• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
سه شنبه 30 دی 1399
کد مطلب : 122098
+
-

قتل در اردوگاه فقر

قاتل کودکان پاکدشتی به اتهام قتل 20نفر به دار مجازات آویخته شد

گزارش دو
قتل در اردوگاه فقر


جواد عزیزی 

محمد بسیجه، که روزنامه‎‌‎ها به او لقب بیجه داده بودند، در مدت 2سال، 17کودک و 3بزرگسال را در منطقه پاکدشت و حوالی کوره‌پزخانه‎‌‎ها به قتل رساند. جنایاتی که به‎‌‎گفته خودش نه از ارتکاب آنها خوشحال می‎‌‎شد و نه ناراحت. او بیشتر قربانیانش را با تزریق سیانور یا ضربات چاقو به قتل می‌رساند و گاهی به تماشای لحظه مرگ آنها می‎‌‎نشست و برای اینکه ردی از خودش به‌جا نگذارد اجسادشان را می‎‌‎سوزاند، به چاه می‎‌‎انداخت یا در بیابان دفن می‎‌‎کرد. تا اینکه شهریور83 توسط پلیس دستگیر شد و هرچند خودش مدعی بود که بر اثر عقده‎‌‎های ناشی از فقر و بدبختی برای تجاوز به بچه‎‌‎ها و کشتن آنها تحریک می‎‌‎شده، اما مهم‎‌‎ترین سؤالی که خانواده قربانیان در جریان جلسات محاکمه به‎‌‎دنبال پاسخش بودند، اینکه چرا 2سال طول کشید تا پلیس توانست این جنایتکار بی‎‌‎رحم را دستگیر کند؟ 
این سؤال وقتی جدی‎‌‎تر می‎‌‎شود که بدانیم منطقه پاکدشت در اوایل دهه 80، منطقه بزرگ و پرجمعیتی نبود و بیجه آن‌قدر سرنخ از خودش به‌جا گذاشته بود که پلیس بتواند پیش از اینکه آمار قربانیان به رقم 20برسد، وی را دستگیر کند.
قاتل سریالی کودکان پاکدشتی نخستین قربانیانش را از میان همسایه‎‌‎ها انتخاب کرده بود: «محمد. ج همسایه ما بود و پدرش بنایی می‎‌‎کرد، نزدیک ظهر با یک فرغون به سمت خانه ما آمد و پرسید تخته بنایی و بشکه دارید؟ او را به داخل خانه کشاندم و بعد از تجاوز با دست خفه‎‌‎اش کردم.» یا «مسعود. ش، هفت‌ساله بود. آنها همسایه ما بودند و در اسباب‌کشی به آنها کمک کرده بودم. صدایش کردم. وقتی آمد گفتم بیا با هم خروس و مرغ‎‌‎ها را جمع کنیم. به او تجاوز کردم و با تزریق سیانور به پهلویش، او را به قتل رساندم.» کشته‌شدن چند کودک در محدوده و محله‎‌‎ای کوچک نشان می‎‌‎داد که قاتل نیز احتمالا در همان محدوده زندگی می‎‌‎کند اما پلیس هرگز به سراغ بیجه نرفت، تا جایی که خودش در جریان جلسه محاکمه به قاضی چنین گفت: «چند روز بعد از اینکه چهارمین کودک به نام سیدجواد را به قتل رساندم و جسدش را در چاهی انداختم، همراه دوستم محمد بودم که مأموران نزد ما آمدند. آنها درباره گم شدن سیدجواد پرسیدند و اینکه فرد مشکوکی ندیده‎‌‎ایم؟ دوستم محمد هم به دروغ گفت که ما 2نفر را دیدیم که دنبال سیدجواد کردند و دیگر نمی‎‌‎دانیم چه شد. نمی‎‌‎دانم چرا محمد آن حرف را زد اما احساس کردم که بعد از این حرف، مأموران باید ما را دستگیر می‎‌‎کردند، اما آنها بی‎‌‎تفاوت از کنار ما گذشتند. مأموران هیچ‎‌‎گاه به سراغ من نیامدند. انگار که آنها مرا نمی‎‌‎دیدند». 
سرنخ دیگری که می‎‌‎توانست باعث دستگیری این قاتل سریالی شود، پسری بود که بیجه قصد کشتن او را داشت، اما او زنده ماند. «به کوره‌پزخانه نزدیک خانه‌مان رفته بودم که دیدم پسری تریاک می‎‌‎کشد و تنهاست. سراغش رفتم و در یک لحظه غافلگیرش کرده و او را از بلندی به پایین پرتاب کردم. بعد خودم را به او رساندم و سرنگ سیانور را که همیشه همراهم بود، درآوردم. مقدار کمی به او تزریق و فرار کردم، اما بعد از چند ساعت که برگشتم، دیدم آنجا نیست و فهمیدم که مردم او را دیده‎‌‎اند و نجاتش داده‎‌‎اند. بعد از یک‎‌‎ماه همدیگر را دیدیم. از من سؤال کرد چرا می‎‌‎خواستی مرا بکشی؟ او دو- سه نفر را آورد و گفت که من می‎‌‎خواستم او را بکشم، اما آنها مرا شناختند و گفتند امکان ندارد محمد این کارها را بکند.» 
قصور در کشف راز این جنایات و دستگیری قاتل چنان مشهود بود که در نخستین جلسه محاکمه بیجه، قاضی یاورزاده، رئیس دادگاه، چنین گفت: «هر کسی در زندگی اشتباه می‎‌‎کند و تاوان آن را هم می‎‌‎پردازد، اما در این پرونده اشتباه مأموران قابل چشم‎‌‎پوشی نیست، زیرا تاوان آن را نه‎‌‎تنها مأمور بلکه خانواده‎‌‎های بی‎‌‎گناه نیز می‎‌‎پردازند». و به‎‌‎خاطر همین اشتباهات بود که مدتی پس از دستگیری قاتل سریالی کودکان پاکدشتی، رئیس وقت نیروی انتظامی استان تهران از مردم عذرخواهی کرد و 16نفر از مأموران در جریان جنایات پاکدشت مقصر شناخته شدند و از سوی فرمانده وقت ناجا تنبیه و توبیخ و به سازمان قضایی نیروهای مسلح معرفی شدند. پرونده قتل‎‌‎های سریالی کودکان پاکدشتی سراسر درد است و رنج. داستان خانواده‎‌‎هایی بی‎‌‎بضاعت و فقیر که به‎‌‎گفته قاضی پرونده: «همه ‎‌‎ آنها غیراز داغ فرزند در یک چیز دیگر با هم شباهت داشتند و آن هم سکونت در اردوگاه فقر بود و عجیب اینکه قاتل فرزندانشان نیز محصول همان فقر بود». 
محمد بیجه، مهرماه سال83، یعنی یک‎‌‎ماه پس از دستگیری در دادگاه، محاکمه و به اتهام قتل 20نفر به 16بار قصاص و پرداخت دیه در حق خانواده 4نفر از مقتولان محکوم شد و چند‎‌‎ماه بعد و در آخرین روزهای سال 83 در سن 22سالگی در پاکدشت و در ملأعام به دار مجازات آویخته شد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید