بیل در دست مسئولان خاکی و مردمی
اسماعیل امینی شاعر و استاد دانشگاه
تصور کنید که تلویزیون، گزارشی نشان بدهد که در آن وزیر آموزشوپرورش، در حال تعمیر بخاری کلاس یا پاروکردن برف در حیاط یک مدرسه روستایی باشد. بعد هم موجی از شور و هیجان ایجاد شود و همه بگویند: چه وزیر خوبی! چقدر دلسوز و مردمیاست! خودش دارد به مشکلات مدرسهها رسیدگی میکند. یا وزیر کشاورزی را نشان بدهد که دارد مزرعهای را آبیاری میکند یا پشت تراکتور نشسته و شخم میزند و این یعنی اینکه وزیر کشاورزی، مردمیاست و مسائل کشاورزان را از نزدیک درک کرده و دارد مشکلات را برطرف میکند. بسیار شنیدهایم که چرا فلان مسئول، در بازدید از فلان شهر، به میان مردم نرفت؟ چرا از ماشین پیاده نشد؟ چرا نامههای مردم را نگرفت؟ بسیار دیدهایم مسئولانی را که در ماشینهای روباز، به میان انبوه جمعیت رفتهاند و شماری از مردم، نامه در دست، پشت سر خودروی آنها دویدهاند تا نامهشان را به دست فرد مسئول برسانند. بسیارند صاحبان مناصب سیاسی و اجرایی و قانونگذاری و قضایی که دفتر ارتباطات مردمی دارند و برخی از آن دفترها، کارشان این است که برای حل مشکلات مراجعهکنندگان، توصیهنامه بنویسند؛ توصیهنامههایی برای پرداخت وام، رسیدگی خارج از نوبت به پرونده، استخدام، پذیرش در دانشگاه و... . اینگونه صاحبان مناصب، تصور میکنند که مردمی هستند و شخصا به مشکلات مردم رسیدگی میکنند و گره از کارشان میگشایند؛ طبعا مراجعان ایشان نیز با خاطرهای خوش، دفتر ارتباطات مردمی را ترک میکنند. اما بهراستی اگر مدرسههایی هستند که در فصل سرما، کلاسهایشان گرم نیست، چاره این است که وزیر یا مدیرکل، پیت نفت بهدست بگیرد و جلوی دوربینها، نفت در بخاری چند مدرسه بریزد یا اینکه مقام مسئول باید در دفترش بنشیند و برای تجهیز مدرسهها برنامه و طرحی منطقی ارائه و اجرا کند؟ اگر در برخی از مناطق کشور، بیمارستان درست و حسابی نداریم، راهحل مشکل این است که مدیران وزارتخانه، به آن مناطق بروند و شخصا بیماران را معاینه و درمان کنند یا اینکه مدیران ردهبالا باید برای توسعه بیمارستانها و توزیع عادلانه امکانات درمانی در کشور تلاش کنند؟ اگر بانکها، برای دادن وامهای معمولی، بهانهتراشی میکنند، چارهاش این است که نماینده مجلس توصیهنامه بنویسد یا اینکه با تصویب قوانین اجرایی و نظارتی، موانع پرداخت وام را برطرف کند تا مردم، برای گرفتن وام، ناگزیر نشوند به دفتر ایشان بروند و توصیهنامه بگیرند؟ به بیان دیگر، اگر وزیری داشتیم که جلوی دوربینها نیامد و بیل بهدست نگرفت یا پشت تراکتور ننشست و یا نفت در بخاری مدرسه نریخت و نامههای مردمی را در خیابانها جمع نکرد اما به جای آن، با مطالعه علمی و آمارهای دقیق، برای رفع مشکلات حوزه مسئولیت خود، طرحها و برنامههای منطقی ارائه و اجرا کرد، آیا چنین مسئولی، مردمی نیست؟ اگر نماینده مجلس، به جای نوشتن توصیهنامه استخدام برای مراجعهکننده پیگیر و ایجاد رضایت فردی، وقت خود را در مسیر طراحی و تصویب قوانین کارآمد برای توسعه اشتغال صرف کرد، مردمی نیست و از درد مردم خبر ندارد؟