• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
دو شنبه 23 فروردین 1400
کد مطلب : 127986
+
-

روایت آقا مرتضی یا تسویه‌ حساب با دیگران

مستند «آقا‌مرتضی» داعیه روایتی جامع از زندگی و حیات فکری سیدمرتضی آوینی را دارد اما آکنده است از مصادره تاریخ به نفع دیدگاه‌های امروزی سازندگان و تسویه‌حساب‌های شخصی و گروهی

گزارش
روایت آقا مرتضی یا تسویه‌ حساب با دیگران

مرتضی کاردر- روزنامه‌نگار

مستند «آقا‌مرتضی» از زندگی شهید سیدمرتضی آوینی محملی ساخته است برای تسویه‌حساب‌های سیاسی و بیان حرف‌هایی که به ذائقه فرصت‌طلبان امروز خوش‌بیاید و رضایت معاونت‌ها و ریاست‌های در سایه را جلب کند. پس اگر شخصیت‌های مورد‌بحث، امروز مورد‌تأیید و پسند سازندگان باشند به مهربانی و اغماض از خطاهایشان می‌گذرد و اگر امروز مغضوب باشند خطاهایشان بزرگ و ماجراهای ساده‌ای که ممکن است در هر دوره‌ای اتفاق بیفتد به اندازه جنایت‌های نابخشودنی تصویر می‌شود. اگر ماجرایی در زمان وزارت علی لاریجانی اتفاق افتاده باشد، وزیر ارشاد می‌شود وزیر دولت سازندگی و نامی از او به میان نمی‌آید اما اگر این اتفاق‌ها در وزارت ارشاد دولت سال‌های جنگ و دوره اول دولت سازندگی پیش آمده باشد، عکس سیدمحمد خاتمی و سیدمحمد بهشتی و دیگر مدیران دوره آنها بر صفحه نقش می‌بندد. ماجرا همین‌قدر ناجوانمردانه و مبتذل است؛ کوشش برای بازخوانی تاریخ بر اساس اتفاق‌های امروز.
سازندگان مستند «آقامرتضی» نه درکی از مناسبات و معادلات وزارت ارشاد در سال‌های دهه‌های شصت و هفتاد دارند، نه تفاوت فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی و محمد هاشمی را می‌دانند و نه درک روشنی از تفاوت مسیح مهاجری و محمدعلی زم امروز با سال‌های پایانی دهه شصت و سال‌های آغازین دهه هفتاد دارند. هدف نوعی تسویه‌حساب و بازخوانی تاریخ بر اساس منافع شخصی است و بس و برای رسیدن بدین مقصود از هر حربه‌ای بهره‌ می‌برند؛‌ چه مستندهای قدیمی‌تر مثل «مرتضی و ما» و «روایت راوی» و «انحصار ورثه» که بدون اشاره و ذکر منبع در جای‌جای مستند از آنها استفاده شده، چه تکه‌های نشست‌ها و جلسه‌های دیگری که معلوم نیست از کجا آمده. سازندگان حتی جای شخصیت‌های خوب و بد قصه را نیز بر اساس دیدگاه امروزی‌ خودشان عوض کرده‌اند، مثلاً مهدی نصیری شخصیت مثبت داستان شده و مسیح مهاجری شخصیت منفی، درحالی‌که رفتار هر دو روزنامه کیهان و جمهوری اسلامی با آوینی منتقدانه بوده است. یا مثلاً محمدرضا شهیدی‌فر که از برگزارکنندگان اصلی همایش سینمای ایران بوده به‌عنوان دوست آوینی جلوی دوربین می‌آید و جزئیات همایش را روایت می‌کند اما از آنجا که قصد مستند خلق جدالی میان آوینی و روشنفکران است، بقیه دانشجویان حاضر در جلسه ذیل عنوان روشنفکران غرب‌زده منکوب می‌شوند.
اما در تغییر نقش دوستان و دشمنان آوینی در مستند «آقامرتضی» حکایت محمدعلی زم، رئیس حوزه هنری در دهه‌های شصت و هفتاد، فرق می‌کند. سازندگان مستند برای تخریب محمدعلی زم همه جد و جهد خود را به‌کار گرفته‌اند. شماری از حاضران در مستند که خیلی‌وقت‌ها متناسب با تغییرات زمانی دیدگاه‌هایشان را عوض کرده‌اند، جلوی دوربین نشسته‌اند و از مصایب مدیریت حوزه هنری در دوره محمدعلی زم و اختلاف‌های او و آوینی گفته‌اند، انگار یادشان رفته که خودشان تا چند سال بعد از شهادت آوینی از ابواب جمعی حوزه هنری و نویسندگان سوره و نقد سینما و ادبیات داستانی و گاه ستایشگران محمدعلی زم بوده‌اند. سازندگان مستند تا آنجا پیش رفته‌اند که حتی عکس فرزند محمدعلی زم را که به تازگی اعدام شده نیز در تیزرهای تبلیغاتی مستند آورده‌اند بلکه بتوانند مرزهای بی‌انصافی را جابه‌جا کنند.
روایت تاریخ با تسویه‌حساب‌های شخصی و گروهی و فرقه‌ای و جناحی، بنابر خوشامد روزگار، فرق می‌کند. سیدمرتضی آوینی پس از کوچ نسل اول هنرمندان از حوزه هنری (محسن مخملباف و سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور و...) عملاً به‌مرور زمان در جایگاه مغز متفکر حوزه هنری قرار گرفت و توانست خلأ نظریه‌پردازی و رهبری را در حوزه هنری و جریان ادبیات هنر انقلاب اسلامی پر کند. مجله سوره، مجله ادبیات داستانی، سوره سینما که بعدها به نقد سینما تبدیل شد، مدرسه فیلمنامه، دفتر مطالعات دینی هنر و... ازجمله مجله‌ها و مجموعه‌هایی هستند که سیدمرتضی آوینی سنگ‌بنایشان را نهاد و بسیاری از آنها پس از شهادت او به بار نشستند. اگر تفویض‌اختیار و بسط‌ید آوینی از سوی محمدعلی زم نبود، شاید هیچ‌کدام اینها اتفاق نمی‌افتاد. اما مستند آقامرتضی به تفصیل به هیچ‌کدام از این‌اتفاق‌ها نمی‌پردازد چرا که مسئله‌اش بیشتر از اینکه روایت زندگی و کارنامه آوینی باشد، روایت حاشیه‌هایی است که فقط سازندگان مستند اجازه یافته‌اند آنها را در پربیننده‌ترین ساعت شبکه سوم سیما برای نخستین‌بار پخش کنند، مثل ماجرای غزاله علیزاده و فرهاد مهراد. اگرنه مستند آقامرتضی می‌توانست به زندگی او در سال‌های دهه شصت سری بزند و کمی درباره شکل‌گیری کتاب‌هایی مثل «توسعه و مبانی تمدن غرب» و جلد نخست «آینه جادو» و تغییر دیدگاه‌های او در سال‌های بعد تأمل کند. اما از بخش‌های جدی‌تر حیات فکری آوینی سرسری گذشته است. حتی سرک‌کشیدن سازندگان به زندگی مرتضی (کامران) آوینی در دهه‌های چهل و پنجاه نیز سطحی و مبتذل است و چیزی از دیدگاه‌های او روایت نمی‌شود و دو دهه زندگی او به هیئت متفاوت و یک ماجرای عاشقانه و سیگار و... تقلیل می‌یابد.
    
فقدان سیدمرتضی آوینی کم‌کم دارد سی‌ساله می‌شود. در طول این سال‌ها نمایندگان حلقه‌های گوناگونی که حول‌محور او جمع شده بوده‌اند، هر کدام روایت خود را از زندگی و شخصیت او به‌دست داده‌اند و تقریباً همه‌شان داعیه ارائه روایتی جامع از شخصیت او داشته‌اند. روایت‌هایی که گاه تفاوت‌های بسیاری با هم دارد. بخشی از تفاوت‌ها به شخصیت سیدمرتضی آوینی برمی‌گردد؛ شخصیتی که مجموعه‌ای از چیزهای به ظاهر متناقض را در خود گرد آورده بود و مجموعه‌ای از آدم‌های متناقض در او به نقطه وحدت می‌رسیدند. شخصیتی که همیشه در حال جست‌و‌جو و در مسیر شدن بود و در نهایت گمشده خویش را جایی خارج از زندگی روزمره یافت و به بیابان‌های فکه رفت و به شهادت رسید.
شاید زمانی برسد که روایتی از زندگی و شخصیت سیدمرتضی آوینی ارائه شود که مورد‌اتفاق همه طیف‌های گوناگون دوستان و دوستداران او باشد، اما مستند «آقامرتضی» قطعاً جزء گزینه‌های نخست نخواهد بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید