• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
چهار شنبه 25 فروردین 1400
کد مطلب : 128194
+
-

مکتوبات یک کتابفروش/ رستوران روح تعطیل است

محمدمهدی بیگلری

با کمی تفاوت، همه هم‎نظرند که کتاب، غذای روح است. پس ما کتابفروشی‎ها یا سوپرمارکتی هستیم که اجناس مورد نیاز روح شهروندان را عرضه می‎کنیم یا اغذیه‎فروشی کوچکی هستیم در یک راسته یا محله که هم کار مشتری گذری با روح گرسنه را راه می‎اندازیم و هم مشتری‎های قدیمی محل خودمان را. اصلا شاید شبیه رستوران‎های بزرگی هستیم با منویی مفصل از غذاهای روح‎نواز.
تا اینجای ماجرا کمابیش بین گروه‎های مختلف توافق وجود دارد. اما موقع خانه‎نشینی اجباری که می‎شود بلاتکلیف می‎شویم بین نجات جسم و جان.
خانه‎نشین‎ها که کم هم نیستند گرسنه می‎شوند. روح‎شان، مغزشان تشنه خواندن و دانستن است، فکرشان بهانه می‎گیرد که یک سرگرمی یا بازی باشد برای فراموش کردن خیلی چیزها. وقت‎ خودشان و بچه‎هایشان در حال هدر شدن است و به فکر خلاقیت هستند که بالاخره یک چیزی خلق کنند و از مفید بودنشان لذت ببرند. بعضی هم به هر دلیل خانه‌نشین نیستند و مجبورند در همین روزها، کارهای علمی، آموزشی و فرهنگی را به سرانجام برسانند. آنها هم به لوازم پخت‌وپز علمی فرهنگی نیاز دارند.
خب ما می‎مانیم و مسئولان و مردم. کتابفروشی‎ها باز باشند یا تعطیل؟ جزو مشاغل ضروری هستند یا نه؟ 
اینجا اسکاتلند نیست که دولت خودش تشخیص دهد و تصمیم بگیرد که کتابفروشی‎ها باید حتما باز باشند. آلمان، فرانسه و خیلی کشورهای دیگر هم نیست که مردم یا صنف کتابفروش درخواست کنند و دلیل بیاورند و تصمیم‎گیران کشور متقاعد بشوند که غذای روح مردم به راه باشد.
پس ما می‎شویم جزو مشاغل غیرضروری درحالی‌که فکر می‎کنیم چه چیزی ضروری‎تر از نجات جان و جسمی سالم با جانی که نفسش به شماره افتاده به چه کار می‌آید؟ این مناقشه به صنف ما و مسئولان محدود نمی‎شود. مردم هم در یک سردرگمی گرفتارند. وقتی تعداد اصناف گروه یک زیاد می‎شود با کنایه‎هایشان اعتراض می‎کنند و معتقدند به هیچ‌وجه مردم نباید از خانه بیرون بروند. از سوی دیگر  گروهی معتقدند که می‎شود خیلی مراقب بود اما نیازهای ضروری را هم تامین کرد. این روزها چند مصاحبه و نامه اعتراض‎آمیز از سوی صنف کتابفروش‎ها و ناشرها رسانه‎ای شد اما شاید کمی دیر بود.
کاش کمی زودتر به فکر ضرورت‎هایمان باشیم. کاش با همه اختلاف‎نظرها و تردیدهایی که جزیی از واقعیت‎های زندگی بشر هستند، سر یک اتفاق، توافق کنیم و بپذیریم که کتاب و فرهنگ از هر ضرورتی، ضروری‎تر است. کاش پروتکل‎ها به نفع جان صف‎آرایی کنند. کاش بشر حواسش بیشتر به‌خودش باشد و نیازی نباشد برای حفظ جسم و جانش محدود شود. کاش این توافق جمعی، ضروری‎ترین مذاکره جهانی شناخته شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید