• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 4 اسفند 1399
کد مطلب : 125058
+
-

چرا بعضی‌ها- حتی در مرگ عزیزانشان- نمی‌توانند گریه کنند؟

اجازه بدهید گریه کنیم

حمید فرزادی، روانشناس می‌گوید که در فقدان عزیز، فرد باید مراحل سوگواری را طی کند

اجازه بدهید گریه کنیم

لیلی خرسند_روزنامه نگار

بعضی وقت‌ها حتی گریه‌کردن هم کار سختی می‌شود؛ عزیزی را از دست داده‌ای اما حتی اشک‌ها هم خودشان را دریغ می‌کنند تا بار غم، همچنان سنگین بماند. بعضی وقت‌ها می‌توانی گریه کنی اما برای اینکه خودت را قوی نشان بدهی و پذیرای مهمانانی باشی که برای تسلیت قدم رنجه کرده‌ا‌ند، باید مقاومت کنی. عبارت «مرد که گریه نمی‌کند» را هم که بارها شنیده‌ایم و به زبان آورده‌ایم. اگر زن هم باشی روزهای اول، مجازی گریه کنی، صورت‌ات را چنگ بندازی و گیس‌هایت را پریشان کنی اما بعد از چند روز مدام با تشر بهت می‌‌گویند «چه خبرته». آنهایی که عزیزی را از دست داده‌اند، تجربه‌های متفاوتی از روزهای اول دارند اما چیزی که در همه آنها مشترک است این است که با گریه آرام می‌شوند. با حمید فرزادی، روانشناس درباره گریه صحبت کرده‌ایم و اینکه گریه می‌تواند غم از دست‌دادن عزیزی را التیام بدهد؟ 

چرا بعضی از افراد موقعی که عزیزی را از دست می‌دهند، نمی‌توانند گریه کنند؟ 
روبه‌رو‌شدن با یک فقدان و سوگ با توجه به شرایط روانی افراد متفاوت از هم است. وقتی که یک فرد عزیزی را از دست می‌دهد، در مرحله اول دچار شوک می‌شود؛ شوکی که فرد را در مرحله انکار قرار می‌دهد. در این مرحله پذیرش فقدان سخت است و سیستم روانی نمی‌تواند آن را تحمل کند و به‌خاطر همین از مکانیسم روانی انکار استفاده می‌کند. فرد به‌خودش می‌گوید امکان ندارد این اتفاق برای من بیفتد. بعد از آن، فرد وارد مرحله چانه‌زنی می‌شود؛ مدام می‌گوید چرا این اتفاق برای من افتاد، خدایا این چه اتفاقی است و...‌. بعد از چانه‌زنی فرد وارد مرحله پذیرش می‌شود و بالاخره قبول می‌کند که عزیزی را از دست داده است. در این مرحله فرد از نظر روانی، شناختی و احساسی با از دست‌دادن عزیزش روبه‌رو می‌شود و سوگواری را آغاز می‌کند. اینکه سوگواری چطور انجام شود و مرگ برای افراد چطور معنا می‌شود، در تخلیه‌شدن افراد مؤثر است.
چقدر طول می‌کشد که فرد این دوره شوک را پشت‌سر بگذارد؟ افرادی را داریم که بعد از گذشت20 روز هم نمی‌توانند گریه کنند؟
برای بعضی از افراد این مرحله طولانی است. آنها به‌واسطه سرکوب هیجاناتشان نمی‌توانند وضعیت موجود را بپذیرند. اگر این مرحله بیشتر از20 تا 40 روز طول بکشد، فرد باید وارد دوره‌های درمانی و دارویی بشود تا  به‌عبارتی سانسورهای ذهنی‌اش کنار برود و رفتار عادی‌اش را مرحله به مرحله طی کند.
سوگواری با سن هم ارتباطی دارد؟
با توجه به سنین مختلف، می‌توانیم منتظر واکنش‌های متفاوت باشیم. یکی از بدترین کارهایی که ممکن است در مورد کودکان صورت بگیرد، این است که والدین به آنها اصل واقعیت را نگویند؛ مثلا اگر کودکی پدرش فوت کرده، به جای اینکه اصل ماجرا به او گفته شود، بگویند که پدرت به سفر یا ماموریت رفته است. این باعث می‌شود کودک به مرحله پذیرش نرسد و با نبود عزیزش کنار نیاید. در افرادی هم که در سن بالاتر هستند شاید شوک بحران عاطفی اجازه ندهد هیجانات خودشان را تخلیه کنند و آنها وارد فاز افسردگی پنهان شوند و غم و اندوه از دست‌دادن را درون‌فکنی ‌کنند. این اتفاق ممکن است به‌واسطه مسائل مختلف به‌وجود بیاید، مثل آموزه‌های اشتباه که می‌گوید تو نباید گریه کنی، اطرافیان مرتب این پیام‌ها را به او می‌دهند که باید هیجانات را سرکوب کنی و نباید احساسات را نشان بدهی.
ممکن است که فرد با شنیدن این جملات سوگواری نکند؟ 
در سوگواری چند عامل مؤثر است؛ 1-عدم‌قدرت روانی فرد برای پذیرش فقدان. 2- آموزه‌های اشتباه که از طریق افراد دیگر به فرد داده می‌شود، مبنی بر اینکه هیجاناتت را باید کنترل کنی، صاحب عزا هستی و نباید خودت را تحت‌تأثیر قرار بدهی. این فشارها باعث می‌شود فرد نتواند احساس غم را تخلیه کند. با درون‌ریزی این هیجانات، افسردگی شروع می‌شود.
بهترین راه برای برون‌ریزی هیجانات چیست؟ 
باید فرد را تشویق کنیم که هیجاناتش را بیان کند؛ یا  با کلام یا با گریه. در مورد کودکان اگر مرگ عزیزی قابل پیش‌بینی است، می‌توانیم با کمک از کتاب‌ها و پمفلت‌های آموزشی به آنها مسئله مرگ را توضیح بدهیم و آماده‌شان کنیم که فقدان این عزیز را بپذیرند. در مواردی هم که از دست‌دادن ناگهانی است، بهترین کار این است که ما فرد را تشویق کنیم هیجانش را نشان بدهد، در همه مراسم‌، دفن و کفن، مراسم ختم، خاکسپاری و... حضور داشته باشد تا کاملا با مسئله از دست‌دادن سازگار شود.
گریه‌کردن مهم‌تر از کار‌های دیگر است؟ 
گریه‌کردن یکی از اصلی‌ترین و شایع‌ترین نمودهای واکنش‌های غم است. در بررسی‌هایی که انجام شده در گونه‌های جانوری هم این گریه‌کردن مشاهده شده است. گریه، واکنش فیزیولوژیک نسبت به هیجان غم است؛ یعنی ما یک هیجان غم داریم، یک واکنش فیزیولوژیک که گریه،‌ فطری‌ترین و اساسی‌ترین واکنش‌ به غم است. ما اگر بتوانیم مانع‌های شناختی و اجتماعی برای گریه‌کردن را برطرف کنیم، کمک می‌کنیم تا افراد بهتر دوره سوگواری را پشت‌سر بگذارند. به‌عنوان روانشناس مراجعینی دارم که به‌واسطه مسائل اجتماعی نمی‌توانند گریه کنند و می‌گویند زیر دوش آب گریه می‌کنند تا کسی متوجه نشود. این افراد حتی فضایی آرام، برای گریستن ندارند؛ یا قضاوت می‌شوند یا سرزنش. اینکه به فرد بگوییم چرا اینقدر گریه می‌کنی، گریه نکن، بس است، درست نیست، اینها مانع‌های شناختی‌اند؛ طرز تلقی و طرز‌تفکرهای اشتباهی که باعث می‌شود هیجان غم تبدیل به رفتار گریه نشود. ما ۳ساختار داریم؛ ساختار شناختی، هیجانی - رفتاری و بیولوژیک. اینها همه باید در یک مسیر قرار بگیرند تا فرد هیجان غم را تخلیه کند و آهسته‌آهسته با سوگ، سازگاری و انطباق پیدا کند.
گریه کردن بیش از حد یا طولانی شدن مراسم‌سوگواری می‌تواند تأثیر منفی بگذارد؟‌
اینکه مراسم سوگواری چطور برگزار شود، به این برمی‌گردد که در جامعه‌ای که فرد زندگی می‌کند، آیین‌ها، رسوم‌ و فرهنگ متداول سوگواری چگونه تعریف شده است. ما انتظار داریم افراد بتوانند در فرم سنتی تا روز هفتم به سازگاری و انطباق با مسئله از دست‌دادن برسند و به‌صورت مختصر یک‌ماه تا ۴۰ روز ذهنشان درگیر مسئله از دست‌دادن باشد. اما اگر این سوگواری و این اشتغال ذهنی بیشتر از این طول بکشد، فرد دچار اختلال سوگ است. فرد مسئله سوگواری را ادامه می‌دهد و ممکن است تا یک یا دو سال این سوگواری طول بکشد؛ گریه کند، ذهنش درگیر باشد و در رفتار و افکار درگیر سوگ باشد. مسئله رفتار هم مهم است؛ مثلا فرد به جشن عروسی نمی‌رود، لباس عزا به تن دارد و روابط معمول زناشویی را برقرار نمی‌کند. در این شرایط فرد باید تحت درمان‌های روان‌پزشکی و روانشناسی قرار بگیرد.
بعضی وقت‌ها فرد با مسئله کنار آمده است اما به‌خاطر اینکه نشان بدهد فرد از دست داده برایش خیلی مهم است، سوگواری را ادامه می‌دهد. در بعضی از موارد هم فرهنگ غالب از او می‌خواهد که خودش را سوگوار نشان بدهد.
 این رفتارها هم در همان آیین‌ها تعریف می‌شود. با توجه به سنت‌ها و فرهنگ‌ها، رفتارها متفاوت است. در کل نمی‌شود استاندارد خاصی تعریف کرد و به فرد گفت که چطور ظاهر غمگینانه‌اش را حفظ کند اما فرد باید بتواند بعد از 7روز به انطباق برسد و کارکردهای طبیعی‌اش را از سر بگیرد. اگر بیشتر از این طول بکشد، فرد در حال ورود به فاز افسردگی است و باید درمان شود.

یکی از بدترین کارهایی که ممکن است در مورد کودکان صورت بگیرد، این است که والدین به آنها اصل واقعیت را نگویند؛ مثلا اگر کودکی پدرش فوت کرده، به جای اینکه اصل ماجرا به او گفته شود، بگویند که پدرت به سفر یا ماموریت رفته است. این باعث می‌شود کودک به مرحله پذیرش نرسد و با نبود عزیزش کنار نیاید
 

این خبر را به اشتراک بگذارید