادامه پیدا خواهد کرد، اما تقاضایی که همراه با رقت و افسردگی باشد، حتماً با ریزش مخاطب و تعطیلی مواجه خواهد شد.
باید به ظرفیت مردم توجه داشت. اگر تهیهکننده و مجری برنامه، روال ماه عسل را تغییر میدادند و برنامه برپایه جلب یاریگری مثبت و پیشبرنده ادامه پیدا میکرد، جذابیت خود را بین مخاطبانش حفظ میکرد. اما در شرایطی که همگان مجری برنامه را استاد گریه لقب داده بودند، ادامه حیات برنامه ممکن نبود. زمانی یک جامعه اینقدر شادمانی دارد و مردمش شاد و آرام هستند که اساساً گریه برایش لازم است و حتی راهحلی برای مقابله با استرس و کاستن از اندوه است. اما زمانی هم است که جامعه خودش آنقدر شرایط استرسزا و گریه و اندوه دارد که ظرفیتی برای گریه جدید ندارد. مردم جامعه ما در وضعیتی قرار دارند که بهدلیل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، ظرفیت گریه جدید را ندارند! از منظری دیگر میتوان گفت جامعه ایران ظرفیت برنامههایی نظیر ماه عسل را در سالهای76 تا 83 و حتی تا سال 90داشت. آنزمان وضع اقتصادی کشور بهتر بود و مردم راحتتر زندگی میکردند، اما در شرایط کنونی، بیشتر مردم در زندگی شخصی خود بهاندازه کافی گرفتاری و اندوه دارند و ظرفیت اندوه جدید را ندارند.
بهطورکلی باید گفت که گرچه چندین سال این برنامه پخش شد، اما فضای اجتماعی بیشتر از آن تاب چنین برنامهای را نمیآورد. امروز متأسفانه شاهد هستیم که شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و رسانهها، چه رسانههای داخلی و چه خارجی، پر از اخبار، برنامهها و پیامهای منفی و ناامیدکننده هستند. این موضوع افسردگی را در جامعه تشدید خواهد کرد. همچنین باید متذکر شد که ادامه برنامههایی با همان مدل و سوژههای برنامه ماه عسل نیز دیگر جواب نخواهند داد و نخواهند توانست نظر مخاطبان را برای مدتی طولانی جلب کنند. یک نظام اجتماعی-اقتصادی کلان باید آنقدر فربه و سالم باشد که حداقل 90درصد مردم در آن آرام باشند، از 10درصد باقیمانده 5درصد ثرونمند و دارا باشند و فقط 5درصد گرفتار باشند و در شرایط فقر بهسر ببرند تا بتوان برای حمایت از این 5درصد، از مردم و نظام اجتماعی کمک خواست و کمک آنها را به شکل واقعی جلب کرد. اما امروز براساس آمار و ارقام بیشتر از 70درصد مردم در شرایط اندوه و افسردگی هستند و از مشکلات اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند. در چنین وضعیتی، صداوسیما و هیچ رسانه دیگری نمیتواند در قالب برنامههای رقتبار نظر مردم را جلب کند. حتی باید هشدار داد که در این شرایط، اجرای چنین برنامههایی اثر معکوس خواهد داشت.
نکته قابلتوجه دیگر که نگرانکننده است، اینکه یکی از دلایل استقبال از چنین برنامههایی ممکن است آن باشد که مردم از سر افسردگی و همذاتپنداری به سمت این برنامهها بروند و ترجیح دهند که همراه با برنامه گریه کنند! باید هشدار داد که نتیجه این حالت نیز بسیار خطرناک است و به شیوع افسردگی در جامعه میانجامد. اما اگر چنین برنامههایی در قالب طنز و با حالت شادمانانه اجرا شوند، بدون تردید مخاطبان بسیاری را جذب خواهند کرد. این وضعیت در مورد تشکلهای خیریه نیز همینطور است. چنانچه یک تشکل خیریه در شرایط کنونی فقط با عیانساختن بدبختی عدهای و براساس برانگیختن احساس اندوه مردم بهدنبال جلب حمایت و یاری آنها باشد، نهتنها موفقیتی بهدست نخواهد آورد، بلکه این اقدامات آنها نگرانکننده خواهد بود و با فشار بر ظرفیت مردم، نتیجه معکوس خواهد داشت. چنین برنامههایی باید با اصلاح رویه و ساختار، بهدنبال جلب نظر و حمایت مشتاقانه مردم باشند. ادامه چنین مدلهایی در نظام برنامهریزی کشور، بسیار نادرست و حتی تولیدکننده و تشدیدکننده فقر و اندوه است و اتفاقاً به چرخه فقر مجدد منتهی میشوند.
اگر بهدنبال جلب نظر مردم و اقبال عمومی به چنین برنامههایی هستیم، باید مسئولان بالادستی، شرایط زندگی واقعی را برای مردم فراهم کنند. درواقع، بیش از اینکه مردم نسبت به یکدیگر مسئول باشند، دولت و حکومت است که دربرابر مردم مسئول هستند. چنانچه شهروندی دچار مشکل است، نظام اقتصادی و اجتماعی کلان و حکومت و دولت است که موظف به حمایت از او هستند و باید زندگی مردم را مدیریت کنند. اینکه بیتوجه به این ساختار، فقط از مردم بخواهیم که کمک کنند، آنهم با رویه اشتباهی که جز تشدید افسردگی در جامعه، نتیجه دیگری نخواهد داشت، راه به جایی نمیبرد. صداوسیما اگر واقعاً بهدنبال جلب نظر مردم است، باید در درجه نخست، با صداقت و شفافیت و بهدور از سیاسیبازی، با گزارههای مثبتگرایانه بهدنبال برنامهسازی برود. در شرایط کنونی، جامعه بههیچوجه ظرفیت استرس و اندوه مجدد را ندارد. شرایط بهگونهای است که بیشتر خانوادهها، چه برخوردار و چه فقیر، دچار گرفتاری ذهنی و فکری هستند و در این شرایط حتی یک پست توییتری یا اینستاگرامی منفی، اثر وحشتناکی بر جامعه خواهد گذاشت. جامعه ایران در شرایط کنونی به تزریق شادی و اقدامات مثبتگرایانه نیاز دارد.