• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 29 فروردین 1400
کد مطلب : 128488
+
-

تهران شهر بی حصار

تهران شهر بی حصار

سارا کریمان

 گفته می‌شود کریم‌آقا بوذرجمهری، خود نیز معترف بود به سراسیمگی و کوتاه‌اندیشی منتهی به تخریب دروازه‌های دارالخلافه ناصری؛ برج و باروی شهرکه همراه مضطرب بی‌تابی طهران در پوست‌اندازی‌های توسعه‌طلبانه بود. این درگاهان نمادین را می‌شد حفظ کرد در قامت یادگاران شهری که روزبه‌روز آغوشش گشاده‌تر می‌شود. آغوش تهران که فراخ می‌شد برای پذیرش مهمانان مقیم، باغات خارج از حصار را پس می‌زد. قلب شهر، مرکز دادوستد و کسب‌وکار بود و تفرجگاه و وادی آسایش به پیرامون می‌خزید. آنقدر خزید و عقب رفت تا از شمال به البرز رسید و از جنوب به کویر حوض سلطان. از شرق تنه زد به دشت لار و از غرب رفت تا بیخ گوش قزوین. وسعت جغرافیایی مولود اجتناب‌ناپذیر فشار جمعیتی است اما توسعه اجتماعی از برنامه و اندیشه حکومتی زاییده می‌شود. اگر کریم‌آقا به وقت پر کردن خندق‌ها از آوار باروی ناصری دروازه‌های زیبای شهر را با خاک یکسان نمی‌کرد، مستدل‌تر به مهمان مقیم می‌شد تأکید کرد حرمت آغوش باز میزبان را نگاه دارند. یادمان‌های شهری بسان موزه‌ها که سمبلی برای یادآوری قدر و حرمت ریشه‌های فرهنگی هستند، در قامت اندام شهری عامل تذکری هستند برای ساکنان، مدام و در چهار گوشه شهر پیش روی شهروندان هستند که موکد شود بر حفظ حرمت میزبان. هوا که سرد و وارونه می‌شود نفس میزبان و مهمان به شماره می‌افتد چرا که در گستره آغوش این شهر بی‌حصار، باغ و بوستان‌ها آنقدر پس کشیدند تا از نظر محو شدند. تهران اکنون متروپلیتنی شده است که هنوز در هوای باغ‌هایش نفس می‌کشد، اگرچه اتوبان‌ها دربند ساعت‌ها ترافیک هستند ولی کسی هنوز کوچه‌هایش را پرسه می‌زند. ریشه‌ای که هر قدر هم برج‌ها قد علم کنند، سست نمی‌شود. تهران مادری بود که فرزندان بسیاری را در آغوش کشید و آب این شهر پابندشان کرد. تهرانی شدن‌هایی که حصار برنمی‌تافت، تهرانی ماندن‌هایی که ممارست می‌خواست، این شهر، خیابان و میدان و مغازه نیست. فرهنگی سیال و پویاست که درهم می‌آمیزد و شکلی نو می‌بخشد و تکثیر می‌کند. شهر، بی‌کلام معنا می‌آفریند و هنجار می‌سازد و میلیون‌ها سواره و پیاده را با خود همراه می‌کشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید