همهگیری «فقدان مبهم» در کمین مردم جهان
چرا ناتوانی در سوگواری دردسرآفرین خواهد بود؟
سمیرا رحیمی_روزنامه نگار
تعطیلات تابستانی بههم خورد. ازدواجها به تعویق افتادند، کسبوکارها آسیب دیدند و افراد زیادی از کار بیکار شدند. سقوط ارزش بازار سهام باعث شد پسانداز بازنشستگی میلیونها نفر در معرض خطر قرارگیرد. پدربزرگها دیگر نتوانستند نوههای خود را در آغوش بگیرند، البته اگر به لطف ترس از همهگیری کرونا امکان ملاقات با آنها فراهم میشد. بهگفته آلن جوردانو، مدیر خدمات درمان سرپایی مرکز سلامت روان پرینستون، این حجم ازدستدادن بسیار سنگین است. میلیونها نفر شغل خود را از دست دادهاند، تقریبا همه افراد روند روزمرگی و زندگی عادی خود را از دست دادهاند و بزرگترین خسارت، فقدان عزیزان و مرگ آنهاست. بار سنگین تمامی این فقدانها در کنار هم باعث شده تا مردم جهان درگیر غمی چندلایه و طولانیمدت شوند. علاوه براین، ویروس به سنتهای عزاداری مردم هم رحم نکردهاست و روند سوگواری برای عزیزان را هم به راحتی مختل ساختهاست. پژوهشهای مختلف روانشناسان حاکی از بروز اختلالات روانی مختلف در افرادی است که پس از ازدستدادن عزیزی امکان سوگواری گروهی یا خداحافظی با عضو از دست رفته را نداشتهاند. مشخص نیست فقدانهایی که در دوران کرونا به انسانها تحمیل شده و خواهد شد، در آینده بدون بیماری چه حدی از تأثیر روانی از خود به جا خواهد گذاشت. آنچه مسلم و واضح است این است که فقدان ناگهانی عزیزان و ناتوانی در سوگواری در سرتاسر جهان به دغدغهای اجتماعی تبدیل شده است و بار اصلی رفع این معضل بر دوش روانشناسان و رواندرمانگران خواهد بود.
فقدان مبهم
بهگفته مت رادز، رئیس هیأت مذهبی مرکز سلامت روان پرینستون، هیچ فقدانی بزرگتر و سختتر از فقدان عزیزان و نزدیکان نیست و حتی در روزگار خوش و خرم و عادی، فرایند سوگواری برای چنین فقدانهایی میتواند بسیار سنگین باشد. سنتهایی مانند مراسم تدفین، مراسم روز هفتم و یا مراسم یادبود اغلب میتوانند به کاهش درد داغداران کمک کرده و التیام زخم روان آنها را تسریع کند. اما به واسطه مقرراتی که بهمنظور جلوگیری از شیوع ویروس کرونا در سرتاسر جهان اعمال شده است، همهگیری بسیاری از مردم را وادار کرده تا شیوه و سبک خداحافظی با عزیزانشان را هم تغییر دهند. این تغییر اگرچه فرایند سوگواری را پیچیده ساخته اما از اهمیت آن نکاسته است.
در غیاب سنتهای معمول پیش از مرگ یا سوگواری، مانند خداحافظی با فرد در بستر مرگ یا دیدن جسد در مراسم تدفین، تصویر تجربه مواجهشدن با مرگ عزیزان بهشدت دستخوش تغییر شده است. بهگفته رادز، مردم در دورانی که بیشترین نیاز به کنار هم بودن را دارند، مجبورند در تنهایی خود سوگواری کنند. این تجربه مبهم که میلیونها انسان در سرتاسر جهان با آن درگیرند را فقدان مبهم مینامند. این نام برای تجربیاتی انتخاب شده است که در آنها وقایع احساسی و فیزیکی با یکدیگر همخوانی ندارند؛ برای مثال زمانی که یکی از عزیزان و نزدیکان در خانواده حین خدمت در ارتش ناپدید شده یا جانش را از دست میدهد، اعضای خانواده او شاید از نظر روانی و احساسی آن فرد را حاضر تصور کنند، درحالیکه از نظر فیزیکی او از بین رفته است. خلأ عاطفیای که در اثر ابتلای یکی از اعضای خانواده به انواع زوال عقلی ایجاد میشود، درحالیکه آن فرد حضور فیزیکی دارد، نمونه دیگری از فقدان مبهم است.
در شرایطی که کووید-19حتی به افراد جوان و سالم هم رحم نمیکند و سیاستهای بیمارستانها مانع از ملاقات افراد با عزیزانشان میشود، تجربه فقدان مبهم برای خانوادهها شدیدتر و سنگینتر خواهد شد. بهگفته رادز زمانی که یکی از عزیزان در بیمارستان بستری است، اعضای خانواده برای ملاقاتش به بیمارستان میروند اما امکان ورود و ملاقات را بهدست نمیآورند و فرد بیمار کل فرایند بیماری و درمان و شاید مرگ را در بیمارستان به تنهایی سپری میکند، حسی شبیه به فقدان مبهم ایجاد خواهد شد. فرد بیمار از نظر فیزیکی از دست رفته است، او مرده است اما نزدیکانش این حس را دارند که او هنوز حضور دارد؛ زیرا فرصت مشاهده این فقدان را بهدست نیاوردهاند.
خداحافظی در عصر فاصلههای اجتماعی
در شرایطی که بیشتر انسانها عزادار سبک زندگی ساده و عادی پیش از همهگیری این بیماری هستند، میلیونها نفر مجبورند بار سنگین سوگواری برای مرگ عزیزانشان را بر دوش بکشند. سوگواری به هر شیوه و سنتی که باشد یک عنصر کلیدی دارد: ارتباط اجتماعی. در دوران کرونا فاصلهگذاری اجتماعی این عنصر کلیدی را هم از انسانها گرفته است. بهگفته شری کورمیر، روانشناس یکی از آزمودهترین شیوههای سوگواری تمرین برقراری ارتباط اجتماعی و عزاداری در کنار دیگران است. اکنون انسانها مجبورند به تنهایی سوگواری کنند و بار غم و اندوه را به دوش بکشند زیرا در انزوای اجتماعی هستند؛ وضعیتی که در آن قادر نخواهند بود آرامش جسمی که از دوستان یا اعضای خانواده دریافت میکردند را داشته باشند. از اینرو لازم است در روزگاری که همهچیز درحال تحول است، سازوکار و سنتهای جدیدی برای سوگواری و بزرگداشت مرگ عزیزان ایجاد شود. با وجود حس فقدان مبهم، در زمانی که افراد برای گفتن خداحافظی یا سوگواری گروهی حضور فیزیکی ندارند، بستن پرونده ماجرای فقدان و ادامه دادن به زندگی عادی دشوارتر خواهد شد. افراد ناامیدی و خستگی شدیدی را احساس میکنند زیرا حس ناتوانی دارند. پرسش اینجاست که چطور برای حفظ سلامت روان انسانها در سرتاسر جهان میتوان سنتهای سوگواری جدیدی ایجاد کرد تا بتوانند با مرگ و نابودی که هر لحظه در کمین همه نشسته است مواجه شوند؟ این پرسشی است که پاسخش را باید از رهبران مذهبی و روانشناسان درخواست کرد.
اختلال سوگواری طولانی
رابرت نیمیر، رئیس هیأت علمی روانشناسی دانشگاه ممفیس معتقد است شرایط دشواری که فقدان مبهم برای افراد ایجاد میکند میتواند احتمال درگیر شدن افراد با نوعی پیچیده از سوگواری که به اختلال سوگواری طولانیمدت مشهور است را افزایش دهد. این اختلال شکلی شدید و قوی از سوگواری است که ویژگیهایی متفاوت از افسردگی دارد و میتواند تا همیشه ادامه داشته باشد. داشتن حس مداوم و طولانی اندوه بهخاطر مرگ یک فرد، نپذیرفتن و باورنداشتن فقدان از ویژگیهای این اختلال هستند. سوگواری طولانی مدت میتواند احتمال درگیری افراد با موادمخدر و داروهای قوی، اختلال خواب، نقص سیستم ایمنی بدن و ایجاد افکار خود آسیبزننده مانند خودکشی را افزایش دهد.
فاکتورهای خطرساز این اختلال که احتمال ابتلا به آن را افزایش میدهند شباهت بسیاری به ویژگیهای دوران کرونا دارد: انزوای اجتماعی، ناامنی در دلبستگی، اضطراب و تجربه فقدان غیرقابل توضیح؛ شرایطی که تقریبا تمامی مردم جهان در آن بهسرمیبرند و متناسب با رفاه اجتماعی و اقتصادیای که در کشور محل سکونت خود تجربه میکنند، ممکن است با شدت و ضعف کمتر و بیشتری در معرض ابتلا به اختلال سوگواری طولانیمدت قرارگیرند. علاوه بر تمامی این شرایط، درمان دارویی تا به امروز تأثیر مثبتی بر درمان این اختلال از خود نشان نداده است و تنها رواندرمانی اثرگذار نشان دادهاست.
در شرایطی که کووید-19حتی به افراد جوان و سالم هم رحم نمیکند و سیاستهای بیمارستانها مانع از ملاقات افراد با عزیزانشان میشود، تجربه فقدان مبهم برای خانوادهها شدیدتر و سنگینتر خواهد شد