مرتضی توکلی
گفت: «نمیتوانم ببخشماش. طوری که اون گند زد توی رابطه... اصلاً قابل بخشیدن نیست. کلا کم میتوانم کسی یا چیزی را ببخشم. گاهی برای همین، از خودم بدم میآید.» و بغض کرد. کمی آب نوشید و گلویش را صاف کرد، اما چیزی نگفت. یاد جادوی بخشایش افتادم. استاد رک و روشنی که همیشه به ما سر کلاسش میگفت: یک ظرف پلاستیکی را که میخواهی بیندازی دور، بشور. تویش آب بریز. بگذار پشت پنجره. اگر کمی پول اضافه داشتی، یکظرف دیگر هم بگذار، با دانه یا گندم.
پیرمرد میگفت مشتهای بسته رو به آسمان احتمالا جواب نمیدهد. باید تمرین کنی دستات باز باشد. دستهای باز و پنجههای گشادهرو به نور احتمالا جواب میدهد: حال خوب، حال خوب، حال خوب.
ویزیت ذهنی/ مشتات را باز کن
در همینه زمینه :