چشماندازی در مه
به محاق رفتن مطبوعات
محمدناصر احدی
احتمالا در آینده، نیمه دوم دهه 90 را با تنگناهای اقتصادی، بحرانهای معیشتی و بیشتر شدن شکاف طبقاتی به یاد خواهند آورد. با اینکه پیش از این مقطع هم نمادها و نمودهای بیعدالتی و فساد در جامعه بهوضوح دیده میشد، اما رشد شبکههای مجازی ـ که در غیاب مطبوعات اثرگذار بر پهنه اطلاعرسانی سیطره یافتهاند و نظارت رسمی با دردسر بیشتری توان کنترل آنها را دارد ـ باعث شد صحنههایی کمتر دیدهشده از نابرابری در برابر دیدگان جامعه قرار گیرد. با این حال، هنوز روزنامهنگاری حرفهای، چنانچه فرصتش را مییافت، تبحر و مسئولیتپذیری خود را به رخ میکشید. برای مثال، در سال 1395روزنامه «شهروند» با انتشار گزارشی درباره گورخوابها فضای رسانهای رسمی و غیررسمی کشور را کاملا تحتتأثیر قرار داد. اما اعتراضات دی 1396 بار دیگر ثابت کرد که دست مطبوعات در به تصویر کشیدن آزادانه وقایع جامعه بسته است. در ماجرای گرانی بنزین و اعتراضاتی که بهدنبال آن در آبان 1398رخ داد، مطبوعات امکان نداشتند بهدرستی به وظیفه خود عمل کنند و به گزارش دقیق و بیپرده این واقعه بپردازند. در دی همین سال، در ماجرای ساقط شدن هواپیمای اوکراینی با شلیک اشتباهی نیروهای خودی بر فراز آسمان تهران، مطبوعات از آنچه مقامات رسمی در صداوسیما و بیانیهها و مصاحبههایشان اعلام میکردند، چیز بیشتری برای گفتن نداشتند. تقریبا عین همین وضعیت، در سال 1399در مورد کرونا و مسائل ریز و درشتی که بهدنبال آن پدید آمد رخ داد. سال پایانی قرن چهاردهم هجری شمسی در حالی به پایان میرسد که انتشار رسانه مستقل کاغذی را باید آرمانی فراموششده دانست. در این وضعیت طبیعی است رنگیننامههای گوناگونی که در قالب فصلنامه، ماهنامه، هفتهنامه، روزنامه و هر قالب دیگری بهکار خبررسانی اشتغال دارند، بیش از اینکه دغدغه کار حرفهای و بیان حقایق و جلب اعتماد مردم را داشته باشد، به دریافت بودجهای چشم دارند که میتواند حیات آنها را تضمین کند. چشمانداز مطبوعات ایران در آغاز سده جدید مهگرفته و غمبار است، اما چهبسا هنوز هم، مثل همه نشریات ماندگار تاریخ ایران، همت و خلاقیت فردی بتواند راهگشای این مسیر صعب باشد.