به یاد «حسن محجوب» که دیروز در 91سالگی درگذشت
ناشرِ مستقل
محمد رضایی- روزنامهنگار
پیش از آنکه کرونا بیاید و زمین و زمان را در هم بپیچد، تقریبا هر روز در مترو میدیدمش و سلاموعلیک میکردیم. در همان حولوحوش 90سالگی، عصازنان و با کیفی در دست، در ایستگاه قیطریه سوار میشد و خود را تا چهارراه مخبرالدوله میرساند. از آنجا هم، پیاده، خیابان جمهوری (شاهآباد سابق) را میرفت تا «شرکت سهامی انتشار»؛ همان ساختمان ثبت ملیشده و کهنسال «خیابان جمهوری شرقی، نبش خیابان ملت، شماره 92»، که چون مدیرش، خود را از پس کشاکش روزگاران به امروز رسانده بود؛ همانجایی که بیش از نیمقرن مدیریت آن را برعهده داشت و آخرین بازمانده مؤسسان این بنگاه انتشاراتی بود. او با پیشینهای در عرصه نشر و البته برادری محمدجعفر محجوب، در سال 1337 به دعوت آیتالله طالقانی به عداد هیأت مؤسس شرکت سهامی انتشار پیوست و در کنار ایشان، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر کاظم یزدی قرار گرفت. حسن محجوب که حضورش در شرکت سهامی انتشار، در برهههایی با وقفه مواجه شد، از مهر 1357تا آخرین روز حیات، زی مدیریت آن را بر تن داشت؛ جایی که با طبع آثاری در حوزه نواندیشی دینی در سالهای دهه 40و 50، نقش مهم و مؤثری در ارشاد فکری آن نسل ایفا کرد و خیلی از جوانان آنسالها، خود را مدیون و مرهونش میدانند. با آنکه فشارهای بسیاری را متحمل و متضرر شد، اما ذرهای و لحظهای از مسیری که در آن گام گذاشته بود، عدول نکرد و اصرار و ابرامش هر روز بیشتر و همین هم شد که دوامِ مدام یافت، تا امروز. او آنجا را چنان سامان داد که همیشه، برای همه، یک صندلی پیدا میشد. همه میتوانستند کتاب داشته باشند. خطمشیاش، مشخص بود و حدود و ثغورش، منظم، اما انحصارگرا نبود و از اسلامیندوشن و همایون کاتوزیان و ادیب برومند تا سیدجلالالدین آشتیانی و مهندس بازرگان و دکتر شریعتی و خیلی نامهای دیگر را که شاید در کنار هم قرار گـرفـتـنشان صعب بـاشـد، او سهـل کرد. حسن محجوب که برکشیده از متلاطمترین دوران صنعت نشر ایران بود، نزدیک به 8دهه در این عرصه ماند و کوشید مستقل بماند و شرکت سهامی انتشار نیز استقلال خود را حفظ کند.