• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 26 آذر 1396
کد مطلب : 1213
+
-

فقدان هویت محلی و مصیبت‌های آن

دکتر سعید معیدفر،جامعه شناس

تهران
فقدان هویت محلی و مصیبت‌های آن

محله فقط جایی نیست که آدم‌ها کنار یکدیگر زندگی می‌کنند؛ در یک محله مکانیزم‌های دیگری هم وجود دارد که میان ساکنان پیوند و امکان تعامل برقرار می‌کند. مسجد، بازار، میدان، سر کوچه و... مکان‌هایی هستند که ساکنان یک محله را به مناسبت‌های مختلف گرد هم آورده و به آنها هویت واحد می‌دهد و افراد حس می‌کنند به این محله تعلق دارند. اما اتفاقی که در دهه‌های اخیر سرعت آن بیشتر هم شده، ساقط کردن محله‌ها از هویت محله‌ای است. بورس‌بازی زمین، ‌ایجاد شهرک‌های اقماری و پروژه‌های اقتصادی‌ای که در آنها فقط انتفاع مالی مطرح است، ‌خانواده‌ها را به پاره ‌های جدا از یکدیگر ،تبدیل و زیست افراد یک مکان را براساس موقعیت خوابگاهی تنظیم کرده است. در آپارتمان‌ها هیچ نوع امکانی برای حضور جمعی مردم وجود ندارد. این هم نتیجه سودجویی‌های اقتصادی است و هم نتیجه نگاه مدیران شهری که تنها به‌صورت شهر توجه دارند نه به عمق و محتوای آن. در گذشته اهالی هر شهری، در نقاط مختلف شهر مسجد و حسینیه و بازارچه محلی داشتند اما در ساخت و سازهای جدید این موضوعات مدنظر قرار نگرفته است؛‌به همین دلیل مرکز شهرها تعطیل‌تر و بازار که روزی محوریت داشت و اطرافش حیات جاری بود به‌دلیل مهاجرت ساکنانش شب‌ها دچار سکون‌می‌شود. رویکرد مدیریت شهری هم صرفا جنبه کالبدی دارد و می‌خواهد صورت شهر را بزک کند‌؛ علاقه‌مند به ارتباط آدم‌ها نیست؛ دائم خیابان می‌سازد که محل تردد اتومبیل‌هاست و آدم‌ها در آن ارتباطی با هم ندارند. حتی سنگفرش‌کردن خیابانی نظیر 15خرداد هم در میان این همه، هیچ است. آدم‌های ما حالا هویت محله‌ای ندارند. شهرداری‌ها تمایل دارند بدون دخالت مردم برای شهر و محله تصمیم بگیرند و اقداماتی انجام دهند که گاهی نیازی به انجام آنها نیست درحالی‌که می‌توانند با مشارکت‌دادن مردم در طرح‌های محله‌ها آنها را با هم پیوند بدهند و اشتراک ایجاد کنند.  تصور رویکرد برخی از مدیران این است که  اگر هویت محله‌ای وجود نداشته باشد، اداره محله راحت‌تر است. اما همین فقدان هویت گرچه در وهله اول برای مدیران راحت‌تر است ، بعدا بحران کارآمدی ایجاد می‌کند. سازمان‌های زیرمجموعه این مدیران را آدم‌های بی‌هویتی تشکیل می‌دهند که درگیر منفعت فردی شده‌اند و احساس منفعت عمومی ندارند. هزینه‌های هنگفتی بر کشور اعمال می‌شود چراکه باید با مدیریت کلان کشوری، شهرها را اداره کرد نه با همکاری‌های مردمی. با از دست رفتن هویت محلی و هویت جمعی، مردم نسبت به هم بیگانه‌تر و بی‌احساس‌تر خواهند شد و شهر جایی می‌شود که آدم‌ها دیگر نمی‌توانند در آن زندگی واقعی را تجربه کنند ؛ تنها دنبال منفعتشان هستند و به محض کسب منفعت به‌دنبال فرار از این شهرند؛ چراکه جایی برای احساس هم پیوندی نیست. درحالی‌که در گذشته آدم‌ها نسل اندر نسل در محله می‌ماندند چون به محله و آدم‌ها علاقه داشتند و آن مکان، با آدم‌هایش هویت پیدا می‌کرد.اما  امروز آدم‌ها  در‌به درند و میانگین سکونت افراد در محله‌ها به‌شدت افت کرده است. آدم‌ها بی‌قرارند و نمی‌دانند آنچه به آنها هویت می‌دهد همان هویت محله‌ای است نه صرفا سکونتگاه‌ها و بهترین امکانات آپارتمانی. این پیوندهای مفید امروز از دست رفته و ما را دچار مصیبت کرده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید