• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 21 دی 1399
کد مطلب : 121399
+
-

روزنامه‌ها را ورق می زنیم

سینمای متاثر از ژورنالیسم سیاسی در سال بحرانی اصلاحات


سعید مروتی 

التهاب سیاسی به‌وجود آمده از درگیری دو جناح سیاسی، سینمای ایران را هم متاثر کرد. از اسفند78 که جناح چپ انتخابات مجلس را هم برد، التهابات سیاسی و سطح منازعه دو جناح راست و چپ بالا گرفت. روزنامه‌ها همچنان با تیترهای تند و تیزشان توجه رهگذران را پای دکه‌های مطبوعاتی جلب می‌کردند؛ روزنامه‌هایی که برای تولیدات سال78 (که در سال79 اکران شدند) منبع الهام مهمی بودند. سینمای ایران می‌خواست سال‌ها دوری از سیاست و اجتماع را جبران کند. نتیجه فیلم‌های متاثر از ژورنالیسم سیاسی جشنواره هجدهم بود. در بهار79 اما فصل دیگری رقم خورد. روزنامه‌های تند سیاسی به پایان خط رسیدند و زمزمه‌های کنار رفتن وزیر ارشاد قوت گرفت؛ وزیری که از آوردگاه استیضاح مجلس پنجم پیروز بیرون آمده بود، باید آماده خداحافظی می‌شد. همچنان که فاز اول پروژه اصلاحات هم به پایان خط می‌رسید. آن هم در شرایطی که ریاست‌جمهوری، شورا و مجلس را در اختیار داشت. سینمای ایران که می‌خواست جشن صدسالگی‌اش را بگیرد، در اوج دعواهای سیاسی همچنان می‌کوشید به راه خودش ادامه دهد. اگر روزنامه اخبار دیروز را انعکاس می‌داد، سینما متاثر از رخدادهای یک سال قبل بود. بنابراین هر فیلمی که فضای سیاسی اجتماعی را منعکس می‌کرد در اکران79 کمتر از انتظار تماشاگر یافت. از کمدی سیاسی «مومیایی 3» تا عاشقانه‌ای سیاسی اجتماعی چون «متولد‌ماه مهر». تازه اینها پرفروش‌ترین فیلم‌های سیاسی سال بودند. سینمای سیاسی انتهای دهه 70 بداقبال بود که در شرایطی نامطلوب محصولاتش را روانه اکران می‌کرد. در شرایطی که بن‌بست پیش‌بینی شده در فیلم «اعتراض» خودش را نشان می‌داد. اعتراض کیمیایی در تابستان 79 روی پرده آمد و کمتر از انتظار تماشاگر یافت. همچنان که «عروس آتش»، «نسل سوخته»، «بلوغ»، «مردبارانی» و «بوی کافور، عطر یاس» در گیشه شکست خوردند. در تابستان 79 جشن صد سالگی سینمای ایران با یک مبدا نه چندان قابل‌قبول (سال1279 به‌عنوان سال ورود نخستین دوربین فیلمبرداری به ایران توسط مظفرالدین شاه) برگزار شد. از همین جشن صد سالگی که با اجرایی قابل‌قبول در ورزشگاه انقلاب برپا شد نشانه‌های شکاف و بحران را می‌شد مشاهده کرد. جایی که مجید مجیدی در سخنرانی‌اش با لحنی نگران و معترض گفت: «صدای پای ابتذال می‌آید». سخنانی که نشانه اعتراض طیفی از سینماگران به فیلم‌های تجاری پس از دوم خرداد بود. فیلم‌های جوان‌پسندی که بیشتر با الگوی سینمای جوانانه دهه 50 ساخته می‌شدند. بهترینشان «دست‌های آلوده» بود که هم حال و هوای دهه پنجاهی‌اش خوب درآمده بود و هم حضور هدیه تهرانی به‌عنوان بازیگر- ستاره برآمده از دوران اصلاحات در آن الهام‌بخش بود. لقب ضعیف‌ترین فیلم این جریان را هم می‌شد به «شور عشق» داد که منتقدان به آن زرشک زرین دادند ولی بیش از یک میلیون و 800هزار نفر به تماشایش شتافتند. فیلم نه از راه روایت قصه سست عاشقانه‌اش که از مسیر شباهت و تداعی و با بهره از هوش تهیه‌کننده‌اش در دادن اخبار زرد به هفته‌نامه‌های جنجالی توانست در گیشه به توفیق برسد و دو بازیگر جوان و گمنامش هم یک‌شبه از دروازه‌های شهرت عبور کنند. شور عشق مثل خیلی از فیلم‌های اکران79 با همه ضعف‌ها و خام‌دستی‌هایش تصویری از یک دوران را به نمایش می‌گذاشت. جوان‌های برآمده از دوم خرداد حالا می‌توانستد شمایی از چهره خود را در فیلم‌های ایرانی ببینند. بخش خصوصی می‌کوشید از فضای گلخانه‌ای سال‌های قبل خارج شود. تنوع فیلم‌های ایرانی در این سال نشان می‌داد سیاست‌های سیف‌الله داد در معاونت سینمایی تا اندازه‌ای به ثمر نشسته و عجیب اینکه پرسر و صدا‌ترین منتقدان سیف‌الله داد، رفقای فیلمسازش بودند؛ سینماگرانی که همچنان نوستالژی دهه 60 را داشتند و مثلا از کاهش تصدیگری وزارت ارشاد در جدول‌بندی اکران دل خوشی نداشتند. سینمای ایران در سال سخت79 با وجود شکست آثار سیاسی، اجتماعی‌اش و با همه نیش و کنایه‌هایی که از هر طرف به سمتش روانه می‌شد، هرچه بود سینمای خنثی و باری به هر جهت میانه‌های دهه 70 نبود. سال79 سال «شوکران» بود. فیلم افخمی در روزهایی که خودش آماده حضور در مجلس می‌شد، روی پرده آمد و اتفاقا در روزهای اول اکرانش هم خیلی پرتماشاگر نبود. در روزهای نوروز79 سینماروها از «دختران انتظار» بیشتر استقبال کردند تا شوکران. شاید به‌خاطر رمانتیسم حاکم بر فیلم و شاید هم به‌خاطر زوج نیکی کریمی و پارسا پیروزفر و شاید هم هر دو. تعطیلات که تمام شد و روزنامه‌ها درآمدند، پرستاران معترض شوکران شدند و ناگهان تماشاگران فیلم افزایش یافت. شوکران پرفروش ترین، پرتماشاگر‌ترین و جنجالی‌ترین فیلم سال شد. افخمی در بهترین فیلم کارنامه‌اش فریبرز عرب‌نیا و هدیه تهرانی را در بهترین فرم ممکن در اختیار داشت و نعمت حقیقی هم مثل همیشه پشت دوربین بود. عشق سیما ریاحی پرستار به محمود بصیرت مدیر میانی شرکتی دولتی و فرجام تلخ رابطه‌ای عاشقانه، در یادها ماند. فیلم نشانه‌ای از تغییرات جامعه ایران در دهه 70 را نمایان می‌کرد؛ جامعه‌ای که مدیران تکنوکراتش سوار بر اسب توسعه می‌تاختند. دیگر فیلم مهم سال، «زیر پوست شهر» بود. گرایش رخشان بنی‌اعتماد به طبقه فرودست در این «روکو و برادرانش» ایرانی، نقطه عطف سینمای اجتماعی ایران در انتهای دهه 70 بود. هنوز پاییز تمام نشده بود که عطاءالله مهاجرانی از وزارت ارشاد رفت و جای خودش را به احمد مسجدجامعی داد. با رفتن مهاجرانی مشخص بود که سیف‌الله داد هم در معاونت سینمایی حضور طولانی‌ای نخواهد داشت. در روزهای پرحادثه سال 79، بهرام بیضایی پس از یک دهه روی صندلی کارگردانی نشسته بود و «سگ‌کشی» را‌ساخت. جشنواره نوزدهم که از راه رسید، سگ کشی بیشتر از هر فیلمی کنجکاوی برانگیز بود و بیشتر هم دیده شد. فیلم گرچه سیمرغ بلورین بهترین فیلم و کارگردانی را نگرفت و «باران» مجیدی اثر موجه‌تری برای داوران بود و گرچه در بیانیه هیأت داوران جمله معروف «می‌شود استادی را به رخ نکشید» سر و صدا کرد و مشخص شد که منظور بیضایی است؛ اما در نهایت فیلمی از بیضایی بعد از 10 سال به ثمر نشست؛ جوایزی گرفت و محبوب تماشاگران جشنواره شد. در انتهای دهه 70 به‌نظر می‌رسید نمی‌شود سینمای ایران را به روزهای قبل از دوم خرداد بازگرداند. سینمایی که بیشترین شباهت را به روزنامه‌ها پیدا کرده بود ولی در همین سینمای ژورنالیستی هم تعداد فیلم‌های جالب توجه کم نبود و تنوع ژانری و تکثر آدم‌ها (از بهرام بیضایی تا حسین فرح‌بخش) و تقویت بخش خصوصی، همگی نشانه‌هایی امیدوار‌کننده در روزهای ناامیدی اصلاحات و اصلاح‌طلبان بود. با این همه آنچه بر پرده می‌رفت نشان می‌داد در همین فرصت دو‌سه ساله سینمای ایران از سینمایی بی‌مسئله و بی‌ظرافت به سینمایی که تصویر جامعه می‌داد و روزگار دوم خرداد را بازآفرینی می‌کرد؛ خودش نقطه اتکایی بود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید