• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
سه شنبه 28 فروردین 1397
کد مطلب : 12498
+
-

ببخشید! من خوشحال نیستم

یادداشت
ببخشید! من خوشحال نیستم

نگار فهیم/ خبرنگار
من بلد نیستم خوشحالی کنم. فکر کنم در همین چند کلمه، همه‌‌چیزهایی را که می‌خواستم بنویسم لو داده باشم. راستش گیر من و امثال من هم در همان گام اول ماجراست. گام اول، به رسمیت شناختن احساس خوشحالی در انسان است؛ احساسی که تا نامش را می‌شنویم، بعضی از ماها واکنش‌هایی نشان می‌دهیم و فکر می‌کنیم که یا چیز بدی است یا این‌قدر کار جدی داریم که اصلاً وقت فکر کردن به این جور چیزها را نداریم. اما تبعات نپرداختن به چنین احساساتی را باید در خیابان‌ها و سطح شهر و آسیب‌های اجتماعی ناشی از تلنبار شدن آنها پرداخت کنیم. دقیق‌تر بخواهم بگویم این است که من و امثال من خوشحالی و تأثیر آن را باور نکرده‌ایم. خب، وقتی هم‌چنین باوری نباشد، تکلیف مشخص است. باورهای ما، رفتارهای ما را می‌سازند و رفتارهای ما، فرهنگ ما را و فرهنگ ما، تمدن ما را. نمی‌شود ملتی از خوشحالی بگوید، اما رفتارها و سبک زندگی‌شان کاملا ضد‌خوشحالی باشد. نشانه‌های خوشحالی را باید در سراسر زندگی مردمانی که این باور را قبول کرده‌اند مشاهده کرد. این نشانه‌ها در رفتارهای شهروندی، در رفتارهای مدیریتی، در رفتارهای زناشویی، در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی باید حضور داشته باشند؛ در آن صورت است که جامعه‌ای، به رنگ و بوی شادی درمی‌آید و می‌شود آن را خوشحال دانست. پس گام اول، پذیرش واقعیت‌هاست، وگرنه غیراز این اگر باشد هر چه بگوییم و بنویسیم، باد هواست و دیگر هیچ.

فکر کنم از گفتن این واقعیت هم که بخش زیادی از جمعیت کشور و ساکن شهر تهران را جوانان تشکیل می‌دهند، حال خوبی به شما دست ندهد؛ چون پیش از ما، هزاران بار این واقعیت، مورد تأکید و تمجید و تحسین و چیزهایی از این قبیل قرار گرفته است. اما این واقعیت را باید بارها و بارها تکرار کنیم که خوشحالی نیاز فوری و انکارناپذیر جوانان ما به‌حساب می‌آید.
خوشحالی لازم است؛ چرا که بخشی از سلامت روانی ما مردم را تشکیل می‌دهد؛چرا که رفتارهای اجتماعی، فرهنگی ، فردی و جمعی ما را تحت‌تأثیر خودش قرار می‌دهد. اگر خوشحالی لازم است و همیشه جوان‌ها دنبال شادی هستند، اگر باید جزو واقعیت‌های انکارناپذیر زندگی ما باشد، پس چرا با آنها سر و کله بزنیم و وقتی که با آنها روبه‌رو شدیم، خودمان را به آن راه بزنیم؟

اگر لازم است پس مدیریتش کنیم؛ این‌طوری بهتر نیست؟ از روزگاران قدیم گفته‌اند که انرژی‌های انسان خنثی هستند؛ این ما هستیم که تکلیف خوب و بد بودن‌شان را روشن می‌کنیم. به‌نظر شما نمی‌توانیم در مقابل خوشحالی منفی که قسمت‌هایی از آن را در سطح شهر و میان شهروندان مشاهده می‌کنیم، خوشحالی سالم را ترویج کنیم؟ باز هم می‌گویم، من بلد نیستم خوشحالی کنم، چون اساسا به من یاد نداده‌اند که چطور خوشحالی کنم.

این خبر را به اشتراک بگذارید