محرومیت؛ تقدیر کودکان سراوان
کمبود مدرسه در شهرستان سراوان زنجیرهای از محرومیت را در این منطقه مرزی ایجاد کرده و موجب شده کودکان سرنوشتی تلخ داشته باشند؛ سوختبری و کارگری
سیده زهرا عباسی- خبرنگار
سرانه فضاهای آموزشی کشور براساس اعلام سازمان نوسازی مدارس 5/21مترمربع است. در شرایطی که سرانه استاندارد هدفگذاری شده در سند تحول بنیادین 8/39مترمربع تعیین شده، 9استان هنوز به میانگین فعلی کشوری هم نرسیدهاند و در این شرایط البرز، سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی کمترین سرانه را دارند.
سیستان و بلوچستان در حالی کمترین سرانه فضای آموزشی یعنی 2مترمربع پایینتر از میانگین کشوری را در اختیار دارد که این عدد در شهرستانی مانند سراوان حتی تا 1/5مترمربع کاهش مییابد. وضع در منطقه مرزی بمپشت اسفناکتر است و این بخش با وجود داشتن 121روستا و جمعیت بیش از 25هزار نفری فقط 90مدرسه ابتدایی و 8مدرسه متوسطه اول و یک مدرسه متوسطه دوم دارد؛ مدارسی که اغلب نه سقف محکمی دارند و نه دیوار استواری اما بنای خشت و گلی و سستشان هم نتوانسته رؤیای تحصیل را در میان بسیاری از اهالی منطقه برآورده کند.
سرنوشت تلخ پسران بمپشت
فریدون درازهی، یکی از همان دانشآموزانی است که قرار بود درس بخواند و با یک شغل نان و آبدار کمک خرج پدر پیر، مادر بیمار و 6برادر کوچکتر از خودش باشد، اما روستای آنها یعنی گربن مانند بسیاری از روستاهای منطقه نه مدرسه متوسطه داشت و نه راه درست و حسابی که بتوان تا شهر آمد.
فریدون تا کلاس پنجم درس خوانده و حالا مانند پسرهای بمپشت شاگرد راننده گازوئیلکشهاست؛ گازوئیلکشهایی که البته برای تردد از مرز چند ماهی است به مشکل خوردهاند و در روزهای اخیر هم نیروهای مرزی پاکستان از عبور و مرورشان جلوگیری میکنند.
فریدون با گازوئیلکشی کمک خرج خانه است و پولهایش را جمع میکند تا مادر بیمارش را برای درمان به زاهدان ببرد. او در گفتوگو با همشهری تأکید میکند که سرنوشت بچههای بمپشت بهویژه در روستاهای مرزی، در نبود مدرسه، راه و کار سرنوشت تلخی است.
اول مهر سال گذشته بود که در روستای همجوارشان یعنی کاتاگر در 8کیلومتری سیرکان 2دانشآموز کلاس هفتمی در مسیر بازگشت از مدرسه تصادف میکنند و یکی همان جا فوت میکند و دومی به کما میرود.
یک زنجیره باطل
کمبود مدرسه در شهرستانهای مرزی سیستانوبلوچستان مشکلی دیرین است، اما آنچه بار دیگر این موضوع را به دغدغهای برای اهالی بدل کرده، ناآرامیهای مرز سراوان در روزهای پایانی سال گذشته بود. اسفند سال گذشته بعد از چند روز ممنوعیت خروج سوختبران، تجمع و درگیری در پاسگاه مرزی شمهسر و حواشی بعد از آن موجب شد بسیاری از مسئولان استانی، امام جمعه و مردم به محرومیت تاریخی منطقه، بیکاری و مشکلات اقتصادی اشاره کنند. اغلب آنها این موضوع را نتیجه بیسوادی و محرومیتهای آموزشی میدانستند؛ اتفاقی که موجب شده است اغلب پسران بعد از دوران ابتدایی به سوختبری روی بیاورند و دختران هم در خانه سوزندوزی کنند تا بلکه بتوانند باری از دوش خانواده بردارند.
