عیسی محمدی- روزنامهنگار
تا حالا به مفهوم جهاندیدگی توجه کردهاید؟ آدمهایی که زیاد سفر میکنند، با مردم و افراد دیگر زیاد نشست و برخاست میکنند و ماحصل همه این رفتوآمدها و نشست و برخاستها، نگرشی در آنها ایجاد میکند که از آن به نام جهاندیدگی یاد میکنیم. آدمهای جهاندیده، انعطاف بیشتری دارند و کمتر درگیر تصلب فکری و اعتقادی و همچنین گماندیشی میشوند. به قول فرمایش حضرت امیر علیهالسلام، آنها بدون اینکه زیاد عمر کنند، تجربیات و سرگذشتهای دیگران را دیده و مطالعه کردهاند و به همین نسبت، عمری به اندازه همه آنها داشته و میتوانند از این تجربهها در همهجا استفاده کنند. چنین است که فردی جهاندیده میشود و میتوانیم روی او و حرفهایش حساب باز کنیم.
دکتر محمود سریعالقلم، پژوهشگر حوزه مطالعات توسعه، نکته جالبی در این مورد دارد. او در جایی درباره ویژگیهای سیاستمداران اشاره میکند که یک فرد سیاسی تا به 20، 30سفر خارجی نرفته باشد، نمیتواند نگرش مناسب برای پست سیاسی داشته باشد؛ چراکه در غیراین صورت، با نخستین مواجهه خارجی، اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد. نادر طالبزاده، کارگردان و مجری، زمانی در این مورد نکته جالبی را طی مصاحبهای بیان کرد. او گفت: وقتی شما برای نخستینبار به آمریکا و نیویورک میرسید، تا یک سال محو این شهر و این فرهنگ و کشور میشوید؛ یعنی تا یکی، دو سال شما کاملاً در برابر چنین نظم و فرهنگی بیدفاعید و مثل یک پدیده طبیعی بزرگ، چه بخواهید و چه نخواهید شما را متأثر از خود میکند. بعد از آن است که یا کاملا هضم در این فرهنگ میشوید یا میتوانید پادزهر آن را نزد خودتان پیدا کنید. پس به این نتیجه میرسیم که وقتی سیاستمداری فرهنگها، آدمها و کشورهای مختلف را ندیده باشد، نمیتواند نگرش کاملی برای مذاکره و روبهرو شدن با آنها و... داشته باشد.
جهاندیدگی، نسبت مهمی با سفر رفتن دارد و سفر، یعنی با خود مردم و خود سبک زندگی و خود کوچهها و خیابانهای مقصد درگیر شوید و ببینید که آنها چطور دارند فکر و زندگی میکنند. در این صورت است که میتوانید تجربهها و نگاههای دیگران را به نگرشتان اضافه کنید. بهواقع عقل ما، یعنی حاصل جمع تجربههای ما و دیگران. مجموعه این تجربهها میتواند ما را در زندگی بسیار جلوتر بیندازد.
اما نکته حیاتی آنجاست که بخشی از این تجربههای دیگران، از مسیر مطالعه بهدست میآید و خاصه رمانخوانی. شاید در نگاه اول با خودتان بگویید چه لزومی دارد در این وضعیت، من رمانی 500 یا هزار صفحهای را بخوانم؛ گیرم که شاهکار ادبی هم باشد.
البته باعث تأسف است که هنوز باید درباره دلایل کتابخوانی و ادبیاتخوانی بحث کنیم، اما با این حال، هیچگاه نباید ناامید بود. رمانها، درواقع برشهایی از زندگیهای اجتماعی کشورهای مختلف هستند. وقتی رمان میخوانید، شما عملاً به کوچه پسکوچههای کشورها و فرهنگها و حتی زمانهای دیگر سفر میکنید و با آنها یکی میشوید.
درست همان تفاوتی که بین تاریخ و رمان هست؛ در تاریخ شما از بالا به یک شهر و کشور نگاه میکنید و در رمانها و داستانها شما در کوچههای همان شهر و مقصد قدم میزنید و با مردمانش و دلایل کارهایی که میکنند، آشنا میشوید.
آری، رمان و داستانخوانی فرصتی ناب برای جهاندیدگی است؛ با سفرهای ادبی به کوچهپسکوچههای جوامع دیگر. در این صورت است که میتوانید تجربههای دیگران را بهخودتان اضافه و عقلتان را بزرگتر و بزرگتر کنید. میتوانید روایتهای دیگر از زندگی را بهخوبی درک کنید و دیگر تمرکزتان روی روایت انحصاری خودتان از تاریخ، زندگی، فرهنگ و انسان نباشد. آیا همین دلایل، برای رمانخوانی ما کفایت نمیکند؟
سه شنبه 9 دی 1399
کد مطلب :
120302
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/kRKrr
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved