حمله به کنگره از نگاه تهران و تلآویو
حسن نافعه- استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره
سرانجام ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به بزرگترین حماقت خود دست زد! وضعیت او در آخرین روزهای باقیمانده از حضورش در کاخ سفید بیش از آنکه در مقام یک رئیسجمهور باشد، شبیه روسای گروههای تبهکار و باندهای مافیایی است. او با تحریک هوادارانش برای حمله به کنگره، لکه ننگی را بر پیشانی نظام آمریکا باقی گذاشت که محو کردن آن در آینده نزدیک ممکن نیست.
ترامپ پس از شکست در میدان قضایی، تلاش کرد بر رأی مجمع الکترال اثرگذار شود. پس از آنکه مرحله دوم تلاشهای ترامپ نیز ناکام ماند، از طرفدارانش خواست همزمان با جلسه بررسی آرای الکترال نمایندگان کنگره، در مقابل کاخ سفید اجتماع کنند. اینجا روشن شد که ترامپ در آستانه عبور از خطوط قرمز است. او به فاصله کوتاهی پساز قرار گرفتن روی تریبون در مقابل جمعیت عظیم و خشمگین هوادارانش، فریاد خشم خود را نهتنها بر سر دمکراتهایی که مدعی است تقلب را سازماندهی کردهاند، بلکه بر سر برخی از نمایندگان جمهوریخواه که حاضر به حمایت از او نبودند کشید؛ ازجمله مایک پنس، معاون اول ترامپ که نتایج انتخابات و پیروزی بایدن را تأیید کرد.
در میانه این سخنرانی پرشور و حماسی، ترامپ هوادارانش را تشویق کرد که به سمت ساختمان کنگره حرکت کنند. دیگر پیشبینی وقایع بعدی کار سختی نبود؛ مهار جمعیتی خشمگین که از سوی رئیسجمهور بهطور مستقیم هدایت شده بودند، امکانپذیر نبود. به این ترتیب سیر تحولات با هجوم به ساختمان کپیتال هیل، تخریب اموال، درگیری با نیروهای امنیتی و در نهایت، تلفات انسانی ادامه یافت. دیگر جایی برای تردید باقی نمانده بود؛ رئیسجمهور مستقیما شورش مسلحانه را فرماندهی میکند.
تمامی پایتختهای جهان این تحولات عجیب را با توجه به تأثیر گستردهاش بر وضعیت داخل و خارج آمریکا با دقت دنبال میکردند. اما به باور من، تهران و تلآویو با اهتمام بیشتری وقایع را زیرنظر داشتند؛ چراکه 2سیاست منطقهای کاملا متناقض را رهبری میکنند؛ سیاستی که در روابط وجودی میان ایندو متجلی است. بنابراین طبیعی است که هریک از ایندو بر اسبی متفاوت شرط بسته باشد. اگرچه تهران حساب چندانی روی بایدن باز نکرده، اما بهطور جدی در انتظار خروج ترامپ از کاخ سفید است. اما در سوی دیگر، تلآویو به خوبی میداند که سقوط ترامپ، خسارتی بزرگ برای این رژیم است و میتوان پیشبینی کرد که تا آخرین لحظه بهدنبال استفاده از حضور او در راس دولت باشد.
از آنجا که روی کار آمدن دولت بایدن، مخصوصا پس از حادثه هجوم به کنگره قطعی شده، دور از ذهن نیست که اسرائیل با استفاده از تمام امکانات موجود و از طریق هماهنگی کامل با ترامپ، تلاش کند تا پیش از 20ژانویه (موعد تغییر دولت)، بایدن را در مقابل واقعیتی جدید قرار دهد؛ واقعیتی که مانع از بازگشت وی به توافق هستهای ایران شود و آن حمله به ایران است. اما آیا ترامپ امکان حمله به ایران بهطور مستقیم و یا با مشارکت اسرائیل را، با توجه به وضعیت داخلی آمریکا و مخصوصا وقایع اخیر دارد؟ آن هم حملهای که میتواند جرقه جنگی گسترده در سطح منطقه خاورمیانه باشد.
موقعیت داخلی ترامپ پس از حادثه اخیر نسبت به قبل ضعیفتر شده است؛ تا جایی که نشانههایی مبنی بر احساس خطر حزب جمهوریخواه و آمادگی این حزب برای توقف حمایت از او دیده میشود. مجموعه این تحولات، کار ترامپ را برای هرگونه اقدام نظامی علیه ایران در فرصت محدود باقیمانده سخت میکند. در سوی دیگر معادله اما بهنظر نمیرسد نتانیاهو به سادگی بتواند با بازگشت آمریکا به توافق هستهای کنار بیاید؛ توافقی که از دید او، تهدیدی وجودی برای اسرائیل است. فراموش نکنیم که نتانیاهو در داخل فلسطین اشغالی نیز با شرایط بسیار سختی روبهرو است؛ بهگونهای که سایه محاکمه و زندان، درصورت عدمموفقیت در تشکیل دولت جدید بر سر او سنگینی میکند. بنابراین ممکن است که نخستوزیر اسرائیل، فرمان حملهای یکجانبه علیه ایران را صادر کند؛ البته بهشرط دریافت چراغ سبز از سوی ترامپ و حتی شاید پوششی عربی که شامل همکاریهای لجستیک باشد. در مقابل، بهنظر میرسد ایران با تداوم پایداری سرسختانه خود، قادر به اتخاذ تصمیمهای حساب شده اما تأثیرگذار است؛ از عدمپاسخ به ترور محسن فخریزاده، دانشمند هستهای این کشور گرفته تا افزایش میزان غنیسازی اورانیوم و خودداری از تمدید مهلت حضور بازرسان آژانس انرژی اتمی در سالگرد ترور سردار سلیمانی.
ترامپ تا 2هفته دیگر از کاخ سفید خارج خواهد شد. اگرچه وضعیت او بهشدت متزلزل و تضعیف شده، اما جهانیان همچنان نفسها را در سینه حبس کردهاند و با صبوری منتظر آغاز کار بایدن هستند. وقوع هریک از این 2سناریو (حمله یا عدمحمله به ایران) طی 2هفته باقیمانده، سلسلهای از تحولات اساسی را برای منطقه خاورمیانه بهدنبال خواهد داشت؛ تحولاتی در 2مسیر کاملا متناقض.