• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 8 بهمن 1399
کد مطلب : 123002
+
-

کارگردان  هفت و باشگاه مشتزنی رادیکالیسم دلپذیر و مهیجی را به مخاطبش عرضه می‌کرد

اطمینان بیشتر، هیجان کمتر

دیوید فینچر این سال‌ها فیلمسازی کمال گراست که محصول نهایی مطمئنی تحویل تماشاگر می‌دهد

اطمینان بیشتر، هیجان کمتر

 شاهرخ شانجانی_روزنامه نگار

  «منک» آخرین ساخته دیوید فینچر واکنش‌های متفاوتی را برانگیخته است. عده‌ای فیلم را استادانه نامیده‌اند و برخی از آن به‌عنوان فیلمی ملال‌آور یاد کرده‌اند. شاید بتوان گفت منک فیلم ملال‌آوری که به شکل استادانه‌ای کارگردانی شده است. فیلم یک استادکار که براساس فیلمنامه پدر مرحومش جک فینچر، ساخته شده و انتظاری که از فینچر کارگردان می‌رود را برآورده می‌کند؛ به این معنا که منک به لحاظ تکنیکی فیلم بی‌نقصی شده است.
آثار 2دهه اخیر دیوید فینچر، نشان از جاافتادگی و پختگی خالقشان دارند. همه آثار طبیعتا در یک سطح نیستند و میانشان تفاوت‌هایی وجود دارد، ولی جملگی در توازن سبکی و پختگی حرفه‌ای اشتراک دارند. فینچر دیگر آن فیلمساز جوان ابتدای دهه90 میلادی نیست. سال‌ها فعالیت در هالیوود او را به کارگردانی تبدیل کرده که خوب می‌داند چگونه برای ایده‌های جاه‌طلبانه و شخصی‌اش، مصرف عام پیدا کند یا گاهی برعکس بتواند با آنچه خواست جمعی است، جوری کنار بیاید که دیدگاه‌های شخصی‌اش هم در آن لحاظ شود. فینچر این سال‌ها بارها ثابت کرده که می‌تواند در میان مصرف عام و سلیقه خاص حرکت کند. آثارش نشان می‌دهد که در این کار مهارت فوق‌العاده‌ای دارد. نشانه‌های این مهارت را مثلا می‌شود در سریال «شکارچیان ذهن» مشاهده کرد.

  کمتر کسی می‌تواند ادعا کند «شبکه اجتماعی» فیلم درخشانی است؛ یا مثلا «مورد عجیب بنجامین باتن» شاهکار است. این ادعا را در مورد «دختری با تتوی اژدها» هم نمی‌شود کرد. اما همه این آثار در سطحی از حرفه‌ای‌گری قرار دارند که از هر تولید درجه یک سینمای جریان اصلی می‌شود انتظارش را داشت؛ سطحی فراتر از تولیدات معمول هالیوود. اطمینان خاطر به فینچر این سال‌ها از توانایی‌هایش به‌عنوان سینماگری می‌آید که دقیقا می‌داند در چه مسیری گام برمی‌دارد. فیلم‌ها آیینه سازنده‌شان هستند و نشان از حضور سینماگری دارند که موهایش را در آسیاب سفید نکرده است. اطمینان خاطر به دیوید فینچر از همین نقطه می‌آید.

  دیوید فینچر دهه90 اما فیلمساز دیگری بود. کارگردان جوانی که از فضای آگهی‌های تبلیغاتی و موزیک‌ویدئو به هالیوود آمد و نظم معمول و متداول استودیوهای فیلمسازی را به‌هم ریخت. «بیگانه ۳» فقط قسمت سوم سری فیلم‌های محبوب و جاافتاده‌ای نبود که دوتای قبلی‌اش را دو استادکار (رایدلی اسکات و جیمز کامرون) ساخته بودند؛ فیلم محصول قریحه‌ای وحشی و کنترل نشده بود. (که البته استودیو سعی کرد کنترلش کند.) درست مثل «هفت» که تشویشی غریب خلق می‌کرد و در رأس و قله‌شان هم «باشگاه مشتزنی» می‌ایستاد که هر بیننده‌ای را برآشفته می‌کرد. نوعی رادیکالیسم در این آثار وجود داشت که الزاما هم به انسجام و هماهنگی لازمه اثر هنری نمی‌انجامید (مثلا در باشگاه مشتزنی آشفتگی روایی مشهود است)، ولی ردپای نبوغی جنون‌آمیز این فیلم‌ها را هم تماشایی می‌کرد و هم غیرقابل پیش‌بینی.

  فینچر این سال‌ها بیش از آن حرفه‌ای شده که جنون را به شکلی نبوغ‌آمیز در آثارش متجلی شود. او همچنان فیلمساز بزرگی است ولی از آن رادیکالیسم دلپذیر کمتر می‌توان نشانی گرفت. اینها بیش از آنکه خوب یا بد باشند ویژگی‌اند؛ ویژگی کارگردانی که هر اثرش همچنان شوری در دوستداران سینما می‌آفریند و فینچر به‌ندرت دوستدارانش را مغبون می‌کند. به‌نظر می‌رسد باید با فینچر متخصص ساخت آثار فاخر و عظیم کنار بیاییم؛ کارگردانی که دیگر فیلمی از جنس هفت یا حتی بازی نمی‌سازد. آن ریتم تند و ضرباهنگ پرشتاب حالا سال‌هاست که به تامل و تأنی رسیده است. از هفت به‌ « زودیاک» رسیده و از بیگانه  به «اتاق وحشت». در مدیوم سریال به‌مراتب بیشتر فینچر قدیم را به یاد می‌آورد تا در فیلم‌هایی که اغلب طولانی‌اند و البته تمام لحظه‌هایشان با مهارت تکنیکی و وسواس خلق شده‌اند.

  می‌شود منک را دوست نداشت، ولی به‌سختی می‌شود هنر کارگردانش در بازآفرینی هالیوود دهه‌های30 و 40 را ستایش نکرد. این قاب‌ها، این میزانسن و این بازی‌ها و این میزان تسلط بر دستمایه در کمتر محصولی از هالیوود۲۰۲۰ قابل مشاهده است. فینچر همچنان فیلمساز بزرگی است، آن‌قدر که بعد از چند فیلم میانمایه که در آنها نبوغ سال‌های اولیه را با حرفه‌ای‌گری تاخت زده بود، در فیلمی به معنی مطلق کلمه باشکوه، گذشته را بازآفرینی و نقد می‌کند. منک فیلمی استادانه از فیلمسازی است که استادی‌اش را به رخ نمی‌کشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید