مدیر بیمارستان روانپزشکی صدر از نحوه ارتباط اصولی با جانبازان اعصاب و روان میگوید
آداب همنشینی با قهرمانان
نگار حسینخانی | خبرنگار:
منطقه 3
شاید در ابتدا به بهانه روز جانباز و هفته دفاعمقدس بود که سری به بیمارستان روانپزشکی «صدر»، جایی در منطقه اختیاریه زدم. میخواستم به عیادت جانبازان بروم و کمی با آنها گپ بزنم و درباره حال و روزشان در بیمارستان و بیرون آن بپرسم. خلاف گزارشهای معمول، فقط به دردهایی که به چشم میآیند، نپرداختم. درد را در جای دیگر جستوجو کردم. برای آنان که با خدا معامله کردهاند، بیمی نیست از جان دادن در راه حق، که اگر حوصله شنیدن آن را ندارید، بهتر است گزارش را نخوانید. اما اگر دلتان برای سلوکی کوتاه پر میزند، همراه شوید که در این گفتوگو با دکتر علیاکبر میرابی، به آداب فهم جانبازان و ورود به حیطه کمک به آنها پرداختهایم؛ آداب کمک به قهرمان.
«بیمارستان روانپزشکی صدر، آسایشگاه نیست.» این را برای آن دسته افرادی میگوید که گمان میکنند این بیمارستان خانهای برای جانبازان اعصاب و روان است. علیاکبر میرابی، روانشناس بالینی و فردی و مدیر داخلی بیمارستان روانپزشکی صدر میگوید: «بیماران برای مدت طولانی در این مکان نمیمانند و اقامتشان در اینجا 16 تا 20 روزه است. تنها هر گاه مشکل افسردگی جانبازان عود کند یا مشکلاتی از این دست برایشان اتفاق بیفتد به بیمارستان میآیند.»
بیمارستان با احتساب تختهای اورژانس 44 تخت دارد و خدمات تخصصی روانپزشکی و... ارائه میدهد. پیداست بهترین متخصصان را جمع کرده و این امکان برای محله نیز فراهم شده که از بخشهای داخلی، قلب، اورژانس، روانشناسی و... بهره ببرند. استفاده محلیها از این امکانات پزشکی میتواند برای بیمارستان درآمدزایی کند و منجر به ایجاد امکانات درمانی بهتری برای جانبازان شود.
درمان اجتماع محور به جای ایزوله کردن
اما پس از این دوره درمانی کوتاه، جانبازان به کجا منتقل میشوند؟ میرابی میگوید به خانه و توضیح میدهد: «درمان ما در این مجموعه اجتماعمحور است. معتقدیم بیمار برای به دست آوردن سلامتی باید در جامعه درمان شود. ایزوله کردن بیمار بزرگترین ستم در حق اوست، چون نه تنها مهارتهای فردی او را تضعیف میکند که اعتماد به نفس و جرئت او را نیز از بین خواهد برد. در مدت کوتاهی که آنها در بیمارستان ما هستند، در کنار درمانهای معمول، تیم روانشناسان ما نیز مشکلات اجتماعی این بیماران را بررسی و در حل مشکل به آنها کمک میکنند.» با توجه به اینکه میانگین درصد جانبازی، معمولاً 5 تا 70 درصد است؛ گاهی افراد فقط جانباز اعصاب و روان هستند و گاهی علاوه بر جانبازیهای دیگر، جانباز اعصاب و روان نیز محسوب میشوند. میرابی میگوید: «هر جانبازی با هردرصدی، مشکلات روحی نیز دارد. حتی برخورد یک ترکش به بدن فرد، بار روانی منفی به دنبال خواهد داشت. نقص عضو، هر فردی را دچار درگیریهای روحی و روانی میکند.»
میرابی توصیه میکند که خانوادهها باید برای این افراد دستمشغولی ایجاد کنند تا دلمشغولیهایشان از بین برود: «مانند هر انسان دیگری این افراد نیز در تنهایی «بارش افکار» دارند و منفیگرا میشوند. هر چقدر هم فرد مثبتگرایی باشید و فکرکردن را از نقطه شیرین خاطراتتان آغاز کنید، باز هم به منفیگرایی سوق پیدا میکنید. این بارش افکار، همه انرژی و توان فرد را از بین میبرد. از یاد نبریم، طردشدن و تنهایی، آنها را افسرده میکند. به همین سبب بهترین درمان، درمان «اجتماع محور» است. باید اوقات فراغت این افراد را پر کنیم تا با بارش افکار پر نشود.»
روانشناسان بر این باورند با استفاده از شیوههای کاردرمانی میتوان اوقات فراغت جانبازان را پر کرد. این روش موجب میشود توجه فرد از درون به بیرون منتقل شود. میرابی در اینباره میگوید: «در محیط کاردرمانی فرد تمایل به انزوا و گوشهگیری دارد، اما باید او را مشغول کرد. باید سیستم فردی جانبازان را تقویت کنیم و بهعنوان مردان ارزشی به آنها توجه کنیم. عزت نفس این افراد، به دلیل مشکلات رفتاریشان پایین آمده است. میدانند رفتار خوبی با اطرافیان خود نداشتهاند که انتظار داشته باشند اطرافیان رفتار مناسبی از خود نشان دهند. باید مهارتهای فردی این جانبازان را تقویت کنیم.»
چطور میتوان به یک قهرمان کمک کرد؟ میرابی معتقد است: «کافی است دو گوشمان را در اختیار آنها قرار دهیم. زمانی که افراد درباره مشکلاتشان صحبت میکنند، تخلیه خواهند شد. مشکل همچنان بر قوت خود باقی خواهد بود اما حس سبکی در فرد موجب میشود گمان کند یک سوم مشکلاتش حل شده است.» او بر این باور است این قبیل جانبازان، دچار بیهویتی خاصی شدهاند به گونهای که هم هویت دارند و هم ندارند: «مهربانند، ازخودگذشته و بسیار عاطفیاند، اما در وضعی استثنایی قرار گرفتهاند که نمیگذارد این بخشهای وجودیشان چندان دیده شود. همه ما باید این تذکر را به خودمان بدهیم که اگر امروز اینجاییم، مدیون این افرادیم.
باید افتخار کنیم که مستعمره نشدهایم و امروز میتوانیم نام فرزندانمان را خودمان انتخاب کنیم. چه کسی نگذاشت؟ همینها که امروز تاب حرفهایشان را نداریم و نمیتوانیم مقابلشان صبور باشیم.» به واقع چطور میتوان به یک قهرمان کمک کرد؟ پول؟ شهرت؟ مقام؟ جانبازان هم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، اما دغدغهشان هنوز اقتصادی نشده است. میرابی میگوید: «اگر گاهی چیزی طلب میکنند برای خودشان نیست، برای فرزندانشان است. اینها اگر مرد شکم بودند، جانشان را وسط نمیگذاشتند. امروز درد آنها چیز دیگری است. نسل امروز درک درستی از عملکرد دیروز پدرانشان ندارد. جانبازان به شدت نیازمند حفظ کرامت انسانی هستند.»
سلفی بچه معروفها و هویت تاریخی
به این بیمارستان خیلیها سر زدهاند؛ از هنرمندان و ورزشکاران تا مقامات و سیاسیون و مردم عادی. اما کدام یک از ما آداب ملاقات را میدانستیم؟ مدیر این بیمارستان میگوید: «هنرمندان و هر کسی که برای عیادت و صحبت با جانبازان به بیمارستان و آسایشگاه و... میروند باید برخی مسائل را رعایت کنند. خیلیها برای نشان دادن خود و عکسهای یادگاری میآیند؛ عذری و امتناعی و درخواستی. نگاه ما باید در هر کاری قربتاً الیالله باشد. ارتباط از سر رفع تکلیف از نگاه این افراد مشخص است. فرهنگ ایثار و شهادت باید در ما زنده بماند. جنگ در بهترین حالت خود نیز منفور است.
این را من میگویم که جانبازی کردهام و شهید دادهام؛ چه بکشی و چه کشته شوی. آنهایی که جان دادهاند خواستند ارزشهای انسانیمان حفظ شود. اما امروز ما دچار بحران هویت شدهایم. باید رسالتی برای خودمان قائل شویم و با آن به کمال انسانیمان برسیم. این معنا و مفهوم است که انسان را زنده نگه میدارد.» ما برای ارتباط بهتر با قهرمانانمان باید کمی نگاه خود را تغییر دهیم و بدانیم آنها نیازی به ما ندارند و این ما هستیم که به آنان نیازمندیم، به تاریخ و هویت و قهرمانانمان.