
یادداشتهای جنگی

حسین شرفخانلو؛ نویسنده
شیپور جنگ که نواخته شد، یاد چریک قدیمی انقلاب، شهید چمران کردم که میگفت: «وقتی شپیور جنگ نواخته میشود، شناختن مرد از نامرد آسان میشود! پس ای شیپورچی بنواز...»
وقتی بناست دوباره با تست گرم، میزان شرف و مردانگی ملتی سنجیده شود، وقتی جنگی ناخواسته آغاز میشود، وقتی معرکه نبرد حق و باطل دوباره برپاست، وقتی یکباره تمام دیوان و دَدانِ عالم، با تمام ابزاری که شیطان برایشان مهیا کرده، جنگ را به تو تحمیل میکنند، لابد قبل از همه چیز به فکر درهم شکستن مقاومت و انگیزه مقاومت تو هستند؛ یعنی همان تابلویی که الان تماشایش میکنیم؛ زنجیر از سگ هاری برداشته میشود، زخم شرارت و خباثت در تن و جان میهن و مردم زده میشود و درست هنگام دفاع و پاسخ و مقاومت، حرف از صلح تحمیلی زده میشود؛ یعنی شیطان برای شکستن حریم میهن و برداشتن حرمت انسانی و ایمانی و شرف ایرانی برنامه
ترکیبی دارد.
یعنی که معادله این است؛ جنگی از طرف آوارهترین قوم تاریخ به ماناترین تمدن عالم تحمیل شود و درست در وسط معرکهای که ایرانِ ایمان گرفته از مکتب شهادت، با تمام توان ایستاده در برابر تمام زور و تزویر شیطان، جام زهرِ صلح، پیش کشیده شود تا ایران و ایرانی را تا ابد به مُحاق تحقیر برَند.
تاریخ نمیخوانند که بدانند، پرده آخرِ جنگ تحمیلی به ایرانِ قدرت گرفته از انقلاب اسلامی، صلحِ تحمیلی نیست. دفاع مقدسی است که خونینشهر را دوباره برای ابد، خرمشهر خواهد کرد. فقط باید سنگر ایمان را دودستی چسبید و یقین داشت که وعده خدا راست است. آنسان که فرمود؛ «وَ لَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ لأَعلَونَ إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ»
و این تمام حرفِ پیر دنیادیده انقلاب بود. وقتی برای دومین بار از شروع جنگ، با مردمش حرف زد.