• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 13 دی 1399
کد مطلب : 120576
+
-

گفت‌وگو با علی اصغرفانی، وزیر اسبق آموزش و پرورش درباره وضعیت مدارس محروم ایران

در 35 منطقه کشور رشته ریاضی و تجربی تدریس نمی‌شود

گفت‌وگو
در 35 منطقه کشور رشته ریاضی و تجربی تدریس نمی‌شود

فهیمه طباطبایی- خبر‌نگار

 فقر آموزشی سال‌هاست که گریبان برخی شهرها و روستاهای مرزی و محروم کشور را گرفته، کرونا هم در این مدت بر آتش آن دامن زده و اوضاع را وخیم‌تر کرده است. کمبود مدرسه یا امکانات آموزشی در برخی مناطق، ممانعت اغلب خانواده‌ها از تحصیل دختران در دوره راهنمایی و متوسطه، ترک تحصیل پسران به‌دلیل بی‌انگیزگی یا اشتغال زودهنگام، کمبود یا مهاجرت معلم از برخی روستاها و چندین علت دیگر باعث شده هنوز آمار کودکان و نوجوانان بیرون از مدرسه در این مناطق بالا باشد. آذر امسال، مدیران آموزش و پرورش چند استان کشور ازجمله خوزستان، خراسان‌رضوی و قزوین آمار بالایی از بازماندگی تحصیلی کودکان و ترک تحصیل نوجوانان در مناطق خود ارائه کرده و نسبت به ایجاد موج کم‌سوادی و بی‌سوادی هشدار دادند. در این‌باره با علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش گفت‌وگویی داشتیم. کسی که به‌گفته خودش نزدیک به 50سال از عمرش را در مدارس، مناطق آموزشی کشور، دانشگاه و دست آخر وزارت آموزش و پرورش گذرانده و حالا در آستانه 68سالگی با دوستان و همکاران معلمش به‌دنبال شناسایی نقاط ضعف آموزشی مناطق محروم و ارائه خدمات به آنها هستند. او برای‌مان از روزهایی گفت که وزیر بوده و حین بازدید از مدارس مناطق محروم خجالت‌زده ‌شده و به این فکر می‌کرده که چرا سرنوشت مردم در همه این سال‌ها هنوز تغییر نکرده است. «وقتی وزیر بودم و به بعضی از این مناطق می‌رفتم، واقعا از اینکه وزیرم خجالت می‌کشیدم. پیش خودم می‌گفتم من وزیر مملکت باشم و این وضع مردم باشد. نه روشویی دارند، نه توالت دارند، نه بهداشت دارند. نه دانش‌آموز نحوه تست زدن بلد است، برخی روستاها معلم ندارند و... این شد که بعد از وزارت تصمیم گرفتم کاری برای آنها کنم.» آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از گفت‌وگوی تفصیلی همشهری با اوست:

آقای فانی شما به‌گفته خودتان نزدیک به 50سال از عمرتان را در آموزش و پرورش سپری کرده‌اید و در کارنامه کاری‌تان از معلمی و مدیریت در مناطق محروم تا وزارت را داشته‌اید، برای‌مان بگویید چرا دولت‌های بعد از انقلاب در بهبود وضعیت آموزش در برخی استان‌ها مانند سیستان و بلوچستان، خراسان‌شمالی و جنوبی، چهارمحال و بختیاری، جنوب کرمان و حتی حاشیه تهران موفق عمل نکردند و هنوز هم شاهد بی‌سوادی و کم‌سوادی در بین کودکان و نوجوانان این مناطق هستیم؟
من بعد از وزارت تصمیم گرفتم که دیگر هیچ کار دولتی را نپذیرم و گفتم اگر ما خیر بودیم، بس است و اگر شر هم بودیم، بس است. آخرعمری برای خودمان و آخرتمان کاری کنیم. ماه‌ها گذشت و ذهنم درگیر پاسخ دادن به این سؤال بود که چرا با وجود هزینه‌های زیادی که دولت‌های مختلف بعد از انقلاب در مناطق محروم کرده‌اند، هنوز هم این مناطق محرومند؟ یادم آمد که وقتی وزیر بودم و به بعضی از این مناطق می‌رفتم واقعا از اینکه وزیرم خجالت می‌کشیدم. پیش خودم می‌گفتم من وزیر مملکت باشم و این وضع مردم باشد. نه روشویی درستی دارند، نه توالت دارند، نه بهداشت دارند، مدرسه امکانات ندارد یا معلم گذاشته و رفته، دخترها ترک تحصیل کرد‌ه‌اند یا پسرها حتی نمی‌توانند درست از روی یک متن بخوانند. در بعضی مناطق دانش‌آموز حتی صندلی ندارد که روی آن بنشیند و روی زمین درس می‌خواند. این سؤال چندین‌ ماه ذهنم را مشغول کرد. پاسخی که برای آن داشتم، شاید دقیق نباشد ولی حداقل مؤثر بود. حرف این است که چون مناطق محروم از خودشان نیروی انسانی متخصص بومی ندارند، محروم می‌مانند؛ مثلا ما در وزارتخانه شاهد آن بودیم که خیّر مدرسه‌ساز یا دولت بودجه کلانی می‌گذارد و در منطقه محروم مدرسه می‌سازد، بعد دچار چالش می‌شود که حالا معلمش را از کجا بیاوریم؟ در منطقه می‌گردند و می‌بینند معلم ندارند. این می‌شود که از 100کیلومتر آن طرف‌تر و حتی دورتر کسی را به روستا آورده‌اند و گذاشته‌اند سر کلاس و بعد او از ردیف استخدامی منطقه محروم استفاده کرده و به استخدام آموزش و پرورش درآمده اما 2 یا 3سال بعد از کار کردنش در آن منطقه محروم، خودش را به شهر منتقل کرده و دوباره این روستا و مدرسه بی‌معلم مانده است. بار دوم باز آموزش و پرورش ردیف استخدامی داده و نفر دیگری را برگزیده و استخدام کرده اما او هم 3یا4 سال مانده و بعد انتقالی گرفته و باز هم همان داستان و سیکل معیوب تا سال‌های سال ادامه پیدا کرده است. اگر شما در آموزش و پرورش، وضعیت معلمان این مناطق را رصد کنی، می‌بینی که سابقه خدمت آنها زیر 5سال و حتی 4سال است و این یعنی معلمان مناطق محروم اغلب از نیروهای تازه‌کار و کم‌تجربه هستند مگر در جایی استثنا باشد. در مورد بیمارستان هم این مسئله صدق می‌کند. دولت بیمارستان‌های زیادی ساخته ولی معطل پزشک و پرستار است. اما اگر آن شهرستان یا روستا از خود پزشک، معلم و پرستار داشت، قطعا رشد می‌کرد. بنابراین پاسخ آن سؤال ما این شد که باید آموزش و پرورش مناطق محروم را تقویت کنیم.
در نهایت تصمیم گرفتیم با جمعی از دوستان و فرهنگیان قدیمی از پتانسیل و ارتباطاتی که داریم استفاده کنیم و وضعیت مدارس مناطق محروم را سر و سامان بدهیم. برگزاری کلاس‌های تقویتی برای دانش‌آموزان، ارسال کتاب‌های کمک‌آموزشی، آموزش معلمان و مدیران این مدارس، ارائه خدمات مشاوره‌ای برای داوطلبان کنکور و مشاوره تحصیلی به دانش‌آموزان از کارهایی است که ما به ‌دنبال آن هستیم.
 اشاره کردید به کمبود نیروی انسانی متخصص بومی مانند پزشک، پرستار، معلم و مهندس در این مناطق؛ ریشه مشکل در کجاست؟ چرا مثلا داوطلب کنکور در سیستان و بلوچستان یا کهگیلویه و بویراحمد شانس قبولی در پزشکی یا پرستاری را ندارد و به طور محدود در برخی رشته‌های علوم‌انسانی و فنی و ‌حرفه‌ای می‌تواند تحصیلش را ادامه دهد و آخر هم از شهرهای اطراف برایشان پزشک و پرستار برسد؟
ببینید ما 750منطقه آموزشی در کل کشور داریم که وقتی با 14شاخص مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش آنها را بررسی کردیم، متوجه شدیم 105منطقه در انتهای لیست قرار می‌گیرند که از نظر آموزشی محروم هستند. ما و دوستان فرهنگی‌مان از این 105مورد، 40منطقه آخر را برای ارزیابی وضعیت آموزشی و ارائه خدمات انتخاب کردیم. در یکی از بررسی‌هایمان دیدیم که در 35منطقه کشور اصلا رشته ریاضی و تجربی را تدریس نمی‌کنند و این یعنی از 35نقطه از ایران هیچ‌گاه پزشک، پرستار و مهندس وارد جامعه نمی‌شود. همچنین در 40منطقه 12هزار دانش‌آموز پایه دوازدهم داریم که فقط 500نفرشان رشته ریاضی هستند. حدود 9هزار نفر در ادبیات و علوم‌انسانی درس می‌خوانند و بقیه هم تجربی هستند. در رشته فنی و حرفه‌ای هم متأسفانه بیشتر هنرستان‌ها، رشته‌هایشان به درد نیازهای آن منطقه نمی‌خورند. بنابراین یکی از برنامه‌های ما تقویت معلمان برای ارائه این رشته‌ها از یک‌سو و تقویت درس علوم و ریاضی دانش‌آموزان سال نهم شد تا بتوانیم این دو رشته را در 35منطقه راه بیندازیم.
