فرزام شیرزادی- نویسنده و روزنامهنگار
شاید علاوه بر استعداد برای نوشتن، بارها از نویسندههایی که میشناسید پرسیدهاید که داستان یا قصهای در ذهنم دارم و میخواهم بنویسمش، اما نمیدانم از کجا شروع کنم. معمولا وقتی کسی برای چاپشدن، مطلبی را مینویسد، درست مثل آدمی است که میخواهند از او عکس بگیرند؛ حالت خشک و رسمی بهخودش میگیرد. سادهترین راه برای فائقآمدن بر این حالت، آن است که مثل بسیاری از داستاننویسان حرفهای، نوشتهتان را برای یک نفر بنویسید؛ طوریکه انگار میخواهید برای یک نفر نامه بنویسید. استفاده از این شیوه، ترس بیموردی را که ریشهاش از مخاطبان انبوه، ولی بیچهره است از بین میبرد. ضمن اینکه احساس نبود خود گاهی نسبت بهکار و همینطور برای نوشتن آزادی خواهید داشت.
جان اشتاینبک، نویسنده آمریکایی رمانهای معروف خوشههای خشم، راسته کنسروسازان و موشها و آدمها که همه آثارش در ایران به فارسی برگردانده شده درباره تجربههایش از نوشتن به نکات درخور توجهی اشاره کرده است. اشتاینبک میگوید:« 1 -این فکر را که میخواهی بالاخره نوشتهات را تمام کنی از سرت بیرون کن. کاری به 500صفحه نوشتن نداشته باش و فقط روزی یک صفحه بنویس؛ در این صورت وقتی نوشتهات تمام شود، حتما تعجب خواهی کرد. 2 - آزادانه و با سرعت تمام بنویس و همهچیز را روی کاغذ بیاور. ضمنا تا نوشتهات تمام نشده، آنرا حک و اصلاح یا بازنویسی نکن. همیشه بازنویسی در گرماگرم کار بهانهای است برای ننوشتن. بهعلاوه این کار مانع از سیلان و تداوم ضرباهنگ نوشته میشود که درواقع نتیجه نوعی هماهنگی ناخودآگاه نویسنده با مصالح کارش است. 3 - اصلا به مخاطب عام فکر نکنید؛ چون اولا این مخاطبان بینامونشان کاری خواهند کرد که از وحشت قالب تهی کنید و ثانیا مثل تماشاگران تئاتر حاضر و ناظر بر کار شما نیستند. درحقیقت موقع نوشتن، مخاطب شما یک نفر است. 4 - اگر صحنه یا بخشی از نوشتهات اذیتت میکند، اما فکر میکنی که هنوز به آن احتیاج داری، آنرا همانطور بهحال خود بگذار و به نوشتن ادامه بده. مطمئنا وقتی اثر را بهطور کامل نوشتی، میتوانی باز سر وقت آن بروی.»
و نکته آخر اینکه موقع نوشتن گفتوگوها، آنچه را که مینویسید بعد از پایان داستان، با صدای بلند برای خودتان بخوانید؛ چون فقط از این طریق میشود دریافت که گفتوگوها شبیه حرفهای مردم است یا نه. گوستاو فلوبر، نویسنده رمان معروف «مادام بوواری» پس از نوشتن داستانهایش، آنها را برای خودش با صدای بلند میخواند تا ضعفهایش را دریابد. گاهی چنان با جدیت این کار را انجام میداد که برای چند روز صدایش میگرفت.
فوت و فن نوشتن 10/ غلبه بر هراسِ نوشتن
در همینه زمینه :