سیدفرید العطاس، استاد جامعهشناسی دانشگاه ملی سنگاپور
(مترجم: حمیدرضا غلامزاده)
از منظر تاریخ طولانیمدت بشری، رخداد فراگیر بیماریهای مسری با گستره شیوع جهانی یک پدیده معمول است. انسان هرازگاهی در معرض تهدید بیماریهای همهگیر بوده است. طاعون سیاه در سالهای1347تا1351میلادی، نخستین شیوع وبا در 1917، آنفلوآنزای اسپانیایی در سالهای1919-1918و اکنون کوویدـ 19در سالهای2019و2020.
در دوران کنونی اواخر سرمایهداری بهتدریج متوجه میشویم که چگونه بروز چنین بیماریهایی نحوه اولویتبندیهایمان در توسعه اقتصادی و ارزشهای بازار مانند نقدشوندگی، کارآمدی و قابلیت پیشبینی که فراتر از بازار، تقریبا زندگی روزمره ما را شکل میدهند، به چالش میکشد. درواقع، کوویدـ19به ما یادآوری میکند که زندگی ما مهمتر از رشد اقتصادی است؛ ضمن اینکه ایده برابری را نیز تقویت کرده است. شاید انسانها براساس نژاد، دین و طبقه اجتماعی بین خود تبعیض قائل شوند، اما ویروس اینگونه نیست. مضاف بر این، ویروس مرزهای جغرافیایی را هم به رسمیت نمیشناسد و بیش از هر ویروس کامپیوتری وخیمی روابط بین انسانها را برجسته میکند. در دوران قرنطینه، دریافتیم که چقدر تلاش برای رسیدن به تجملات بیمعناست. اکنون بیشتر به فکر تدارک نیازهای اولیه مانند غذا و سرپناه بوده و قدردان امکان ارتباطات انسانی هستیم. جامعهشناس و مورخ مراکشی قرن 14میلادی (قرن هشتم)، عبدالرحمان ابن خلدون که خود از محنتدیدگان طاعون سیاه بود و والدینش را در آن فراگیری از دست داد، حرفهای زیادی درباره نقمت دارد. ابن خلدون در کتاب المقدمه که درآمدی بر اثر تاریخی او درباره تاریح اعراب و بربرها و دیگر ملیتهاست، در این مورد بحث میکند که چگونه ابعاد اقتصادی ظهور و سقوط سلسلههای حکومتی در فهم ما از نقش تجملات اهمیت دارد. در نقل قول معروفی که ازجمله توسط رونالد ریگان بیان شده است، ابن خلدون میگوید: «باید دانست که در ابتدای هر سلسلهای، خراج و مالیات درآمد زیادی از داراییهای کوچک حاصل میکند و در پایان هر سلسله، خراج درآمد اندکی از داراییهای بزرگ حاصل میکند. دلیلش این است که وقتی سلسلهای طریقت دین (سنن) را دنبال میکند، فقط مالیاتهایی را تعیین میکند که از سوی قوانین دینی مشخص شدهاند، مانند زکات، مالیات بر زمین و مالیات سرانه.» مشکل زمانی ایجاد میشود که اعضای خاندان حاکم و نزدیکان آنها سبک زندگی تجملاتیتر و خاصتری را اتخاذ میکنند. این تحول طی چند نسل شکل میگیرد. آنها در زندگی متنعم و تجملاتی فرومیروند. برای دوام و تثبیت این سبک زندگی، مالیات و برآوردها را افزایش میدهند تا درآمد مالیاتی بیشتری کسب کنند. این روند در نهایت به جایی میرسد که منجر به کاهش یا توقف فعالیتهای تولیدی میشود و به تبع آن درآمدهای مالیاتی کاهش مییابد. چرخه افزایش مالیات و کاهش درآمد نهتنها موجب افت تولید و چرخههای مالی سلسله حاکمیت میشود، بلکه بهتدریج زوال حکومت