شاید باورتان نشود اما خیلی از دانش‌آموزان پایه دوازدهم در این مناطق حتی بلد نیستند تست بزنند، اصلا نمی‌دانند کجا را با مداد سیاه باید علامت بزنند و پر کنند. یا دانش‌آموز از این مرحله گذشته و رتبه قابل‌قبولی هم گرفته اما بلد نیست رشته انتخاب کنند. این معضل را مقایسه کنید با تهران که مؤسسات زیادی انتخاب رشته می‌کنند و مشاوره مفصل می‌دهند و دانش‌آموز از سال‌های اول متوسطه دسترسی فراوانی به منابع آموزشی دارد. البته در آن ارزیابی شاخص‌های دیگری هم بررسی شده، مثل آموزش دختران، معدل نهایی سال آخر دبیرستان، گذر تحصیلی و... که نشان داد این مناطق وضعیت خوبی ندارند.
 در مورد وضعیت آموزش دختران، وزارت آموزش و پرورش هیچ وقت آمار واقعی بازماندگی و ترک تحصیل آنها را نداده اما گزارش‌های میدانی و پراکنده خبرنگاران در طول یک دهه اخیر نشان می‌دهد تعداد ترک تحصیل دختران در دوره متوسطه اول و دوم زیاد است. شما به‌عنوان وزیر اسبق آموزش و پرورش نظرتان در این‌باره چیست؟
اتفاقا یکی از شاخص‌های ما در ارزیابی 105منطقه آموزشی، مسئله تحصیل دختران بود. ببینید معمولا میزان تولد دختران و پسران مساوی است. مثلا اگر یک سال نسبت تولد پسران به دختران 51 به 49درصد باشد، سال آینده این رقم برعکس می‌شود. هیچ‌گاه نبوده که این نسبت در تولد تفاوت معناداری پیدا کند پس طبیعتا باید نیمی از دانش‌آموزان ما دختر باشند اما شاهد این هستیم که فقط 25 تا 30درصد دانش‌آموزان در این مناطق را دختران تشکیل می‌دهند این یعنی آموزش و پرورش و نهادهای فرهنگی دیگر در ترغیب خانواده‌ها برای تحصیل دختران دچار ضعف جدی هستند و باید در این‌باره برنامه‌ریزی کنند.
ما هم در انجمنی که با همکارانمان به‌عنوان انجمن مردم راه‌اندازی کردیم دنبال حل این دست از معضلات هستیم.
 به جز این مورد، گذر تحصیلی هم یک شاخص مهم است که ارزیابی ما نشان داده در مناطق محروم وضعیت خوبی نداریم. برای آنهایی که نمی‌دانند گذر تحصیلی یعنی چه به زبان ساده توضیح بدهم که وقتی دانش‌آموز یک مقطع تحصیلی را تمام کرد، بررسی می‌شود که آیا وارد مقطع بعد شده یا نه؟ در 40منطقه آخر از 750منطقه آموزشی کشور، جمعیت دانش‌آموزان در متوسطه اول(راهنمایی قدیم) نصف می‌شود یعنی از 100دانش‌آموز پایه ششم، فقط 50نفر به پایه هفتم می‌‌روند و بدتر اینکه در دوره متوسطه دوم دوباره ورودی‌ها نصف می‌شود و این یعنی ریزش و ترک‌تحصیل دانش‌آموزان در این مناطق.
گروه‌های دانشجویی و نهادهای مردمی زیادی در چند دهه گذشته تلاش کرده‌اند که فقر آموزشی در مناطق محروم کشور را برطرف کنند اما به‌دلیل ناکارآمدی سیستم آموزش و پرورش کشور، که شما هم به آن اشاره کردید، این اتفاق نیفتاده. حالا شما و دوستانتان از دل همان سیستم ناکارآمد که حتی مدتی در راس آن بودید، سر در آورده و تصمیم دارید این مشکلات را برطرف کنید. دسترسی خوبی هم به اطلاعات، آمار و منابع دارید، به ما بگویید حالا که بیرون از گود نشسته‌اید چگونه می‌خواهید این معضلات را در مناطق محروم برطرف کنید؟
بله من گفتم که 50سال در این سیستم کار کرده‌ام و از معلمی تا مدیریت مدرسه و مدیریت آموزش و پرورش منطقه و بعد استان و معاونت وزارتخانه و در نهایت خود وزارت را هم تجربه کرده‌ام و اندوخته‌های فراوانی در این مسیر کسب کردم. قطعا پتانسیل و تجارب و ارتباطات زیادی در اختیار ما هست که هیچ انجمن و نهاد دیگری ندارد. ما خواستیم این پتانسیل که کشور برای ایجاد آن هزینه زیادی کرده را خارج از مجموعه رسمی آموزش و پرورش بالفعل کنیم و بیکار و بی‌تفاوت ننشینیم. دنبال تغییر سیستم آموزشی کشور یا دخالت در امور وزارتخانه هم نیستیم و در چارچوب آنها می‌خواهیم خدماتی را به مناطق محروم ارائه بدهیم.
مثلا من با مدیران مدارس مطرح و موفق غیردولتی که درآمدهای خوبی دارند، ارتباط دارم و از آنها خواستم که بیایند و خواهرخوانده مدارس ما در این 40منطقه شوند. از آنها نام نمی‌برم اما اغلب آنها موافقت کردند و تا الان توانستیم 15مدرسه را تحت پوشش بگیریم. آنها باید هر نوع خدمات آموزشی که به دانش‌آموزان خود ارائه می‌دهند، به خواهرخوانده خود هم بدهند. کتابخانه را مجهز کنند، فیلم‌های آموزشی معلمان خود را ارسال کنند. جزوه درسی در اختیار دانش‌آموزان منطقه محروم بگذارند و... ما پول نداریم ولی اعتبار داریم و از همین اعتبار استفاده کردیم که بتوانیم به مناطق محروم کمک کنیم. می‌خواهیم با کمترین هزینه هم‌افزایی کنیم و نیکوکاران را در قالب‌های متفاوت‌تری از مدرسه‌سازی در این مناطق فعال کنیم. اینها حرف‌های جدیدی است و کار ما 10سال دیگر جواب می‌دهد. می‌دانیم که یک منطقه با منطقه دیگر تفاوت‌های زیادی در فرهنگ، امکانات، ظرفیت، علاقه‌مندی و نیازها دارد. کار ما اصلا دستوری نیست. ما با مدیران‌کلی که الان فعال هستند یا بازنشسته شده‌اند و در آن منطقه اعتبار دارند ارتباط می‌گیریم و به کمک آنها که شناخت دقیقی روی منطقه دارند، برنامه‌های خود را پیاده می‌کنیم.
 شیوع ویروس کرونا از بهمن سال گذشته تا‌کنون، آسیب‌های اساسی و بعضا غیرقابل جبرانی را به دانش‌آموزان زد. بسیاری از آنها به‌علت دسترسی نداشتن به آموزش مجازی یا تعطیلی مکرر مدارس در مناطق محروم مجبور به ترک تحصیل شدند، شما و دوستان فرهنگی‌تان از کدام پتانسیل‌تان برای بهبود وضعیت آنها استفاده کردید؟
از کارهای مهمی که کردیم، برگزاری کلاس آنلاین برای دانش‌آموزان پایه دوازدهم مناطق محروم بود. اکثر این مناطق معلمان قوی ندارند، به‌خصوص در مقطع متوسطه دوم. ما یک تفاهمنامه با مدیریت دبیرستان البرز تنظیم کردیم و از معلمان آنجا که خیلی قوی هستند، خواستیم که برای این بچه‌ها کلاس بگذارند که خوشبختانه قبول کردند در این کار خیر شرکت کنند. این شد که عصر چهارشنبه‌ها و کل روز پنجشنبه معلمان همزمان در رشته ریاضی، تجربی و انسانی در 3 تیم مجزا برای دانش‌آموزان پایه دوازدهم مناطق محروم تدریس می‌کنند. دانش‌آموزانی که موبایل، تبلت، لپ‌تاپ و اینترنت دارند، را به آنها لینک دادیم که وصل شوند و از کلاس استفاده کنند، آنهایی هم که هیچ دسترسی نداشتند، از آموزش و پرورش منطقه خواستیم در دبیرستان‌هایی که سالن دارند، صندلی‌ها را با فاصله 2متر بچینند و بچه‌ها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی روی پرده ویدئویی کلاس‌ها را ببینند. در مناطقی هم که هیچ‌کدام از این امکانات نبود، برایشان کتاب کنکور و کمک‌آموزشی می‌فرستیم. برای پایه دهم و یازدهم هم دروس ضبط شده را آفلاین در اختیارشان گذاشتیم تا هر زمان دسترسی پیدا کردند، کلاس‌ها را ببینند. ما می‌خواهیم هر طور شده دانش‌آموزان متوسطه دوم را تقویت کنیم تا شاهد قبولی آنها در رشته‌های برتر دانشگاهی باشیم.
همچنین امسال برای آموزش معلمان ابتدایی در تدریس درس علوم و ریاضی برنامه‌ریزی کردیم و با مجوز آموزش و پرورش برای آنها لوح فشرده آموزشی فرستادیم. برای آموزش مدیران مدارس مناطق محروم هم خودم می‌خواهم تدریس کنم چون اگر مدیر موفق عمل کند، بسیاری از مسائل مدرسه حل می‌شود.
 در ابتدای صحبت‌هایتان اشاره کردید که علاوه بر توسعه نامتوازن رشته‌های نظری، هنرستان‌های فنی و ‌حرفه‌ای و کاردانش هم در مناطق محروم ضعیف هستند، در این‌باره دقیق‌تر توضیح می‌دهید که منظورتان چیست؟
گفتم که در اغلب این مناطق رشته‌های ریاضی و تجربی به‌دلیل کمبود معلم از یک سو و ضعف پایه درسی دانش‌آموزان از سوی دیگر آموزش داده نمی‌شود و از 12هزار دانش‌آموز پایه دوازدهم 9هزار نفرشان در رشته ادبیات و علوم‌انسانی تحصیل می‌کنند. در رشته فنی و حرفه‌ای و کاردانش هم نیازهای منطقه اصلا در نظر گرفته نشده، مثلا توسعه رشته انیمیشن یا حسابداری در مناطق محروم خیلی زیاد است تازه آموزش آن هم کیفیت لازم را ندارد. شما به من بگویید در یک منطقه که یک ریال و 2 ریال بودجه نمی‌آید، این همه حسابدار برای چه تربیت می‌شود؟ یا برای اینکه خودشان را راحت کنند و نرخ پوشش تحصیلی را بالا ببرند، رشته مدیریت خانواده که همان خانه‌داری است یا چهره‌پردازی را توسعه داده‌اند. این یعنی وضعیت فنی و حرفه‌ای هم خوب نیست و فقط آمارسازی می‌کنند. یک هماهنگی و تفاهم با سازمان آموزش و پروش فنی و حرفه‌ای داریم که در 10منطقه شروع به استعدادیابی کنیم تا از دانش‌آموزان پایه‌های نهم تست سنجش شغلی بگیرند. مناطقی را هم انتخاب کردیم که سازمان فنی و حرفه‌ای وابسته به وزارت کار داشته باشند. علاوه بر این قرار شد سازمان برای هنرآموزان سال آخر فنی و حرفه‌ای و کاردانش مربی بفرستد و دوره عملی برایشان برگزار کند که مهارتشان بهتر شود. ما نمی‌خواهیم در مدیریت آموزش و پرورش دخالت کنیم فقط گفتیم رشته‌های مورد نیاز منطقه را در هنرستان آنجا تقویت می‌کنیم. مثلا رشته کشاورزی، زراعت یا دامداری و از طریق خیرین یا هر جایی که بتوانیم توسعه دهیم. جهت‌گیری ما به سمت ایجاد توازن در رشته‌ها و شاخه‌هاست. اینها بخش‌هایی از برنامه‌های ماست که می‌خواهیم به‌عنوان فرهنگیان بازنشسته و فعال انجمن مردم در کنار آموزش و پرورش دنبال کنیم‌.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید