سراسر حادثه
استعفای وزیر ارشاد، هراس از جان گرفتن اکران فیلم خارجی و اوج گرفتن سینماگران دهه60
سعید مروتی
از ابتدای سال71 مشخص بود که فشارهای وارد شده بر وزارت ارشاد، در نهایت به تغییر منجر خواهد شد. ماه عسل جناح راست با دولت سازندگی به پایان رسیده بود و فشارها در نهایت سیدمحمد خاتمی را تسلیم کرد. سوم خرداد71 استعفای حجتالاسلام خاتمی تقدیم رئیسجمهور شد. استعفایی که ابتدا پذیرفته نشد تا اینکه در تیرماه هاشمی هم به این نتیجه رسید که ادامه مسیر با خاتمی امکانپذیر نیست. از اواخر تیرماه، علی لاریجانی وزیر ارشاد شد. با اینکه سینمای ایران پس از 2فیلم جنجالی مخملباف تبدیل به سیبل جناح راست برای زدن وزارت ارشاد تبدیل شده بود، لاریجانی هیچ کدام از مدیران سینمایی را تغییر نداد. انوار و بهشتی همچنان بر مسند مدیریت باقی ماندند و کوشیدند خود را با تغییرات همسو کنند. حاصل یک دهه مدیریت متمرکز و هدفمند، فیلمهایی بود که در بهمن این سال یکی از بهترین ادوار فجر را رقم زد. چنانکه در اکران71 هم با تمام مشکلات و نگرانیها، میشد شاهد تعداد قابل توجهی فیلم شاخص بود. نکته جالب توجه ارتقای سطح فیلمسازان متعلق به جریان سینمای تجاری بود. سال71 بهترین فیلمهای کامران قدکچیان، جهانگیر جهانگیری و مهدی صباغزاده روی پرده آمد. «آواز تهران» قدکچیان مقدمهای بر فیلمهای اجتماعی جوانپسند بود که در ابتدای دهه70 بهنظر میرسید قرار است، به جریانی مهم در سینمای ایران تبدیل شود. با «تبعیدیها» جهانگیری سرانجام از درجه کیفی جیم فاصله گرفت و خود فیلم هم با انسجامی قابل تامل از حرفهایگری سازندهاش خبر میداد. با «خانه خلوت» مهدی صباغزاده کارگردان اکشنها و ملودرامهای پرفروش دهه 60، کوشید تا خاستگاه طبقاتیاش را در سینمای ایران تغییر دهد و ابزار این تغییر، فیلمنامه اصغر عبداللهی، فیلمبرداری علیرضا زریندست و شاید مهمتر از همه حضور عزتالله انتظامی بود. گرایش به گسترش مخاطبان در سینمایی که حمایتهای دولتی در آن کمرنگتر از گذشته شده بود، باعث شد سازنده «آن سوی آتش» بعد از کمدی «روز باشکوه»، فیلم «دو نیمه سیب» را بسازد. اقتباس کیانوش عیاری از «خواهران غریب»، بیش از آنکه شبیه داستان اریش کستنر باشد به یکی از فیلمهای فارسی قدیمی (گلپری جون) نزدیک بود. دو نیمه سیب در تهران خوب میفروخت که از پرده پایین آمد و اکران شهرستان را هم از دست داد. در عوض کمدی سرحال تهمینه میلانی «دیگه چه خبر؟» روی پرده ماند و پرفروشترین فیلم اکران تهران شد. در شهرستانها اما، «گلها و گلولهها» ترکتازی میکرد. موفقترین فیلم ناصر مهدیپور که با جمشید هاشمپور فصل تازهای از اکشنهای محبوب اکران شهرستان را رقم زد. آخرین فیلم به سرانجام رسیده علی حاتمی هم در این سال روی پرده آمد. «دلشدگان» اکران شد و در 2هفته اول با استقبالی فراتر از انتظار مواجه شد. منتقدان اما همان راه همیشگیشان را رفتند و همان نقدهای همیشگی را نوشتند و علی حاتمی را به تحجر، پوسیدن در گذشته و گرفتن کارت پستالهای بدون بعد متهم کردند. هنوز چند سالی مانده بود تا حاتمی شاعر سینمای ملی لقب بگیرد. «نیاز» علیرضا داوودنژاد، سادگی و واقع گرایی مطلوب منتقدان و اخلاقگرایی مورد پسند جریان راست را بهصورت توامان داشت. از فیلم برگزیده جشنواره دهم، سینماروها استقبال چندانی نکردند ولی نشریهای نبود که فیلم داوودنژاد را نیاز سینمای ایران نداند.
«نرگس» شروعی تازه برای بنیاعتماد و راهی به سوی سینمای اجتماعی بود که نشان میداد سازندهاش شناخت دقیقی از طبقه فرودست دارد. چنانکه تسلط فیلمنامهنویس همراهش (فریدون جیرانی) به سینمای اجتماعی دهه50، هم حلاوتی دیگر به نرگس داد. سال71 سینماروها روی پرده بزرگ سینما تکههایی از «قیصر»، «رضا موتوری»، «گوزنها»، «کندو»، «رگبار»، «گنج قارون» و... را دیدند. «ناصرالدین شاه اکتور سینما» بهترین فیلم محسن مخملباف، بیشتر انرژیاش را از فیلمهای خاطرهانگیز قبل از انقلاب میگرفت. «مسافران» هم بیضاییدوستان را گردهم آورد. فیلم مورد توجه بیضایی در جشنواره فجر که برنده چند سیمرغ شده بود، روی پرده آمد و نشریات با نقدها و نوشتههای اغلب ستایشآمیز به استقبالش رفتند. در سالی که اکران فیلم اسکاری «رقصنده با گرگها» با جنجالهایی روبهرو شده بود و به نگرانیهایی برای بازگشت دوباره فیلم خارجی بهعنوان رقیب فیلم ایرانی دامن زده بود، این فیلم رزمی «سایه شوگان» بود که بیشتر از فیلم اسکاری کوین کاستنر تماشاگر یافت. بهمن 71 یکی از آخرین پردههای شکوه جشنواره فجر، به نمایش درآمد. با «سارا»ی مهرجویی، «ردپای گرگ» کیمیایی، «از کرخه تا راین» حاتمیکیا، «هنرپیشه» مخملباف، «یک بار برای همیشه» الوند و «آبادانیها»ی عیاری، جشنواره یازدهم بعدها به جشنواره جشنوارهها شهرت یافت. جشنوارهای که حکم پایان یک دوران را داشت.