شهرام، 16ساله از اهالی روستای شادی کلگ از همین پسرانی است که بعد از پایان دوره ابتدایی ناچار به انتخاب سوختبری شده و حالا تا میتواند بچههای روستا را به درس خواندن تشویق میکند، بلکه این زنجیره باطل جایی پاره شود.
شهرام این روزها به جای آماده شدن برای کنکور و فکر دانشگاه به اصرار مادر سوختکشی میکند. هر بار سفر او 2هفته زمان میبرد و پول اندکی که از این راه پرخطر بهدست میآورد، علاوه بر کمک خرج خانواده، پساندازی برای شروع زندگی مشترکش خواهد بود.
شهرام به همشهری توضیح میدهد که روستا راه درست و حسابی ندارد و طی راه 4کیلومتری روستا به سیرکان چند ساعت زمان میبرد و آنقدر خراب است که همان چند ساعت هم به دردسرش نمیارزد.
راه ناهموار تحصیل
بخش بمپشت پراکندگی زیادی دارد، اما درصد کمی از جادههای منطقه آسفالت شده و راههای خاکی، کوهستانی و صعبالعبور امکان تردد راحت و بیدردسر را از اهالی گرفته است. اهالی منطقه نه فقط برای تحصیل که حتی برای درمان و تامین آب آشامیدنی و مایحتاج هم راه عبوری ندارند و اگر بخواهند به مرکز بخش یا مرکز شهرستان یعنی سراوان تردد کنند بهناچار باید سراغ ماشینهای شاسیبلند و تویوتا بروند؛ کدام خانواده راضی میشود بچهاش برای تحصیل با این ماشینها و در جادههای خطرناک چند ساعت در راه باشد؟
معلم مدرسه روستای مرزی حقآباد که برای تردد از مرکز شهرستان تا روستا گاهی تا 2روز در راه است تأکید میکند جز در مرکز بخش در روستاها مدارس دخترانه و پسرانه کافی وجود ندارد و بهدلیل پراکندگی زیاد و راه خراب اگر دانشآموزی بخواهد برای تحصیل در متوسطه اول یا دوم به شهر برود، باید راه 5کیلومتری را یک ساعت در راه باشد که آن هم خطر زیادی برای دانشآموزان دارد.
او توضیح میدهد یکی از مواردی که موجب شده دانشآموزان نتوانند ادامه تحصیل بدهند، همین معضل راه است. مشکلی که از زاویهای دیگر اجازه ورود درست و حسابی مدرسهسازان و مصالح را هم به روستاها نمیدهد چون باربری مصالح با این راههای خراب هزینه بالایی دارد.
قربانی شرایط
دختران این منطقه اوضاعشان از پسران بدتر است. اگر پسری کار کند، پول در بیاورد، سختی را به جان بخرد، شاید بتواند برای تحصیل به مدرسه برود. اما دختران کمتر چنین شانسی پیدا میکنند. کم نیستند دخترانی که به دلیل نداشتن مدرسه در روستا و نبود راه و دوری شهر یا مختلط بودن مدارس، فرصت تحصیل را از دست دادهاند.
سودابه با وجود علاقه زیاد به تحصیل، قربانی همین شرایط شده است. او حالا چهلساله است، اما میگوید که حتی تا زاهدان هم نمیتواند بهتنهایی سفر کند، زیرا سواد ندارد و از گم شدن در شهر میترسد.
پدرش کشاورز بوده است و تا کلاس پنجم تحصیل کرده. نه روستایشان مدرسه داشته و نه پدر وسیلهای داشته که بخواهد دختر را به شهر ببرد و بیاورد. حالا او مانده و یک دنیا حسرت که حالا خود را در قالب نگرانی برای آینده بچههای امروز خود را نشان میدهد: «دلم میخواست معلم میشدم تا به همه بچههای بمپشت درس بدهم. چند وقت پیش رفته بودم بانک و حتی نمیتوانستم یک فرم ساده را پر کنم. یک تبعه پاکستانی فرمم را پر کرد. خجالتآور نیست که یک ایرانی نتواند زبان خودش را بنویسد؟ یعنی ما نمیتوانیم یک مدرسه برای بچههای روستاهای مرزی بسازیم؟ چقدر استعداد باید فدای این محرومیت شود؟»
دخترانی مثل او کم نیستند مثل سودابه که با 37سال سن، بعد از بیکاری شوهر بیسوادش، نه میتواند کاری برای خود دست و پا کند و نه در دوره آموزش مجازی و شیوع کرونا 6بچه قد و نیمقدش را آموزش دهد.
سرنوشت بچههای سودابه مشخص نیست. سرنوشت همه بچههای شبیه به آنها در بمپشت هم. یکی مادرش تنهاست و نمیتواند راه برود و تنها بماند. یکی پدرش مریض است و رسیدگی میخواهد و نمیتوان او را تنها گذاشت.
انگار سرنوشت محتومی برایشان رقم خورده باشد؛ پسران سوختکشی کنند و دختران به عقد سوخت کشها دربیایند.
مکث
رشد جمعیت، چالش مدرسهسازی در سیستانوبلوچستان
بنابرآمار آموزش و پروش سیستانوبلوچستان سالانه 25تا 35هزار نفر به جمعیت دانشآموزی این استان محروم اضافه میشود که بهطور میانگین به هزار کلاس درس نیاز دارند. این در حالی است که میانگین ساخت کلاس درس در این استان هزار مورد طی یک سال است و عملا با همه ساختوسازها سرانه آموزشی در این استان پهناور افزایش نمییابد.
مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس سیستان و بلوچستان در اینباره به همشهری میگوید: «سرانه فضای آموزشی در این استان یکی مانده به آخر در جدول استانها و 3/33مترمربع یعنی 2مترمربع کمتر از میانگین کشوری است.»
«رضا سرحدی» با بیان اینکه در مجموع سیستانوبلوچستان نیاز به یک میلیون و 500هزار مترمربع فضای آموزشی دارد تا به میانگین فعلی کشور برسد، میافزاید: «رفع این کمبود تا رسیدن به میانگین فضای آموزشی 9هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد و این عدد ساخت فضای آموزشی بدون درنظر گرفتن هزینه تجهیزات است.»
وی 2استان سیستان و بلوچستان البرز را تنها استانهایی میداند که سرانه فضای آموزشیشان زیر 4مترمربع است و میگوید: «کمبود استان بهطور کلی 6هزار کلاس درس است که رفع این کمبود با توجه به جمعیتی که هر سال به آمار دانشآموزان اضافه میشود، نسخه متفاوتی با دیگر استانها دارد. رشد جمعیت در کشور 6/0درصد اما در استان 4درصد است و جمعیت دانشآموزی ما 7برابر متوسط کشوری رشد میکند.»
مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس سیستان و بلوچستان با اشاره به حضور خیران در نهضت مدرسهسازی در یکی دو سال گذشته توضیح میدهد:« سیستان و بلوچستان در ابتدای سال90 از نظر جذب خیران رتبه بیست و نهم را داشت درحالیکه این رتبه در سال99 به دوم رسید. ما در سال گذشته 180میلیارد تومان اعتبار خیران را برای مدرسهسازی جذب کردیم.»
او ادامه میدهد: «سال گذشته نوسازی مدارس کشور روزی 29کلاس درس تحویل دانشآموزان داد که 10درصد آن سهم سیستانوبلوچستان بود. فعالیت خیران در مدرسهسازی 2امتیاز دارد. اول اینکه تعدادی مدرسه ساخته میشود و دوم اینکه، دولت مکلف میشود پروژه آنها را تکمیل کند.»