را به ارمغان میآورد. تقاضا برای تجملات همراه خود میکروب انشقاق، زوال و در نهایت فروپاشی را همراه میآورد. جستوجوی تجملات محور سبک زندگی طبقات حاکم و نخبگان جوامع در طول تاریخ بوده است. در جوامع سرمایهداری مدرن، زندگی تجملاتی به لطف مصرفگرایی ممکن و رایج شده است. مادامی که مصرفگرایی شالوده اعتماد مصرفکننده را شکل میدهد، عامل اصلی رشد اقتصادی و در نتیجه امکان زندگی تجملاتی نیز هست. مصرفگرایی چشماندازی است که در نظم اجتماعی و اقتصادی بهخصوصی وجود دارد که بر مطالبه پایانناپذیر کالا و خدمات تأکید دارد. در قرن بیستم که تولید انبوه منجر به تولید مازاد کالاها شد و به تعاقب آن عرضه از تقاضا پیشی گرفت، راهبردی نیاز بود تا با این مسئله روبهرو شود. در اینجا بود که کهنگی برنامهریزی شده و تبلیغات وارد میدان شدند. کهنگی به سیاستی اشاره دارد که تعمدا محصول را بهگونهای طراحی میکند که بهصورت ساختگی عمر کارآمدی محدودی داشته باشد تا در بازه زمانی مشخصی کهنه و ناکارآمد شود. در همین حین، تبلیغات یا پیامرسانی هدفمند برای متقاعد کردن و تشویق «میل» مشتریان بهسوی کالا، به شکل شدیدتری بهکار گرفته شد. هر دو مورد نقش حیاتی در تحریک مشتریان به پول خرج کردن، تداوم تقاضا در سطوح بیشتر و بیشتر و تشدید مصرفگرایی داشتند. تورستین وبلن در کتاب کلاسیک خود در باب مصرفگرایی، «نظریه طبقه مرفه» به اتفاقاتی که در نتیجه ظهور «اوقات فراغت» در اوایل قرن بیستم شکل گرفت، نگاهی انداخته است و توجه خواننده را به «فعالیتها و عادتهای خرج کردن این طبقه مرفه در قالب مصرف و اتلاف علنی و غیرمستقیم» جلب میکند.آنچه کهنگی برنامهریزی شده و تبلیغات موجب رشد آن شدهاند، همهگیری فزاینده مصرفگرایی در زندگی روزمره است. مصرفگرایی به معمولیترین افراد هم حس کاذب قرار گرفتن در جایگاه منحصر به فرد در جامعه را میدهد. بهگفته گری کراس، مورخ «تنوع بینهایت پوشاک، سفر و سرگرمی این فرصت را مشخصا به همه داده است تا جایگاه فردی مناسب خود را فارغ از نژاد، سن، جنسیت یا طبقه اجتماعی بیابند.» اما مصرفگرایی در واقعیت منجر به شادی و رضایت در بلندمدت نمیشود. این نکته را میتوان از مراجعه به مطالعاتی که نقش رشد اقتصادی در افزایش شادی و رضایت را مورد پرسش قرار میدهند، دریافت. بیشتر شواهد مطالعات تطبیقی که کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه را مقایسه میکنند، حاکی از پاسخ منفی به این سؤال هستند. بیماری همهگیر کنونی و قرنطینه ناشی از آن که اغلب دنیا دچار آن شده است، بدین معناست که بیش از یک و نیم میلیارد انسان در سراسر جهان در خانه ماندهاند. برخی ممکن است به زندگی پیش از قرنطینه خود بهعنوان مصرفگرایی صرف بنگرند. خانوادهها میتوانند زمان بیشتری را با همدیگر بگذرانند. در عین حال، محیطزیست از مداخلات و تخریب بشری فرصت نفس کشیدن پیدا کرده است.
ویروس و سرمایهداری
در همینه زمینه :